در سال ششم هجرى، امام حسن و امام حسين علیهماالسلام بيمار مىشوند. پيامبر صلی الله علیه وآله با جمعی از اصحاب از امام حسن و امام حسين علیه السلام عيادت مىكنند و به اميرالمؤمنين علیه السلام مىفرمايند: اگر برای فرزندانت نذرى كنى، خداوند آن ها را شفا خواهد داد.
اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند: سه روز برای شفاى آن ها روزه خواهم گرفت. حضرت زهرا علیهاسلام نيز همان نذر را نيّت كردند. امام حسن و امام حسين علیهالسلام و فضّۀ خادمه نيز گفتند: ما هم سه روز، روزه خواهيم گرفت. چیزی نگذشت که خداوند آنان را شفا داد و آن ها شروع به روزه گرفتن كردند.
حضرت على علیه السلام از يكى از همسايگان مقدارى جو قرض گرفتند و حضرت زهرا علیهاسلام با دست خود یک سوم آن جوها را آرد كردند. و آردها را خمير كرده و پنج قرص نان پخته و براى افطار در سفره قرار دادند.
هنگام افطارمسكينى در خانه را زد و تقاضاى كمك كرد. آنان یکی پس از دیگری نانهای خود را به مسكين دادند و تنها با آب افطار كردند.
روز دوّم حضرت زهرا علیهاسلام يك سوم ديگر از آردها را خمير كرده و نان پختند. هنگام افطار يتيمى به درِ خانه ایشان آمد و تقاضای کمک کرد. حضرات نانها را به يتیم دادند و خود با آب افطار كردند.
روز سوّم نیز همان اتّفاقات افتاد و هنگام افطار اسيرى آمد و همان تقاضا را كرد و آنان تنها غذاى خود یعنی همان نان ها را به او دادند وباز با آب افطار نمودند!
حضرت علی علیه السلام همراه با امام حسن و امام حسين علیه السلام پس از آن سه روز در حالى كه آنان از گرسنگى مىلرزيدند، روز 25 ذی الحجّه بود که خدمت پيامبر صلی الله علیه وآله رسيدند. پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند: براى من سخت است که شما را به اين حالت ببينم. آنگاه پیامبر با آنان همراه شده به خانه ایشان رفتند و دیدند حضرت زهرا علیهاسلام که چشمانش از گرسنگى فرو رفته بود در محراب عبادت ایستاده است!
پيامبر صلی الله علیه وآله ایشان را مورد محبت قرار دادند. آن گاه جبرئيل نازل شد و به پیامبر اکرم از طرف خدا با داشتن چنین خاندانی تبریک گفت؛ و آیات سوره «دهر» (که نام دیگر آن سوره «انسان» و نام سوّمش سوره «هل أتی» است) را تقدیم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نمود و برایش قرائت کرد و آنگاه ظرفى پُر از غذاى بهشتى از آسمان برای ایشان آورده شد و آن ها ميل کردند! علّامه امینی در الغدیر این حدیث را به قول 34 نفر از علمای معروف اهل سنّت مستند فرموده است!
خدای متعال در این سوره از اهلبیت علیهم السلام بسیار تجلیل و تعریف نموده و از آنان با عنوان ابرار، یعنی خوبان خدا و عباد الله، یعنی بندگان خالص خدا یاد کرده است و مخالفينِ ايشان را كافر نامیده و از کارِ با اخلاص و پر زحمت ایشان بسیار تمجید نموده و همه نعمت های بهشتی و مقامات رفیع آن را به اهل بیت علیهم السلام وعده داده است.
همۀ مفسِّرین شیعه و جمع زیادی از مفسِّرین اهل سنّت معترف اند که هجده آیۀ این سوره مبارکه بلکه بیشتر آیات آن در مدینه و دربارۀ این واقعه و در حق اهل بیت علیهم السلام نازل شده است .
يكى از وقايعى كه در روز بيست و پنجم ذى الحجه اتفاق افتاده و فضيلتى عظيم را براى اهل بيت عليهمالسلام رقم زده است نزول سوره انسان است.
