خاتم بخشی امیرالمؤمنین علیه السلام
روز ۲۴ ذى الحجه قبل از سال هفتم هجرت، عبدالله بن سلام با تعدادى از اقوامش كه همگى قبلاً يهودى بودند و به تازگی مسلمان شده بودند، خدمت پيامبراكرم صلی الله علیه وآله رسيدند. عبدالله به پيامبر صلی الله علیه وآله گفت: اى پيامبر، حضرت موسى علیه السلام وقتى مىخواست از دنيا برود، يوشع بن نون را وصىّ خود قرار داد. شما نيز وصىّ و جانشين و امام بعد از خودتان را برای ما معرفى فرماييد.
در اين هنگام جبرئيل علیه السلام نازل شد و اين آيه را خدمت رسول خدا عرضه داشت:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ؛ صاحب اختیار و سرپرست شما(مؤمنین) فقط خدا و رسول خدا و آن مؤمنانی هستند که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع انفاق می کنند!
پيامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: همه به پا خیزید تا به سمت مسجد حركت كنيم. وقتی به مسجد رسیدند، ديدند فقيرى از مسجد خارج مىشود. پيامبر صلی الله علیه وآله پرسيدند: آيا در مسجد كسى به تو چيزى داد؟ فقير گفت: بلى، اين انگشتر را یکی از مؤمنین به من داد!
حضرت سؤال کردند: چه كسى آن را به تو داد؟ عرض كرد: آن مردى كه در حال نماز خواندن است . حضرت سؤال کردند: در چه حالتى بود كه انگشتر را به تو داد؟ او جواب داد: در حالت ركوع بود. پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله تكبير گفتند و با تكبير ايشان اهل مسجد تكبيرگفتند. بعد فرمودند: «عَلىُّ بْنُ أبى طالبٍ وَلِيُّكُمْ بَعْدى؛» «علی بن ابی طالب پس از من سرپرست و صاحب اختیار شماست .» و در حدیث ولایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «عَلیّ مِنّي وَ أنَامِن عَلی وَ هُوَ وَلیّکُم بَعدي یعنی علی از من است و من از علی او بعد از من صاحب اختیار شماست .
نکته ها:
۱. در اين آيه خداوند با كلمه «إنّما» ولايت و سرپرستی خلق را در خودش و رسولش و اميرالمؤمنين علیه السلام منحصر کرده است.
۲. ولايت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و امير مؤمنان علیه السلام در این آیه در یک ردیف قرار گرفته است. يعنى ولايت حضرت على علیه السلام همان ولايت خدا و ولايت رسول خداست.
۳. اين آيه نیز خود دليلی بر عصمت امير مؤمنان علیه السلام است؛ زيرا ولايتِ مطلقه و سرپرستی همۀ امّت را برای ايشان اثبات مىكند؛ و تنها از كسى كه معصوم است می توان به طور کامل مانندِ پیروی کردن از خدای متعال پیروی کرد.
۴. كلمه «انّما» مىرساند كه انتخاب و نصب سرپرست امت از طرف خداست و انحصارى و انتصابى است و بدون امر خدا هيچ كس بر ديگرى ولايتى ندارد. چرا که می فرماید: این است و جز این نیست که سرپرست شما مؤمنین فقط خدا و رسول خدا و آن مؤمنی است که در حال رکوع زکات داده است!
۵. شیعه و سنی شأن نزول این آیه را در مورد اميرالمؤمنين علیه السلام ذكر نموده ا ند . بنابراین، اين آيه شریفه نیز دليل دیگری بر افضليّت، عصمت و ولايت اميرالمؤمنين علیه السلام نسبت به ديگران است.
خاتم بخشى و نزول آيه ولايت
يكى از فضائل امير المؤمنين عليهالسلام كه در روز بيست و چهارم ذى الحجه اتفاق افتاده و دوست و دشمن به آن اعتراف كردهاند بخشش انگشتر در نماز و نزول آيه ولايت در مورد ايشان است .
عدّهاى از يهوديان، مانندعبداللّه بن سلام و أسد و ثعلبه و ابن يامين و ابن صوريا هنگامى كه مسلمان شدند نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمدند و گفتند: حضرت موسى عليهالسلام وقتى مىخواست از دنيا برود «يوشع بن نون» را وصىّ خود قرار داد، وصىّ و جانشين و امام ما بعد از شما كيست؟ در همين حال فرشته وحى اين آيه شريفه را بر پيامبر صلىاللهعليهوآله نازل نمود:
«اِنّما وَليّكم اللّه ورسولُه والّذين آمنوا الّذين يُقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهُم راكعون» .
«ولىّ شما تنها خدا و پيامبر و آن مؤمنانى هستند كه نماز به پا داشته و به فقيران در حال ركوع زكات مىدهند».
حضرت فرمودند: «دنبال من بياييد» و همگى به مسجد رفتند.
بخشش انگشتر در نماز
وقتى به مسجد رسيدند فقيرى در حال خارج شدن بود. پيامبر صلىاللهعليهوآله به او فرمودند: آيا كسى به تو چيزى داد؟ گفت: بله، اين انگشترى گرانبها را شخصى به من داد. فرمود: او كه بود؟ گفت: اين مردى كه نماز مىخواند. پيامبر صلىاللهعليهوآله دوباره سؤال نمود: در چه حالتى بود كه اين را به تو داد؟ گفت: در حال ركوع بود. پس پيامبر صلىاللهعليهوآله با صداى بلند «اللّه اكبر» گفت و بقيه افراد نيز اين كار را انجام دادند.
سپس پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم فرمودند: «جانشين بعد از من على بن ابىطالب است». آنها گفتند: ما به پروردگارى خداوند يگانه و پيامبرى محمّد و امامت على بن ابىطالب راضى شديم.
نکته ها
۱. وقتى مصداق زكات در حال ركوع با تصريح پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم روشن شد، بعد از آن هر كس ديگرى در حال ركوع صدقه بدهد مصداق آيه نخواهد بود، چنانكه عمر بن خطاب مىگويد: چندين انگشتر در حال ركوع دادم شايد آيهاى درباره من نازل شود ولى نشد.
۲. سخن دیگر آن كه همه مورخين شيعه و سنى معتقدند كه اين آيه درباره على بن ابى طالب عليهالسلام نازل شده است و هيچ اختلافى در اين باره وجود ندارد.
۳. در اين آيه خداوند با كلمه «إنّما» ولايت را منحصر كرد در سرپرستى خودش و رسولش و اميرالمؤمنين عليهالسلام، پس با وجود اينان هيچ كس ولايتى ندارد.
۴. امام صادق عليهالسلام فرموند: وقتى ما در ركوع هستيم خداوند ملكى مىفرستد تا ما به او عطا كنيم و مصداق اين آيه قرار بگيريم، و كلمه «الّذين» كه جمع است اشعار به آينده دارد.
۵. در خطبه غدير پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم به عنوان تذكر سابقه ولايت همين آيه را مطرح فرمود.
۶. خاتم بخشى امير المؤمنين عليهالسلام و نزول آيه ولايت از مواردى است كه فريقين بر آن اتفاق دارند و اكثر مورخين آن را ذكر كردهاند. ذيلاً به برخى از اسانيد آن اشاره مىشود:
*********************************************************
مستندات
كتب خاصه
شرح الاخبار ج 2 ص 349. مناقب آل ابى طالب ج 2 ص 208. امالى (صدوق) ص
186. كشف الغمة ج 1 ص 306. بحار الانوار ج 35 ص 183. روضة الواعظين ص
102. مجمع البيان ج 3 ص 362. نور الثقلين ج 1 ص 647. مستدرك الوسائل ج 7
ص 257.
كتب عامه
كنز العمال ج 13 ص 108. البداية و النهاية ج 7 ص 395. مجمع الزوائد ج 7 ص 17.
معجم الاوسط (طبرانى) ج 6 ص 218. تاريخ مدينة دمشق ج 42 ص 357. تفسير ابن
كثير ج 2 ص 74. در المنثور ج 2 ص 293. تفسير آلوسى ج 6 ص 167. تخريج
الاحاديث (زيلعى) ج 1 ص 409. شواهد التنزيل ج 1 ص 212. زاد المسير (ابن
جوزى) ج 2 ص 292
تو رو به من مىكنى و مىگويى:
ــ هر وقت به مسجد پيامبر مىروم، آنجا خيلى شلوغ است، در اين چند روز نتوانستم در قسمت «روضه پيامبر» نماز بخوانم.