بيمارى حسنين عليهماالسلام
در سال ششم هجرى، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام بيمار مىشوند. پيامبر صلىاللهعليهوآله از امام حسن و امام حسين عليهماالسلام عيادت مىكنند و به اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايند اگر در مورد فرزندانت نذرى كنى خداوند آنها را شفاء خواهد داد.
اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمودند: سه روز به شكرانهى شفاى آنها روزه خواهيم گرفت. حضرت زهرا عليهاالسلام نيز همان نذر را نيت كردند. امام حسن عليهالسلام و امام حسين عليهالسلام نيز كه كودك بودند، گفتند: ما هم سه روز، روزه خواهيم گرفت. خداوند آنان را شفا داد و آنها از روز بعد، شروع به روزه گرفتن كردند.
افطار… فقط با آب !
روز اول كه روزه گرفتند امير المؤمنين عليهالسلام ديد در خانه غذايى براى افطار ندارند، لذا نزد يكى از همسايههايشان به نام «شمعون» ـ كه يهودى بود و شغل پشم ريسى داشت ـ رفت و به او گفت: «مقدارى پشم به ما بده تا همسرم فاطمه آنها را بِريسد و در عوض آن جو به ما بده». او نيز قبول كرد.
امير المؤمنين عليهالسلام پشمها را نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آورد، ايشان نيز خوشحال شده و يك سوم از پشمها را ريسيدند و سپس مقدارى از جوها را برداشته و آرد نمود و پنج عدد نان پخت، براى هر نفر يك عدد نان .
هنگام غروب امير المؤمنين عليهالسلام نماز مغرب را به جماعت در مسجد پيامبر صلىاللهعليهوآله خواند و به منزل آمد. سفره افطار پهن بود، همگى دور آن نشستند.
امير المؤمنين عليهالسلام همين كه خواست اولين لقمه را بردارد و ميل كند شخص مسكينى درب خانهشان را زد و گفت: «اى اهل بيت محمّد، سلام بر شما، منمسكينى از مسكينهاى مسلمانان هستم و گرسنهام، از آنچه خود مىخوريد به من هم بدهيد تا خداوند به شما از غذاهاى بهشتى عوض دهد».
اميرالمؤمنين عليهالسلام هنگامى كه صداى او را شنيد لقمهاش را زمين گذارده و با خواندن اشعارى از همسرش فاطمه عليهاالسلام خواست تا غذاها را به مسكين دهد. ايشان نيز قبول نموده و تمامى نانهايى كه در سفره بود را به او دادند، و همگى آن شب را با آب خالى افطار نموده و با همان وضع فردا را روزه گرفتند.
روز دوم فاطمه زهرا عليهاالسلام ثلث ديگر پشمها را ريسيدند و سپس مقدارى ديگر از جوها را برداشته و آرد كردند، و همانند روز گذشته پنج عدد نان پختند. امير المؤمنين عليهالسلام هنگامى كه نماز مغرب را خواند به منزل آمد و همگى
دور سفره افطار جمع شدند، و هنگامى كه خواستند اولين لقمه را ميل كنند،يتيمى درب خانه را زد و گفت: «اى اهل بيت محمّد، سلام بر شما، من يتيمى از يتيمهاى مسلمانان هستم و گرسنهام، از غذاهاى خود به من بدهيد تا خداوند
از غذاهاى بهشتى به شما عوض دهد». ايشان نيز مانند شب گذشته تمامى نانها را به او دادند و آن شب را نيز با آب خالى افطار نموده، و فردا را با همان حالت روزه گرفتند.
روز سوّم حضرت زهرا عليهاالسلام بقيّه پشمها را ريسيدند و سپس جوهاى باقى مانده را آرد نموده و نان پختند و مانند دو شب گذشته دور سفره افطار جمع شدند. هنگامى كه خواستند اولين لقمه را بخورند، اسيرى از اُسراى مشركان
درب را زد و درخواست غذا نمود. آنها نيز مانند دو شب گذشته تمامى غذايشان را به او دادند.