ــ بايد موقع ظهر به آنجا بروى، بعد از نماز ظهر آنجا كمى خلوت مىشود زيرا بيشتر مردم براى صرف ناهار به محلّ اقامت خود مىروند.
قرار مىشود كه امروز ظهر به مسجد برويم، بعد از نماز جماعت، دقايقى صبر مىكنيم، سيل جمعيّت از مسجد خارج مىشود، حالا فرصت خوبى است كه به قسمت «روضه پيامبر» برويم، تو خوب مىدانى كه تا سال هفتم هجرى مسجد پيامبر فقط همان محدوده «روضه پيامبر» بوده است، بعداً مسجد توسعه داده شده است.
برايت گفتهام كه در مسجد پيامبر، هر جا كه قالى آن به رنگ سبز است، آنجا همان «روضه پيامبر» است، پيامبر فرموده كه بين منبر و خانه من، باغى از باغهاى بهشت است. ما اكنون وارد باغ بهشتى مىشويم. خوشحال مىشوى، مىتوانى جايى براى خواندن نماز پيدا كنى. تو مشغول خواندن نماز مىشوى و من به فكر فرو مىروم، به راستى من كجا آمدهام، اينجايى كه نشستهام، چه خاطرهاى دارد؟ دوست دارم به تاريخ سفر كنم، به قبل از سال هفتم هجرى…
* * *
چند نفر وارد مسجد مىشوند، آنان در جستجوى پيامبر هستند، همه با تعجّب به آنان نگاه مىكنند، آخر اين يهوديان چرا به مسجد آمدهاند؟ معلوم مىشود كه اين چند نفر از يهوديان «بنىقريظه» هستند كه به تازگى مسلمان شدهاند، آنان مىخواهند با پيامبر ديدار داشته باشند. من وقتى مىفهمم كه آنان از دين يهود دست برداشته و اسلام را انتخاب كردهاند، بسيار خوشحال مىشوم، نزد يكى از آنان مىروم و نام او را مىپرسم. او خود را «عبداللّهبنسلام» معرّفى مىكند. او به من مىگويد از وقتى كه مسلمان شده است همه اقوام و فاميلش او را طرد كردهاند و با ذلّت و خوارى با او برخورد مىكنند.
يكى از مسلمانان به عبداللّه بن سلام مىگويد كه پيامبر به منزل خود رفته است و براى ديدن پيامبر بايد به خانه آن حضرت برويد. عبداللّهبنسلام و دوستانش به سمت در مسجد مىروند تا خارج شوند، من نيز همراه آنان مىروم.
* * *
اينجا خانه پيامبر است. عبداللّهبنسلام و دوستانش با كمال ادب و احترام نزد پيامبر نشستهاند، پيامبر لبخندى بر لب دارد و از آنان به گرمى پذيرايى مىكند.
عبداللّهبنسلام با تاريخ پيامبران به خوبى آشناست و مىداند خداوند براى پيامبران، وصى و جانشين قرار داده است، جانشين موسى عليهالسلام، يوشع بود.
عبداللّهبنسلام رو به پيامبر مىكند و مىگويد: اى پيامبر خدا! براى ما جانشين خود را معرّفى كن!
در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر نازل مىشود و آيهاى را بر او نازل مىكند. پيامبر رو به آنان مىكند و مىگويد : «همين الآن ، جبرئيل نزد من آمد و اين آيه را بر من نازل كرد:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّه وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ ءَامَنُواْ ؛ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَهُمْ رَ اكِعُونَ»، بدانيد كه فقط خدا و پيامبر و كسانى كه در ركوع نماز صدقه مىدهند ، بر شما ولايت دارند .
همه به فكر فرو مىروند ، به راستى منظور خدا از كسىكه در ركوع صدقه مىدهد كيست ؟ او كيست كه مانند خدا و رسول خدا بر همه ولايت دارد ؟ من هيچكس را نمىشناسم كه در ركوع ، صدقه داده باشد .پيامبر رو به يارانش مىكند و مىگويد : «برخيزيد ! برخيزيد ! بايد به مسجد برويم و كسى را كه اين آيه درباره او نازل شده است، پيدا كنيم» . همه به سوى مسجد مىروند، مسجد پر از جمعيّت است و عدّهاى مشغول نماز هستند. چگونه بفهميم چه كسى در ميان اين همه جمعيّت ، صدقه داده است ؟
خوب است كه ما به دنبال يك فقير بگرديم و از او سؤل كنيم ، اين طورى بهتر مىتوانيم گمشده خود را پيدا كنيم . يك مرد عرب مىخواهد از درِ مسجد بيرون برود ، نگاه كن ، چهره او زرداست ، حتما خيلى گرسنه است .
نزد فقير مىرويم ، اين فقير چقدر خوشحال است ! مثل اينكه تمام دنيا را به او دادهاند .
پيامبر به او نگاهى مىكند و مىپرسد : «اى مرد عرب ! از كجا مىآيى ؟ چرا اينقدر خوشحالى ؟» .
مرد عرب با دست ، گوشه مسجد را نشان مىدهد و مىگويد : «از پيش آن جوان مىآيم ، او به من اين انگشتر قيمتى را داد» .
صداى اللّه اكبرِ پيامبر در مسجد طنين مىاندازد . همه از اين فقير مىخواهند تا بيشتر توضيح دهد .
مرد عرب مىگويد : «ساعتى قبل ، وارد مسجد شدم و از مردم درخواست كمك كردم ، امّا هيچكس به من كمك نكرد ، من در مسجد دور مىزدم و طلب كمك مىكردم ، در اين ميان ، نگاهم به جوانى افتاد كه در ركوع بود ، او با دست اشاره كرد تا من به سوى او بروم ، من هم پيش او رفتم و او انگشتر خود را به من داد» .
همه مردم ، اللّه اكبر مىگويند و به سوى آن جوان مىروند . آن جوان ، هنوز در حال خواندن نماز است . پيامبر تا او را مىبيند اشك در چشمانش حلقه مىزند ! به راستى اين كيست كه ديدنش اينگونه اشك شوق بر چشمان پيامبر جارى كرده است ؟
او على عليهالسلام است كه به حكم قرآن ، از امروز بر همه مسلمانان ، ولايت دارد .
پيامبر رو به مردم مىكند و مىگويد: «على بعد از من ولىّ و امام شماست».
* * *
اين خبر در شهر مىپيچد كه خدا آيهاى را درباره على عليهالسلام نازل كرده است ،آنهايى که محبّت على عليهالسلام در سينه دارند خوشحال مىشوند ، به راستى چه آقا و مولايى بهتر از على عليهالسلام !
اكنون حسّان بن ثابت جلو مىآيد و در وصف على عليهالسلام اين شعر را مىسرايد:
أَبَا حَسَنٍ تَفدِيكَ نَفسِى وَ مُهجَتِى
وَ كُلُّ بَطِىءٍ فِى الهُدَى وَ مُسَارِعٍ…
فَأَنتَ الَّذِى أَعطَيتَ إِذ كُنتَ رَاكِعاً
فَدَتكَ نُفُوسُ القَومِ يَا خَيرَ رَاكِعٍ
اى على! اى جان من و همه مسلمانان فداى تو…تو آن كسى هستى كه در حال ركوع صدقه دادى و انگشتر خود را به فقير دادى و خدا هم ولايت و رهبرى تو را در قرآن نازل كرد.
آفرين بر تو اى حسان! اين شعر تو هرگز از ياد و خاطرهها فراموش نخواهد شد.
* * *
در ميان مردم گروهى هستند كه كينه على عليهالسلام را به سينه دارند ، اين خبر آنها را بسيار ناراحت مىكند .
براى همين جلسهاى تشكيل مىدهند و با يكديگر درباره اين موضوع گفتگو مىكنند .
آيا مىخواهى سخن آنها را بشنوى ؟
گوش كن : «ما هرگز ولايت على را نمىپذيريم ، آخر چگونه مىشود يك جوان بر ما كه پنجاه سال از او بزرگتر هستيم حكومت كند ؟ على خيلى جوان است ، او براى رهبرى شايسته نيست» .
معلوم مىشود كه هنوز اين مردم به سنّتهاى جاهليّت ايمان دارند .
عربها كه هميشه رهبران خود را با ريشهاى سفيد ديدهاند نمىتوانند رهبرىِ يك جوان را قبول كنند . درست است كه او همه خوبىها و كمالها را دارد ، امّا براى اين مردم هيچ چيز مانند يك مشت ريشِ سفيد نمىشود ، براى آنها ارزش ريشِ سفيد از همه فضايل برتر است !!