نزول سوره هل أتى
فردا صبح امير المؤمنين عليهالسلام با فرزندانشان امام حسن و امام حسين عليهماالسلام نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمدند در حالى كه آن دو فرزند از شدّت گرسنگى مىلرزيدند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله بسيار ناراحت شد و با هم به خانه امير المؤمنين عليهالسلام آمدند و ديدند حضرت فاطمه عليهاالسلام در محراب عبادتشان هستند ولى از شدّت گرسنگى شكم مباركشان به پشتشان چسبيده و چشمانشان در سر فرو رفته است. در اين هنگام امين وحى جبرئيل عليهالسلام نازل شد و سوره «هل أتى» را در وصف ايشان
آورد و اين فضيلت براى هميشه در قرآن ثبت شد:
(و يطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و أسيرا. انما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا. انا نخاف من
ربنا يوما عبوسا قمطريرا. فوقاهم اللّه شر ذلك اليوم و لقاهم نضرة و سرورا. و جزاهم بما صبروا جنة و حريرا. متكئين فيها على الارائك لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا)
در راه دوستى خدا به فقير و يتيم و اسير طعام مىدهند. آنها مىگويند: فقط براى رضاى خدا به شما
غذا مىدهيم و هيچ پاداش و تشكرى از شما نمىخواهيم. ما از قهر پروردگار خويش مىترسيم در روزى كه از رنج و سختى آن، رخسار خلق درهم و غمگين است. خدا نيز آنان را از شر و فتنه آن روز محفوظ داشت و به ايشان روى خندان و دل شادان عطا نمود، و در پاداش صبرشان باغ بهشت و لباس حرير بهشتى به آنان عنايت كرد. در آنجا بر تختها تكيه مىزنند و نه آفتابى سوزان و نه سرماى زمهرير مىبينند.
برخى اسانيد نزول سوره هل أتى در شأن امير المؤمنين عليهالسلام و اهل بيت عليهمالسلام
عبارت است از:
امالى (صدوق) 329 ـ 330. مناقب آل ابى طالب ج 3 ص 147 ـ 149. تفسير قمى
ج 2 ص 398 ـ 399. مجمع البيان ج 10 ص 210. نور الثقلين ج 5 ص 470. الخرائج و
الجرائح ج 2 ص 539. كشف الغمة ج 1 ص 169. تفسير فرات ص 526. اقبال الاعمال
ج 2 ص 376. العمدة (ابن بطريق) ص 348. مناقب خوارزمى ص 271.
اين خانه، خانه نااميدى نيست
اين توفيقى است كه خدا به من داده كه تا به حال بيست سفر به مدينه رفتهام، همه اين سفرها با عنوان خدمتگزارى حاجيان بوده است و من نمىدانم چگونه شكر خدا را به جا آورم.
هر سفر كه به مدينه مىروم، سعى مىكنم ساعتى را در يكى از نخلستانهاى آنجا سپرى كنم. قدم گذاشتن در نخلستانها حسّ عجيبى دارد، شايد علّت آن، اين است كه نخلستان، مرا به گذشتههاى دور مىبرد، شهر مدينه كه پر از هتل و ساختمان شده است، براى همين وقتى قدم در نخلستان مىگذارم، گويى به صدها سال قبل باز مىگردم و به جستجوى گمشده خويش مىپردازم.
امشب هم به نخلستان آمدهام، در گوشهاى خلوت كردهام، ماه در آسمان است، هوا صاف است، نسيم خنكى مىوزد، من كنار نخلى در تاريكى نشستهام.
حسّى عجيب به سراغم مىآيد، كامپيوترهمراه (لپ تاپ) را روشن مىكنم و شروع به نوشتن مىكنم، به راستى من كجا هستم؟ اينجا چه مىكنم؟ بايد به تاريخ سفر كنم، به سال ششم هجرى…
* * *
صدايى به گوشم مىرسد، يكى دارد آيات قرآن را مىخواند، اين صدا از كجاست؟ صداى آب هم مىآيد. از جا برمىخيزم، جلو مىروم، يكى در اينجا از چاه آب مىكشد، درختان خرما را آبيارى مىكند. سطل آب را داخل چاه مىاندازد و آنرا بالا مىكشد و آب را پاى نخلها مىريزد.