البته بعضى از اين مردم ، فكر مىكنند كه خليفه بايد خيلى جدّى باشد و هميشه اخمو باشد تا همه از او بترسند ، امّا على عليهالسلام هميشه لبخند به لب دارد و براى همين به درد خلافت نمىخورد .
آنان در گوشهاى از مسجد، دور هم جمع مىشوند، يكى از آنان مىگويد:
ــ به نظر شما چه بايد بكنيم؟
ــ اگر ما ولايت على عليهالسلام را نپذيريم به قرآن كفر ورزيدهايم، اگر هم به اين آيه ايمان بياوريم، بايد اين ذلّت و خوارى را تحمّل كنيم و ولايت على عليهالسلام را قبول كنيم.
ــ ما مىدانيم كه محمد صلىاللهعليهوآله راست مىگويد و اين آيه از طرف خدا نازل شده است، ما ولايت محمّد را پذيرفته ايم، امّا هرگز از على عليهالسلام پيروى نمىكنيم.
* * *
بار ديگر جبرئيل بر پيامبر نازل مىشود و اين آيه را براى او مىخواند:
«يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّه ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَ أَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ ».
آنان نعمت خدا را مىشناسند، امّا باز آن را انكار مىكنند و بيشترشان كافر هستند. آرى، ولايت على عليهالسلام يكى از بزرگترين نعمتهايى است كه خداوند به اين مردم عنايت كرده است، افسوس كه اين مردم به فكر سنّتهاى روزگار جاهليّت هستند و اينگونه خود را از اين نعمت آسمانى بىبهره مىكنند.
* * *
عمربنخطّاب دوستان خود را دور خود جمع مىكند، آنها نقشهاى در سر دارند، آنها مىخواهند به مسجد بروند و در حال ركوع به فقرا صدقه بدهند تا خداوند آيهاى را هم درباره آنها نازل كند !
آنها با خود فكر مىكنند كه اگر آيهاى درباره آنها نازل شود چقدر خوب مىشود ، آن وقت ، آنها هم بر مردم ولايت خواهند داشت .
پولهاى خود را روى هم مىريزند ، اين يك سرمايه گذارى مشترك است ، هركس بايد سهم خود را بدهد . با اين پول مىتوان چهل انگشتر قيمتى خريد .
خبر مىرسد كه در مسجد بازار صدقه دادن ، خيلى داغ شده است ! چند نفر كنار در مسجد ايستادهاند ، يكى از آنها هم در داخل مسجد مشغول نماز است ، وقتى يك فقير وارد مسجد مىشود ، دور او حلقه مىزنند و از او مىخواهند تا نزد عمربنخطّاب برود كه نماز مىخواند و يك انگشتر قيمتى بگيرد .
فقير هم كه از ماجرا، بىخبر است خوشحال مىشود و به آن طرف مىرود . با نزديك شدن فقير ، يكى به آن نمازگزار علامت مىدهد و او به ركوع مىرود و در ركوع به آن فقير انگشترى قيمتى داده مىشود !
چهل فقير، صاحب انگشتر شدند، امّا آيهاى نازل نمىشود. انگشترهايى كه اين گروه از دست دادند، خيلى قيمتىتر از انگشتر على عليهالسلام
بودند ، امّا انگشتر على عليهالسلام چيزى داشت كه همه اين چهل انگشتر نداشت و آن اخلاص صاحبِ انگشتر بود !
مهم اين است كه تو كارى را با اخلاص انجام دهى، اين اخلاص است كه به يك كار ارزش مىدهد.
بخشش انگشتری
خیلی وقت نبود که عبدالله بن سلام مسلمان شده بود. او و چند نفر از دوستانش تا همین چند ماه پیش یهودی بودند. خیلی دوست داشت دین اسلام را خوب بشناسد.از عالمان یهود شنیده بود که همه ی پیامبران جانشین خود را به مردم معرفی می کردند؛جانشینی که خدا او را به این مقام برمی گزید. مثلا حضرت موسی علیه السلام،از طرف خدا، یوشع نبی علیه السلام را به جانشینی خود معرفی کرد. از وقتی که مسلمان شده ،سؤالی ذهن عبدالله را مشغول کرده بود.می خواست بداند جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کیست؟ واقعا بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه می شود؟
عبدالله نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت تا پاسخ سؤالش را بگیرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لبخندی زده و فرمودند: همین الان جبرئیل برای من آیه ای آورد؛خداوند فرموده است:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ. وَ مَنْ يَتَوَلَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا- فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون.
تنها و تنها سرپرست شما خدا و پیامبرش و کسانی هستند که در حال رکوع نماز صدقه می دهند و هر کس خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل ایمان(امامان)رادوست داشته باشد و پیروی کند؛قطعا این گروه خدایی(بر دیگران)پیروز خواهند شد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به عبدالله و دوستانش کرد و فرمودند: عبدالله! رهبر و سرپرست تو خدا و پیامبرش و مؤمنانی هستند که تو را در برابر دشمنانت یاری می کنند. نشانه ی آنان این است: نماز می خوانند و در حال رکوع صدقه می دهند.
هرکه از خدا و پیامبرش و این مؤمنان پیروی کند، و با دوستان آن ها دوستی و با دشمنان شان دشمنی کند و در سختی ها به خدا و ایشان روی بیاورد،خدا و اهل ایمان او را یاری می کنند.
عبدالله خیلی دوست داشت تا هرچه زودتر آنان را بشناسد. چه کسی ما را بر دشمنانمان پیروز خواهد کرد؟باید می دید چه کسی در رکوع نمازش صدقه داده است؟
چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مرد نیازمندی افتاد که با خوشحالی از مسجد خارج می شد. از برق چشمانش معلوم بود که کمک خوبی گرفته است.پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:کسی به تو کمک کرده؟مرد پاسخ داد:بله،واردمسجد شدم و کمک خواستم،اما کسی به من کمک نکرد؛مگر آن جوان و با دست اشاره به آقایی کرد.آن جوان در رکوع نمازش این انگشتری را به من داد و با خوشحالی انگشتر را به یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشان داد.
نگاه عبدالله به همان سو دوخته شده بود.نمی دانست چه بگوید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:الله اکبر؛او سرپرست شما است؛ پس از من مولای شما علی بن أبی طالب است.
آرامش عجیبی تمام وجود عبدالله را گرفته بود.او آقای خودش را شناخته بود.بَه، چه خوب آقایی!
نکته ها:
1-خداوند در این آیه، می فرماید: تنها و تنها سرپرست شما خدا است و پیامبر و مؤمنانی که در رکوع نمازشان صدقه می دهند.مردم وقتی این آیه را شنیدند فهمیدند که هرکسی نمی تواند جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد و وقتی وارد مسجد شدند،به چشم خود دیدند که آیه از رهبری چه کسی خبر داده است.
2-سلمان از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید که آیا این آیه درباره ی همه ی مؤمنان است یا فقط درباره ی بعضی از آنان؟پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:فقط درباره ی برخی از آن ها که علی علیه السلام برترین آن ها است.کسی جز خدا حق انتخاب امام را ندارد.
3-چند نفر از منافقان که این سخنان را شنیدند؛دور هم جمع شدند و گفتند: می دانیم محمد صلی الله علیه و آله و سلم راست می گوید؛اما نه از او اطاعت می کنیم و نه از علی علیه السلام .آیه ای نازل شد.آیه ی83سوره نحل:(نعمت خدا را می شناسند و او را نمی پذیرند و بیشترشان کافرند).قرآن دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام را کافر می داند.
4-از آیه83سوره نحل مشخص می شود؛امام بزرگترین نعمت الهی است.
5-منافقان چهل انگشتری خریدند و در نماز صدقه دادند تا شایدآیه ای برای آن ها هم نازل شود و آن ها هم به این مقام برسند؛این آیه نازل شد: و لا صدق و لا صلی(نه صدقه داد و نه نماز خواند).
تنها رفیق؛تنها صاحب من!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دوستی با حضرت علی علیه السلام از همه ی دوستی ها بهتر است؛ الان هم باید بدانیم: دوستی با امام زمان علیه السلام، از هر رفاقتی بهتر است. در زیارت نامه های مهدوی به حضرت عرض می کنیم که جز او برای خود ولی و سرپرستی نمی شناسیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عبدالله مژده داد که اهل ایمان با کمک و رهبری حضرت علی علیه السلام پیروز خواهند شد.
دین خدا به دستِ امام زمان علیه السلام بر همه ی دشمنان غلبه خواهد کرد و به پیروزی نهایی خواهد رسید . پس یارش باشیم.
(5) المائدة : 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون كتاب سليم بن قيس الهلالي ؛ ج2 ؛ ص758 قَالَ أَنْشُدُكُمُ اللَّهَ فِي قَوْلِ اللَّهِ – يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ قَوْلِهِ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ ثُمَّ قَالَ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً فَقَالَ النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ خَاصٌّ لِبَعْضِ الْمُؤْمِنِينَ أَمْ عَامٌّ لِجَمِيعِهِمْ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ أَنْ يُعْلِمَهُمْ [فِيمَنْ نَزَلَتِ الْآيَاتُ] وَ أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمْ مِنَ الْوَلَايَةِ مَا فَسَّرَ لَهُمْ مِنْ صَلَاتِهِمْ وَ صِيَامِهِمْ وَ زَكَاتِهِمْ وَ حَجِّهِمْ فَنَصَبَنِي بِغَدِيرِ خُمٍّ وَ قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَرْسَلَنِي بِرِسَالَةٍ ضَاقَ بِهَا صَدْرِي وَ ظَنَنْتُ أَنَّ النَّاسَ مكذبوني [مُكَذِّبُويَ] فَأَوْعَدَنِي لَأُبَلِّغَنَّهَا أَوْ يُعَذِّبَنِي قُمْ يَا عَلِيُّ ثُمَّ نَادَي بِالصَّلَاةَ جَامِعَةً فَصَلَّي بِهِمُ الظُّهْرَ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ مَوْلَايَ وَ أَنَا مَوْلَي الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوْلَي بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ [أَلَا] مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَامَ إِلَيْهِ سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَلَاؤُهُ كَمَا ذَا فَقَالَ [وَلَاؤُهُ كَوَلَايَتِي] مَنْ
كُنْتُ أَوْلَي بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ أَوْلَي بِهِ مِنْ نَفْسِه…
التفسير المنسوب إلي الإمام الحسن العسكري عليه السلام ؛ ص460 [قِصَّةُ إِسْلَامِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ:]
301 قَالَ الْإِمَامُ ع: قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع وَ ذَلِكَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص (لَمَّا آمَنَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ بَعْدَ مَسَائِلِهِ الَّتِي سَأَلَهَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ جَوَابِهِ) إِيَّاهُ عَنْهَا- قَالَ لَهُ: يَا مُحَمَّدُ بَقِيَتْ وَاحِدَةٌ، وَ هِيَ الْمَسْأَلَةُ الْكُبْرَي وَ الْغَرَضُ الْأَقْصَي:
مَنِ الَّذِي يَخْلُفُكَ بَعْدَكَ، وَ يَقْضِي دُيُونَكَ، وَ يُنْجِزُ عِدَاتِكَ، وَ يُؤَدِّي أَمَانَاتِكَ وَ يُوضِحُ عَنْ آيَاتِكَ وَ بَيِّنَاتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:
أُولَئِكَ أَصْحَابِي قُعُودٌ، فَامْضِ إِلَيْهِمْ فَسَيَدُلُّكَ النُّورُ السَّاطِعُ- فِي دَائِرَةِ غُرَّةِ وَلِيِّ عَهْدِي وَ صَفْحَةِ خَدَّيْهِ، وَ سَيَنْطِقُ طُومَارُكَ بِأَنَّهُ هُوَ الْوَصِيُّ، وَ سَتَشْهَدُ جَوَارِحُكَ بِذَلِكَ فَصَارَ عَبْدُ اللَّهِ إِلَي الْقَوْمِ- فَرَأَي عَلِيّاً ع يَسْطَعُ مِنْ وَجْهِهِ نُورٌ- يَبْهَرُ نُورَ الشَّمْسِ وَ نَطَقَ طُومَارُهُ وَ أَعْضَاءُ بَدَنِهِ كُلٌّ يَقُولُ: يَا ابْنَ سَلَامٍ هَذَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع الْمَالِئُ جِنَانَ اللَّهِ بِمُحِبِّيهِ، وَ نِيرَانَهُ بِشَانِئِيهِ، الْبَاثُّ دِينَ اللَّهِ فِي أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ آفَاقِهَا، وَ النَّافِي لِلْكُفْرِ عَنْ نَوَاحِيهَا وَ أَرْجَائِهَا.
فَتَمَسَّكْ بِوَلَايَتِهِ تَكُنْ سَعِيداً، وَ اثْبُتْ عَلَي التَّسْلِيمِ لَهُ تَكُنْ رَشِيداً.
فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ: [يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا وَصِيُّكَ الَّذِي وُعِدَ فِي التَّوْرَاةِ] أَشْهَدُ
التفسير المنسوب إلي الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 461
أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُصْطَفَي، وَ أَمِينُهُ الْمُرْتَضَي، وَ أَمِيرُهُ عَلَي جَمِيعِ الْوَرَي، وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَخُوهُ وَ صَفِيُّهُ، وَ وَصِيُّهُ الْقَائِمُ بِأَمْرِهِ الْمُنْجِزُ لِعِدَاتِهِ، الْمُؤَدِّي لِأَمَانَاتِهِ، الْمُوضِحُ لِآيَاتِهِ وَ بَيِّنَاتِهِ- وَ الدَّافِعُ لِلْأَبَاطِيلِ بِدَلَائِلِهِ وَ مُعْجِزَاتِهِ، وَ أَشْهَدُ أَنَّكُمَا اللَّذَانِ بَشَّرَ بِكُمَا مُوسَي وَ مَنْ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ دَلَّ عَلَيْكُمَا الْمُخْتَارُونَ مِنَ الْأَصْفِيَاءِ.
ثُمَّ قَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص: قَدْ تَمَّتِ الْحُجَجُ، وَ انْزَاحَتِ الْعِلَلُ، وَ انْقَطَعَتِ الْمَعَاذِيرُ فَلَا عُذْرَ لِي إِنْ تَأَخَّرْتُ عَنْكَ، وَ لَا خَيْرَ فِيَّ إِنْ تَرَكْتُ التَّعَصُّبَ لَكَ.
ثُمَّ قَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ الْيَهُودَ قَوْمٌ بُهْتٌ وَ إِنَّهُمْ إِنْ سَمِعُوا بِإِسْلَامِي (وَقَعُوا فِيَّ) فَاخْبَأْنِي عِنْدَكَ [فَاطْلُبْهُمْ- فَإِذَا جَاءُوكَ فَاسْأَلْهُمْ عَنْ حَالِي وَ رُتْبَتِي بَيْنَهُمْ- لِتَسْمَعَ قَوْلَهُمْ فِي قَبْلِ أَنْ يَعْلَمُوا بِإِسْلَامِي، وَ بَعْدَهُ لِتَعْلَمَ أَحْوَالَهُمْ.
فَخَبَأَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَيْتِهِ، ثُمَّ دَعَا قَوْماً مِنَ الْيَهُودِ، فَحَضَرُوهُ- وَ عَرَضَ عَلَيْهِمْ أَمْرَهُ فَأَبَوْا، فَقَالَ [رَسُولُ اللَّهِ ص]: بِمَنْ تَرْضَوْنَ حَكَماً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ قَالُوا: بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلَامٍ. قَالَ: وَ أَيُّ رَجُلٍ هُوَ قَالُوا: رَئِيسُنَا وَ ابْنُ رَئِيسِنَا وَ سَيِّدُنَا وَ ابْنُ سَيِّدِنَا، وَ عَالِمُنَا وَ ابْنُ عَالِمِنَا، وَ وَرِعُنَا وَ ابْنُ وَرِعِنَا، وَ زَاهِدُنَا وَ ابْنُ زَاهِدِنَا.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَ رَأَيْتُمْ إِنْ آمَنَ بِي أَ تُؤْمِنُونَ قَالُوا: قَدْ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ أَعَادَهَا فَأَعَادُوهَا، فَقَالَ: اخْرُجْ عَلَيْهِمْ يَا عَبْدَ اللَّهِ [بْنَ سَلَامٍ] وَ أَظْهِرْ مَا قَدْ أَظْهَرَهُ
التفسير المنسوب إلي الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 462
اللَّهُ لَكَ مِنْ أَمْرِ مُحَمَّدٍ.