او على عليهالسلام است كه در دلِ شب اينگونه كار مىكند، سال ششم هجرى است، وضع اقتصادى مسلمانان خوب نيست، امسال باران كم آمده است و خشكسالى است، على عليهالسلام هم كه از مال دنيا بهره زيادى ندارد، او به اينجا آمده است تا اين نخلستان را آبيارى كند و در مقابل مقدارى جو به عنوان مزد خود بگيرد.
على عليهالسلام امشب تا صبح اين نخلستان را آبيارى مىكند، او خدا را شكر مىكند كه خدا حسن و حسين عليهماالسلام را شفا داد و ديگر وقت آن است كه او به نذر خود وفا كند. چند روز پيش حسن و حسين عليهماالسلام بيمار شدند، على عليهالسلام نذر كرد كه اگر خدا فرزندانش را شفا دهد، روزه بگيرد، شكر خدا حسن و حسين عليهماالسلام خوب شدند، او فردا مىخواهد روزه بگيرد، فاطمه هم فردا را روزه مىگيرد، در خانه على عليهالسلام، خدمتكارى به نام «فضّه» زندگى مىكند، او هم تصميم گرفته است فردا روزه بگيرد.
على عليهالسلام با قدرت هر چه تمامتر از اين چاه آب مىكشد و درختان را آبيارى مىكند، صبح كه فرا برسد، صاحب نخلستان به اينجا خواهد آمد، او وقتى ببيند كه على عليهالسلام همه نخلستان را از آب سيراب كرده است، مزد او را خواهد داد. على عليهالسلام خوشحال است كه غروب فردا بر سر سفره آنان غذايى خواهد بود.
* * *
ساعتى است كه آفتاب طلوع كرده است، اكنون على عليهالسلام با دست پر به خانه مىرود، در دست او مقدارى جو است، فكر مىكنم با اين قدار جو مىتوان پنج قرص نان پخت.
وقتى او به خانه مىرسد، فاطمه عليهاالسلام به استقبال على عليهالسلام مىآيد، وقتى على عليهالسلام نگاهى به فاطمه عليهاالسلام مىكند، همه خستگى او برطرف مىشود.
ساعتى بعد فاطمه عليهاالسلام كنار آسياب دستى مىنشيند و مشغول آسياب كردن مىشود تا با تهيّه آرد بتواند نان بپزد.
* * *
نزديك اذان مغرب است، على عليهالسلام به مسجد رفته است، بلال، اذان مغرب را مىگويد، همه پشت سر پيامبر نماز مىخوانند. على عليهالسلام بعد از نماز به خانه مىآيد، فاطمه عليهاالسلام سفره افطار را پهن كرده است، همه اهل خانه (على، فاطمه، حسن، حسين، فضّه) گرد سفره مىنشينند.
به سفره على عليهالسلام نگاه مىكنم، يك ظرف آب و پنج قرص نان!!
همه منتظرند تا على عليهالسلام دست به سفره ببرد، على عليهالسلام دست دراز مىكند تا نان را بردارد كه ناگهان صدايى به گوش مىرسد: «سلام بر شما اى خاندان پيامبر! من فقيرى مسلمان هستم، از غذاى خود به من بدهيد كه من گرسنهام».
على عليهالسلام نگاهى به فاطمه عليهاالسلام مىكند، از فاطمهاش اجازه مىگيرد، فاطمه عليهاالسلام لبخند رضايت مىزند، حسن و حسين عليهماالسلام و فضّه هم با لبخندى رضايت خود را اعلام مىكنند، على عليهالسلام نانها را برمىدارد و به سوى در خانه مىرود و نانها را به فقير مىدهد.
اهل اين خانه با آب خالى افطار مىكنند، آنان امشب گرسنه مىمانند.
* * *
فردا شب بار ديگر همه سر سفره نشستهاند، على عليهالسلام امروز مقدارى جو به خانه آورده است و فاطمه عليهاالسلام آنرا آسياب كرده و با آن نان پخته است. به سفره فاطمه عليهاالسلام نگاه كن باز يك ظرف آب و پنج قرص نان!