فَخَرَجَ عَلَيْهِمْ وَ هُوَ يَقُولُ: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وَ [أَشْهَدُ] أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ- الْمَذْكُورُ فِي التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَ سَائِرِ كُتُبِ اللَّهِ، الْمَدْلُولُ فِيهَا عَلَيْهِ وَ عَلَي أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
فَلَمَّا سَمِعُوهُ يَقُولُ ذَلِكَ قَالُوا: يَا مُحَمَّدُ، سَفِيهُنَا وَ ابْنُ سَفِيهِنَا، وَ شَرُّنَا وَ ابْنُ شَرِّنَا وَ فَاسْقُنَا وَ ابْنُ فَاسِقِنَا، وَ جَاهِلُنَا وَ ابْنُ جَاهِلِنَا، كَانَ غَائِباً عَنَّا، فَكَرِهْنَا أَنْ نَغْتَابَهُ.
فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ: فَهَذَا الَّذِي كُنْتُ أَخَافُهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ.
ثُمَّ إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ حَسُنَ إِسْلَامُهُ- وَ لَحِقَهُ الْقَصْدُ الشَّدِيدُ مِنْ جِيرَانِهِ مِنَ الْيَهُودِ، وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي حَمَارَّةِ الْقَيْظِ فِي مَسْجِدِهِ يَوْماً- إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ.
وَ [قَدْ] كَانَ بِلَالٌ أَذَّنَ لِلصَّلَاةِ- وَ النَّاسُ بَيْنَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ وَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ، فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَي وَجْهِ عَبْدِ اللَّهِ فَرَآهُ مُتَغَيِّراً، وَ إِلَي عَيْنَيْهِ دَامِعَتَيْنِ، فَقَالَ: مَا لَكَ يَا عَبْدَ اللَّهِ.
فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَصَدَتْنِي الْيَهُودُ، وَ أَسَاءَتْ جِوَارِي- وَ كُلُّ مَاعُونٍ لِي اسْتَعَارُوهُ مِنِّي كَسَرُوهُ وَ أَتْلَفُوهُ، وَ مَا اسْتَعَرْتُ مِنْهُمْ مَنَعُونِيهِ، ثُمَّ زَادَ أَمْرُهُمْ بَعْدَ هَذَا، فَقَدِ اجْتَمَعُوا وَ تَوَاطَئُوا- وَ تَحَالَفُوا عَلَي أَنْ لَا يُجَالِسَنِي أَحَدٌ مِنْهُمْ، وَ لَا يُبَايِعَنِي وَ لَا يُشَاوِرَنِي وَ لَا يُكَلِّمَنِي وَ لَا يُخَالِطَنِي، وَ قَدْ تَقَدَّمُوا بِذَلِكَ إِلَي مَنْ فِي مَنْزِلِي، فَلَيْسَ يُكَلِّمُنِي أَهْلِي وَ كُلُّ جِيرَانِنَا يَهُودُ، وَ قَدِ اسْتَوْحَشْتُ مِنْهُمْ، فَلَيْسَ لِي [مَنْ] أَنِسُ بِهِمْ، وَ الْمَسَافَةُ مَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَ مَسْجِدِكَ هَذَا وَ مَنْزِلِكَ بَعِيدَةٌ، فَلَيْسَ يُمْكِنُنِي فِي كُلِّ وَقْتٍ يَلْحَقُنِي ضِيقُ صَدْرٍ مِنْهُمْ- أَنْ أَقْصِدَ مَسْجِدَكَ أَوْ مَنْزِلَكَ.
فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص غَشِيَهُ مَا كَانَ يَغْشَاهُ- عِنْدَ نُزُولِ الْوَحْيِ عَلَيْهِ مِنْ تَعْظِيمِ أَمْرِ اللَّهِ تَعَالَي، ثُمَّ سُرِّيَ عَنْهُ وَ قَدْ أَنْزَلَ عَلَيْهِ:
التفسير المنسوب إلي الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص: 463 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا- الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ، وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا- فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ .
قَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلَامٍ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ نَاصِرُكُمُ اللَّهُ عَلَي الْيَهُودِ الْقَاصِدِينَ بِالسُّوءِ لَكَ وَ رَسُولُهُ [إِنَّمَا] وَلِيُّكَ وَ نَاصِرُكَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ- صِفَتُهُمْ أَنَّهُمْ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ أَيْ وَ هُمْ فِي رُكُوعِهِمْ.
ثُمَّ قَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلَامٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَتَوَلَّاهُمْ، وَ وَالَي أَوْلِيَاءَهُمْ، وَ عَادَي أَعْدَاءَهُمْ، وَ لَجَأَ عِنْدَ الْمُهِمَّاتِ إِلَي اللَّهِ ثُمَّ إِلَيْهِمْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ جُنْدَهُ هُمُ الْغالِبُونَ لِلْيَهُودِ وَ سَائِرِ الْكَافِرِينَ، أَيْ فَلَا يُهِمَّنَّكَ يَا ابْنِ سَلَامٍ، فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَي [هُوَ نَاصِرُكَ] وَ هَؤُلَاءِ أَنْصَارُكَ، وَ هُوَ كَافِيكَ شُرُورَ أَعْدَائِكَ وَ ذَائِدٌ عَنْكَ مَكَايِدَهُمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: يَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ سَلَامٍ أَبْشِرْ، فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَكَ أَوْلِيَاءَ خَيْراً مِنْهُمْ:
اللَّهُ، وَ رَسُولُهُ، وَ الَّذِينَ آمَنُوا- الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ، وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ، وَ هُمْ راكِعُونَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ: [يَا رَسُولَ اللَّهِ] مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ آمَنُوا فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَي سَائِلٍ، فَقَالَ: هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً الْآنَ قَالَ: نَعَمْ ذَلِكَ الْمُصَلِّي، أَشَارَ إِلَيَّ بِإِصْبَعِهِ: أَنْ خُذِ الْخَاتَمَ.
فَأَخَذْتُهُ فَنَظَرْتُ إِلَيْهِ وَ إِلَي الْخَاتَمِ، فَإِذَا هُوَ خَاتَمُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: اللَّهُ أَكْبَرُ، هَذَا وَلِيُّكُمْ [بَعْدِي] وَ أَوْلَي النَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع .
قَالَ: ثُمَّ لَمْ يَلْبَثْ عَبْدُ اللَّهِ إِلَّا يَسِيراً حَتَّي مَرِضَ بَعْضُ جِيرَانِهِ، وَ افْتَقَرَ وَ بَاعَ دَارَهُ، فَلَمْ يَجِدْ لَهَا مُشْتَرِياً غَيْرَ عَبْدِ اللَّهِ، وَ أُسِرَ آخَرُ مِنْ جِيرَانِهِ فَأُلْجِئَ إِلَي بَيْعِ دَارِهِ، فَلَمْ يَجِدْ [لَهَا] مُشْتَرِياً غَيْرَ عَبْدِ اللَّهِ، ثُمَّ لَمْ يَبْقَ مِنْ جِيرَانِهِ مِنَ الْيَهُودِ أَحَدٌ إِلَّا دَهَتْهُ دَاهِيَةٌ، وَ احْتَاجَ- مِنْ أَجْلِهَا- إِلَي بَيْعِ دَارِهِ، فَمَلَكَ عَبْدُ اللَّهَ تِلْكَ الْمَحَلَّةَ، وَ قَلَعَ اللَّهُ شَأْفَةَ الْيَهُودِ، وَ حَوَّلَ عَبْدُ اللَّهِ إِلَي تِلْكَ الدُّورِ- قَوْماً مِنْ خِيَارِ الْمُهَاجِرِينَ، وَ كَانُوا لَهُ أُنَّاساً وَ جُلَّاساً، وَ رَدَّ اللَّهُ كَيْدَ الْيَهُودِ فِي نُحُورِهِمْ، وَ طَيَّبَ اللَّهُ عَيْشَ عَبْدِ اللَّهِ بِإِيمَانِهِ بِرَسُولِ اللَّهِ وَ مُوَالاتِهِ لِعَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ، ع ..
تفسير فرات الكوفي ؛ ص124 – فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ [الْحَسَنِ] بْنِ [أَبِي] الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ طَرِيفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع جُلُوساً صَفَّيْنِ وَ هُوَ عَلَي السَّرِيرِ وَ قَدْ دَرَّ عَلَيْنَا بِالْحَدِيثِ [و] فِينَا مِنَ السُّرُورِ وَ قُرَّةِ الْعَيْنِ مَا شَاءَ اللَّهُ فَكَأَنَّا فِي الْجَنَّةِ فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذاً بِالْآذِنِ [بِالْأَذَانِ] فَقَالَ سَلَّامٌ الْجُعْفِيُّ بِالْبَابِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ائْذَنْ لَهُ فَدَخَلَنَا غَمٌّ وَ هَمٌّ وَ مَشَقَّةٌ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَكُفَّ عَنَّا مَا كُنَّا فِيهِ فَدَخَلَ وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ فَرَدَّ أَبُو جَعْفَرٍ ثُمَّ قَالَ سَلَّامٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ حَدَّثَنِي عَنْكَ خَيْثَمَةُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ الْآيَةَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ صَدَقَ خَيْثَمَةُ.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يُصَلِّي ذَاتَ يَوْمٍ فِي مَسْجِدٍ فَمَرَّ بِهِ مِسْكِينٌ [فَقِيرٌ] فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص هَلْ تُصُدِّقَ عَلَيْكَ بِشَيْءٍ قَالَ نَعَمْ مَرَرْتُ بِرَجُلٍ رَاكِعٍ فَأَعْطَانِي خَاتَمَهُ وَ أَشَارَ [فَأَشَارَ] بِيَدِهِ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع] فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ وَلِيُّكُمْ [مِنْ] بَعْدِي.
137- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ [بْنُ سَعِيدٍ] مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرٍ ع إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا نَزَلَ [نَزَلَتْ] فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
138- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبَّادِ الْخَثْعَمِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَي آخِرِ الْآيَةِ قَالَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ [مُعَنْعَناً] عَنِ الْمِنْهَالِ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ [المحسن] وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا قَالَ [فِي] عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي هَاشِمٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ قَالَ: أَقْبَلَ سَائِلٌ فَسَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَالَ هَلْ سَأَلْتَ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِي قَالَ لَا قَالَ فَأْتِ الْمَسْجِدَ فَاسْأَلْهُمْ ثُمَّ عُدْ إِلَيَّ فَأَخْبِرْنِي فَأَتَي الْمَسْجِدَ فَلَمْ يُعْطِهِ أَحَدٌ شَيْئاً قَالَ فَمَرَّ بِعَلِيٍّ وَ هُوَ رَاكِعٌ فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَأَخَذَ خَاتَمَهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص [فَأَخْبَرَهُ] فَقَالَ هَلْ تَعْرِفُ هَذَا الرَّجُلَ قَالَ لَا فَأَرْسَلَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا.
إ 141- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَزِيعٍ مُعَنْعَناً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ [الْحَنَفِيَّةِ] أَبِي هَاشِمٍ قَالَ: أَقْبَلَ سَائِلٌ فَسَأَلَ رَسُولَ اللَّهِ ص [فَقَالَ لَهُ هَلْ سَأَلْتَ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِي قَالَ لَا قَالَ فَأْتِ الْمَسْجِدَ فَاسْأَلْهُمْ وَ عُدْ إِلَيَّ فَأَخْبِرْنِي فَأَتَي الْمَسْجِدَ] فَلَمْ يُعْطَ شَيْئاً فَمَرَّ بِعَلِيٍّ ع وَ هُوَ رَاكِعٌ قَالَ فَقَالَ بِيَدِهِ فَأَخَذَ خَاتَمَهُ ثُمَّ رَجَعَ إِلَي النَّبِيِّ ص فَأَخْبَرَهُ قَالَ فَقَالَ [هَلْ] تَعْرِفُ الرَّجُلَ قَالَ لَا فَأَرْسَلَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ عَلِيٌّ فَنَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَي راكِعُونَ.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ [بْنُ الْحَكَمِ الْحِبَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ قَالَ حَدَّثَنَا حِبَّانُ عَنِ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي صَالِحٍ] عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ [رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ] فِي قَوْلِهِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع] خَاصَّةً.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فِي قَوْلِهِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي قَوْلِهِ وَ هُمْ راكِعُونَ قَالَ [فَقَالَ] أَتَي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَلَامٍ وَ رَهْطٌ مَعَهُ مِنْ [مُسْلِمِي] أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَي رَسُولِ اللَّهِ ص عِنْدَ الظُّهْرِ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ بُيُوتُنَا قَاصِيَةٌ وَ لَا مُتَحَدَّثَ [لَنَا] دُونَ هَذَا الْمَسْجِدِ وَ إِنَّ قَوْمَنَا [قَوْماً] لَمَّا أَنْ رَأَوْنَا قَدْ صَدَّقْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ تَرَكْنَا دِيْنَهُمْ أَظْهَرُوا لَنَا الْعَدَاوَةَ وَ أَقْسَمُوا أَنْ لَا يُخَالِطُونَا وَ لَا يُجَالِسُونَا وَ لَا يُكَلِّمُونَا فَشَقَّ عَلَيْنَا فَبَيْنَا هُمْ يَشْكُونَ إِلَي النَّبِيِّ ص إِذْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَتَلَا عَلَيْهِمْ فَقَالُوا رَضِينَا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِينَ وَ أَذَّنَ بِلَالٌ بِالصَّلَاةِ وَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَي الْمَسْجِدِ وَ النَّاسُ يُصَلُّونَ بَيْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَاعِدٍ وَ إِذَا مِسْكِينٌ يَسْأَلُ [فَسَأَلَ] فَدَعَاهُ النَّبِيُّ ص فَقَالَ هَلْ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ قَالَ مَا ذَا قَالَ خَاتَمَ [من] فِضَّةٍ قَالَ مَنْ أَعْطَاكَ قَالَ ذَاكَ الرَّجُلُ الْقَائِمُ فَإِذَا هُوَ عَلِيُّ [بْنُ أَبِي طَالِبٍ] قَالَ أَنَّي أَعْطَاكَ قَالَ أَعْطَانِيهِ وَ هُوَ رَاكِعٌ فَزَعَمُوا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ [النَّبِيَ] ص كَبَّرَ عِنْدَ ذَلِكَ يَقُولُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ الْآيَةَ. – فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عَلِيٍّ أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْحَضْرَمِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَي آخِرِ الْآيَةِ جَاءَ النَّبِيُّ ص إِلَي الْمَسْجِدِ فَإِذَا سَائِلٌ فَدَعَاهُ قَالَ مَنْ أَعْطَاكَ مِنْ [فِي] هَذَا الْمَسْجِدِ قَالَ مَا أَعْطَانِي إِلَّا هَذَا الرَّاكِعُ وَ السَّاجِدُ يَعْنِي عَلِيّاً فَقَالَ النَّبِيُّ ص الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَهَا فِيَّ وَ فِي أَهْلِ بَيْتِي قَالَ وَ كَانَ فِي خَاتَمِ عَلِيٍّ الَّذِي أَعْطَاهُ السَّائِلَ سُبْحَانَ مَنْ فَخْرِي بِأَنِّي لَهُ عَبْدٌ. – فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ أَ
حْمَدَ مُعَنْعَناً عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَي نَبِيِّ اللَّهِ وَ هُوَ فِي بَيْتِهِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَي قَوْلِهِ وَ هُمْ راكِعُونَ [فَ] خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ ثُمَّ نَادَي سَائِلٌ [سَائِلًا] فَسَأَلَ فَقَالَ لَهُ أَعْطَاكَ أَحَدٌ شَيْئاً قَالَ لَا إِلَّا ذَاكَ [أخاك] الرَّاكِعُ أَعْطَانِي خَاتَمَهُ يَعْنِي عَلِيّاً [عَلَيْنَا].
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي زَيْدُ بْنُ حَمْزَةَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ زِيَادٍ الْقَصَّارُ مُعَنْعَناً عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ كَانَ يَقُولُ مَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَحَبَّ النَّبِيَّ وَ مَنْ أَحَبَّ النَّبِيَّ أَحَبَّنَا وَ مَنْ أَحَبَّنَا أَحَبَّ شِيعَتَنَا فَإِنَّ النَّبِيَّ [فالنبي] ص وَ نَحْنُ وَ شِيعَتَنَا مِنْ طِينَةٍ وَاحِدَةٍ وَ نَحْنُ فِي الْجَنَّةِ لَا نُبْغِضُ مَنْ يُحِبُّنَا [أَحَبَّنَا] وَ لَا نُحِبُّ مَنْ أَبْغَضَنَا اقْرَءُوا إِنْ شِئْتُمْ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَي آخِرِ الْآيَةِ قَالَ الحادث [الْحَارِثُ] صَدَقَ وَ اللَّهِ [الله] مَا نَزَلَتْ إِلَّا فِيهِ.
147- فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَي بْنِ زَكَرِيَّا الدِّهْقَانُ مُعَنْعَناً عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ: دَخَلْتُ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقْرَأُ سُورَةَ الْمَائِدَةِ فَقَالَ اكْتُبْ فَكَتَبْتُ حَتَّي انْتَهَيْتُ إِلَي هَذِهِ الْآيَةِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ أَتَي [أَنَ] رَسُولَ اللَّهِ ص يَخْفِقُ بِرَأْسِهِ كَأَنَّهُ نَائِمٌ وَ هُوَ يُمْلِي [عَلَيَ] بِلِسَانِهِ حَتَّي فَرَغَ مِنْ آخَرِ السُّورَةِ [سُورَةِ الْمَائِدَةِ] ثُمَّ انْتَبَهَ فَقَالَ لِي اكْتُبْ فَأَمْلَي عَلَيَّ مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِي خَفَقَ عِنْدَهَا فَقُلْتُ أَ لَمْ تُمْلِ عَلَيَّ حَتَّي خَتَمْتَهَا فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ ذَلِكَ الَّذِي أَمْلَي عَلَيْكَ جَبْرَئِيلُ [ع ثُمَّ قَالَ عَلِيٌّ ع] فَأَمْلَي عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتِّينَ آيَةً وَ أَمْلَي عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ أَرْبَعاً وَ سِتِّينَ آيَةً.
وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون تفسير العياشي ؛ ج1 ؛ ص327 138 عن ابن أبي يعفور قال قلت لأبي عبد الله ع أعرض عليك ديني الذي أدين الله به، قال: هاته، قلت أشهد أن لا إله إلا الله- و أشهد أن محمدا ص رسول الله، و أقر بما جاء به من عند الله، قال: ثم وصفت له الأئمة حتي انتهيت إلي أبي جعفر، قلت و أقر بك ما أقول فيهم، فقال: أنهاك أن تذهب باسمي في الناس، قال أبان: قال ابن أبي يعفور «: قلت له مع الكلام الأول: و أزعم أنهم الذين قال الله في القرآن «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» فقال أبو عبد الله و الآية الأخري فاقرأ- قال: قلت له: جعلت فداك أي آية قال: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا- الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» قال: فقال: رحمك الله، قال: قلت: تقول رحمك الله علي هذا الأمر قال: فقال: رحمك الله علي هذا الأمر . -عن أبي حمزة عن أبي جعفر ع قال بينا رسول الله ع جالس في بيته- و عنده نفر من اليهود أو قال: خمسة من اليهود، فيهم عبد الله بن سلام، فنزلت هذه الآية: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا- الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ- وَ هُمْ راكِعُونَ» [بهذا الفتي] فتركهم رسول الله ص في منزله و خرج إلي المسجد، فإذا بسائل قال له رسول الله ص: أ صدق عليك أحد بشيء قال: نعم هو ذاك المصلي فإذا هو علي ع . الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص187 – أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ: ذَكَرْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلَنَا فِي الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ طَاعَتَهُمْ مُفْتَرَضَةٌ قَالَ فَقَالَ نَعَمْ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَي أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا . الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج1 ؛ ص288 – الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّي بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عِيسَي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا قَالَ إِنَّم
َا يَعْنِي أَوْلَي بِكُمْ أَيْ أَحَقُّ بِكُمْ وَ بِأُمُورِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَمْوَالِكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يَعْنِي عَلِيّاً وَ أَوْلَادَهُ الْأَئِمَّةَ ع إِلَي يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ وَ قَدْ صَلَّي رَكْعَتَيْنِ وَ هُوَ رَاكِعٌ وَ عَلَيْهِ حُلَّةٌ قِيمَتُهَا أَلْفُ دِينَارٍ وَ كَانَ النَّبِيُّ ص كَسَاهُ إِيَّاهَا وَ كَانَ النَّجَاشِيُّ أَهْدَاهَا لَهُ فَجَاءَ سَائِلٌ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَ أَوْلي بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ تَصَدَّقْ عَلَي مِسْكِينٍ فَطَرَحَ الْحُلَّةَ إِلَيْهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَيْهِ أَنِ احْمِلْهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ هَذِهِ الْآيَةَ وَ صَيَّرَ نِعْمَةَ أَوْلَادِهِ بِنِعْمَتِهِ فَكُلُّ مَنْ بَلَغَ مِنْ أَوْلَادِهِ مَبْلَغَ الْإِمَامَةِ يَكُونُ بِهَذِهِ الصِّفَةِ مِثْلَهُ فَيَتَصَدَّقُونَ وَ هُمْ راكِعُونَ وَ السَّائِلُ الَّذِي سَأَلَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ الَّذِينَ يَسْأَلُونَ الْأَئِمَّةَ مِنْ أَوْلَادِهِ يَكُونُونَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ. – عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ- إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ- يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَي ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَي الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَي وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (5) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ. ( 1)« ج»: فانشدكم اللّه أ لستم تعلمون أنّ اللّه أنزل في كتابه …
( 2) سورة النساء: الآية 59.
( 3) سورة المائدة: الآية 55.
( 4) سورة التوبة: الآية 16.
( 4)« ج»: فقال الناس لرسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله: أ هذا خاصّ لبعض المؤمنين أم هو عامّ لجميع المؤمنين.
( 5) الزيادة من« ج».
( 6)« ج»: أن يفسّر لهم لمن الموالاة كما فسّر لهم أمر صلاتهم و صومهم.
( 7)« ج»: أرسل إليّ.
( 8) في« ج» هكذا:« … و ظننت أنّ النّاس مكذّبي، فأمرني بتبليغها و أنزل في ذلك قرآنا فقال:\i يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»\E فنصبني ثمّ نادي با علي صوته بعد ما أمر بالصلاة جامعة فهجر بهم الظهر.
( 9)« ج»: و أنا أولي بالمؤمنين.
( 10) الزيادة من« ج».
( 11) الزيادة من« الف».
هلالي، سليم بن قيس، كتاب سليم بن قيس الهلالي – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.
( 12). و هو من يهود بني قينقاع، كان حبرهم و أعلمهم، و كان اسمه الحصين، فلمّا أسلم سمّاه الرّسول صلّي اللّه عليه و آله« عبد اللّه».
انظر سيرة ابن هشام: 2- 162 و 163 و مواضع أخر منه.
( 13). زاد بعدها في« أ، ط»: ذلك الآيات الدّالّات علي نبوّة محمّد صلّي اللّه عليه و آله و ولاية عليّ عليه السّلام كثيرة أحدها قوله تعالي«\i إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ\E … ال
آية إلي قوله تعالي\i فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ\E» المائدة: 55، 56.
( 14).« إذا عارض و تحدّي عبد اللّه بن صوريا و أتي صلّي اللّه عليه و آله بجوابه» خ ل.
( 15).« فستري» خ ل.
( 16).« الدّامغ» ب. دمغ الحقّ الباطل: محقه و أبطله.
( 17).« بدلالاته» أ.
( 18). أي كذب و افتراء.
( 19).« لأنكروا بمرتبتي في علم التّوراة و بتعظيمهم بي و سنديّة قولي عندهم» أ.
( 20).« يسمعوا» أ.
( 21).« أ ترضون» ب.
( 22).« يشاربني» أ.« يشاريني» ق، البحار.
( 23). أي زال عنه ما كان يجده.
( 24). المائدة: 55- 56.
( 25). استظهرها في« ق».
( 26).« و رسوله محمّد» ص، ط.
( 27). قال الطّبرسيّ في مجمع البيان: 3- 210: و في رواية عطا، قال عبد اللّه بن سلام: يا رسول اللّه أنا رأيت عليّا تصدّق بخاتمه و هو راكع، فنحن نتولّاه.
أقول: ذكر المحدّثون و الرّواة أحداث هذه القصّة في العديد من الكتب و بألفاظ مختلفة و أسانيد متعدّدة و تناقلته الخاصّة و العامّة، منها:
فرات في تفسيره: 39، الخوارزميّ في مناقبه: 186، عنه كشف الغمّة: 1- 301 و الحسكانيّ في شواهد التّنزيل: 1- 185، بشارة المصطفي: 266، مصباح الأنوار:
8( مخطوط)، و تجد تفصيل ذلك في إحقاق الحقّ: 2- 399- 406، و ج 3- 502- 511 فراجع.
( 28).« يكن» ص، ق، و البحار.
( 29).« شاكة» أ.« شانئيه» ب، ط. الشّأفة: الأصل أو العداوة. و الشاكة: الحدّة.
( 30). عنه البحار: 9- 326 ضمن ح 16، و مدينة المعاجز: 73 ح 185( قطعة).
حسن بن علي، امام يازدهم عليه السلام، التفسير المنسوب إلي الإمام الحسن العسكري عليه السلام – ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق.
( 31). هذه الرواية كانت بالأصل ح 5 من سورة البقرة. و أوردها المجلسيّ في البحار 35/ 197.
محمّد بن الحسين أبو جعفر الزيات الهمداني وثقه النجاشيّ و الشيخ توفّي سنة 262.
أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي ثقة أيضا توفّي سنة 221.
ثعلبة من وجوه الأصحاب علي حدّ تعبير النجاشيّ.
سليمان بن طريف عده الشيخ من أصحاب الصادق عليه السلام. و محمّد بن مسلم أشهر من ان يذكر.
و سلام من أصحا كوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي – تهران، چاپ: اول، 1410 ق.
( 32). و في أ، ب: حدّثنا الحسين معنعنا و بمقتضي ترتيب الكتاب في حدّثنا و في سبقه بحسين بن الحكم أن يكون هنا أيضا ابن الحكم و لكنه في ر( حدّثني) مع التصريح باسم أبيه و إضافة إلي ذلك فالرواية غير موجودة في تفسيره لذا رجحنا الثانية.
( 33). المنهال وثقه ابن معين و النسائي و العجليّ و الدارقطني و ابن حبان. انظر التهذيب. و عليّ بن الحسين هو زين العابدين علي الظاهر، و عبد اللّه بن محمّد بن عليّ بن أبي طالب أبو هاشم ابن محمّد ابن الحنفية امام الكيسانية و عنه انتقلت البيعة إلي بني العباس حيث أوصي إلي محمّد بن عليّ بن عبد اللّه بن عبّاس و صرف شيعته إليه و دفع إليه كتبه و مات عنده قال ابن سعد: كان ثقة قليل الحديث و قال النسائي:
ثقة. توفّي سنة 99. تهذيب التهذيب، تنقيح المقال.
( 34) و
( 35) و أخرجه الحبري في تفسيره عن الحماني عن موسي بن مطير عن المنهال عن عبد اللّه بن محمّد …( بصورة مختصرة)، و رواه عن الحبري الحسكاني في الشواهد بسنده إليه.
و أخرجه الحاكم الحسكاني في شواهد التنزيل بطرق ثلاث إلّا أن فيه عن المنهال عن محمّد بن الحنفية.
و أخرجه القاضي أبو جعفر الكوفيّ المعاصر لفرات في المناقب ح 103: عن عبيد اللّه بن محمّد عن محمّد بن زكريا عن قيس بن حفص و أحمد بن محمّد بن يزيد عن حسن بن حسن! عن أبي مريم عن المنهال …
( مثله تقريبا).
و الحديث 141 كان فيه سقط أكملناه من المتقدمة و قد سقط بأكمله مع ح 22 و 23 و أحاديث أخر- من نسخة( ر) و ما يتبعها.
ب السجّاد و الباقر و الصادق عليهم السلام.
( 36). و هو الحديث الثالث من سورة المائدة من تفسير الحبري و قد سقط سند الحديث و صدره من( ر) و رواه عن الحبري الحسكاني في الشواهد. و في الدّر المنثور: أخرج عبد الرزاق و عبد بن حميد و ابن جرير و أبو الشيخ و ابن مردويه عن ابن عبّاس في قوله\i( إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ …)\E قال: نزلت في عليّ بن أبي طالب.
و أخرجه الحسكاني رحمه اللّه في الشواهد بأسانيد.
( 37). و أخرجه الطبريّ في الدلائل عن المعافي أبي الفرج عن محمّد بن القاسم بن زكريا عن القاسم بن هشام عن حسن بن حسين عن معاذ عن عطاء عن سعيد عن ابن عبّاس. كتاب اليقين الباب 66.
و أخرجه الحمويني في فرائد السمطين ح 150 و 152 و الحسكاني في الشواهد بأسانيد و الخوارزمي في- المناقب الفصل 17، و أخرجه ابن مردويه من طريق الكلبي عن أبي صالح عن ابن عبّاس كما في الدّر المنثور، و أخرجه ابن الشجري في أماليه بسند إلي السدي في أواخر الحديث السادس، و أبو جعفر الكوفيّ في المناقب عن عبد الرحمن بن أحمد الهمداني عن إبراهيم بن الحسن عن آدم بن أبي إياس عن حبان( بما يقرب من فرات لكن يبتدئ المتن من قوله: و خرج رسول اللّه) و
أخرجه الكوفيّ أيضا في نهاية الجزء الأول عن غير واحد عن عبد اللّه بن محمّد بن إبراهيم الكشوري عن عبد ربّه بن عبد اللّه العبدي عن أيّوب بن سليمان الحبطي عن السدي … ان رهطا من مسلمي أهل الكتاب منهم عبد اللّه بن سلام و أسد و أسيد لما أمرهم رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله و سلم أن يقطعوا مودة اليهود و النصاري فقطعوا فقالت بنو قريظة و النضير: فما بالنا نواد أهل دين محمّد و قد تبرءوا من ديننا و مودتنا و الذي نحلف به لا يكلم رجل منا رجلا دخل في دين محمّد و لا نناكحهم و لا نتابعهم و لا نجالسهم و لا ندخل عليهم و لا نأذن لهم في بيوتنا، ففعلوا فبلغ ذلك عبد اللّه بن سلام و أصحابه فأتوا رسول اللّه عند الظهر …
( و الباقي إلي قوله( فزعموا) واحد لكن مع تفصيل أكثر و بدل( فزعموا) الي آخره:) فقال رسول اللّه( ص) عند ذلك\i( إِنَّما وَلِيُّكُمُ …\E\i راكِعُونَ)\E إلي آخر الآية.
س 4 في( ر): فقالوا رسول اللّه. و في أ: فقال و رسول. و كتب فوق الواو: يا( خ ل). و المثبت من ب.
( 38). و في نسخة أ: الذي جعلها في سر أهل بيتي.
( 39). أخرجه أبو نعيم عن الطبراني و ابن حبان كما في الخصائص لابن بطريق، و أخرجه أبو الشيخ و ابن مردويه و ابن عساكر كما في الدّر المنثور و أخرجه الحسكاني في الشواهد و الحاكم في المعرفة و الطبراني علي ما حكاه ابن كثير و الخوارزمي و ابن عساكر.
( 40). سيأتي في ح 4 من سورة الحشر و ح 2 من سورة الجمعة رواية فرات عن( زيد بن حمزة) فقط دون إضافة و إلحاق فلعل الصواب: حدّثني أو عن محمّد بن عليّ بن زياد القصار( القطان). المترجم في تاريخ بغداد.
(41 )- اي يحرّكه و هو ناعس.
كوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي – تهران، چاپ: اول، 1410 ق.
( 42)- و في بعض النسخ« و أقول فيك».
( 43)- البحار ج 9: 35. البرهان ج 1: 483.
( 44)- الوسائل ج 2 أبواب الصدقة باب 51. البحار ج 9: 35. البرهان ج 1: 483. و نقله المحدث الحر العاملي في كتاب إثبات الهداة ج 3: 542 عن هذا الكتاب مختصرا أيضا.
عياشي، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي – تهران، چاپ: اول، 1380 ق.
( 45) المائدة: 61 و روي السيوطي في تفسيره الدّر المنثور أخبارا كثيرة في نزول الآية في عليّ عليه السلام و أمّا إطلاق لفظ الجمع علي الواحد تعظيما فهو شائع ذائع في اللغة و العرف( آت)
كليني، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية) – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
( 46) قال الثعلبي في تفسير هذه الآية:« قال السدي و عتبة بن أبي حكيم و غالب بن عبد اللّه: انما عني بهذه الآية عليّ بن أبي طالب عليه السلام لانه مر به سائل و هو راكع في المسجد و أعطاه خاتمه. و مثله قال الزمخشريّ في الكشّاف.
اصول الكافي- 18-
( 47) أي جعل نعمة أولاده ملصقة بنعمته فأتي بصيغة الجمع.
( 48) في بعض النسخ[ بهذه الصفة].
( 49) المائدة: 67.
( 50) الصلاة جامعة منصوب علي الاغراء، اي الزموا الصلاة و احضروها حالكونها جامعة للناس.
كليني، محمد بن يعقوب، الكافي (ط – الإسلامية) – تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق.
معرفی ستاد غدیریه
جهت تماس با مسئول فروشگاه و محصولات ایام غدیریه
09127001448
هرگونه کپی برداری از محتوای سایت بلامانع می باشد.
یک پاسخ
استفاده شد