على عليهالسلام بسم اللّه مىگويد و دست مىبرد تا نان را بردارد كه ناگهان صدايى به گوش مىرسد: «سلام بر شما اى خاندان پيامبر! من يتيم هستم، پدرم در راه اسلام شهيد شده است. به من غذايى بدهيد».
بار ديگر على عليهالسلام به همه نگاه مىكند، همه لبخند رضايتى بر لب دارند، على عليهالسلام نانها را برمىدارد و به در خانه مىرود و به آن يتيم مىدهد. امشب نيز اهل اين خانه با آب خالى افطار مىكنند.
* * *
شب سوم است، همه سر سفره نشستهاند، على عليهالسلام امروز نيز مقدارى جو به خانه آورده است و فاطمه با آن نان پخته است. همه سر سفره نشستهاند كه صدايى به گوش مىرسد: «سلام بر شما اى خاندان پيامبر! من اسير هستم! گرسنهام، از غذاى خود به من بدهيد».
در خانه ديگر هيچ چيزى يافت نمىشود، اهل اين خانه از صبح تاكنون هيچ نخوردهاند، اين كه به در خانه آمده است، اسيرى است كه بتپرست است، به راستى على عليهالسلام چه خواهد كرد؟
اهل اين خانه هرگز كسى را نااميد از در خانه خود بازنمىگردانند، آنها همگى كريمند.
على عليهالسلام نانها را در دست مىگيرد آنرا به اسير مىدهد و به داخل خانه برمىگردد. امشب نيز اهل اين خانه گرسنه مىمانند.
* * *
امشب على عليهالسلام سر خود را پايين مىگيرد، كاش چيز ديگرى در اين خانه يافت مىشد، تنها چيزى كه در اين خانه پيدا مىشود، سفره خالى است.
به خدا هيچكس نمىتواند بزرگى اين خانه كوچك را به تصوير بكشد. فرشتگان مات و مبهوت اين صحنهاند، آنها مىدانند كه هرگز ديگر شاهد چنين منظرهاى نخواهند بود. اين اوج ايثار است. اوج مردانگى است. غذاى خود و خانوادهات را به بتپرست بدهى، زيرا او به تو پناه آورده است، اين اوج انسانيّت است! آرى، فرشتگان اكنون مىفهمند كه چرا خداوند از آنان خواست كه به آدم سجده كنند. آنها امشب به سجده خود افتخار مىكنند!
درست است كه در اين خانه غذايى يافت نمىشود؛ امّا فاطمه عليهاالسلام با لبخندش براى على عليهالسلام بهشتى ساخته است. بهشتى كه على عليهالسلام آن را با بهشت خدا هم عوض نمىكند. فاطمه عليهاالسلام بهشت على عليهالسلام است.
* * *
صبح روز بيست و پنجم ذىالحجّه فرا مىرسد، صداى در خانه مىآيد، پيامبر به ديدار اهل اين خانه آمده است، فاطمه نماز مىخواند، پيامبر با يك نگاه همه چيز را مىفهمد، اثر گرسنگى را در آنان مىيابد. نگاهى به آسمان مىكند و دعا مىكند.
جبرئيل نزد پيامبر مىآيد و به او مىگويد: اى محمّد! خدا در مقام خاندان تو، اين سوره (سوره هل أتى يا سوره انسان) را نازل كرده است:
بِسْمِ اللّه الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ هَلْ أَتَى عَلَى الاْءِنسَـنِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْـٔا مَّذْكُورًا …إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا…وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا ….
آيا زمانى طولانى بر انسان نگذشت كه او هيچ چيزى نبود و از او هيچ ياد و نشانى به ميان نبود؟
ما انسان را آفريديم و او را بينا و شنوا قرار داديم و راه سعادت و گمراهى را به او نشان داديم. ما براى كسانى كه كفر ورزند عذابى دردناك آماده كردهايم.
در روز قيامت، مؤنان از آب گوارا سيراب خواهند شد كه با عطر خوشى آميخته است، فقط آنان از آن چشمه مىنوشند، آنان كسانى هستند كه به نذر خود وفا مىكنند و از روز قيامت در هراس هستند و غذاى خود را به فقير و يتيم و اسير مىدهند در حالىكه خودشان به آن نيازمند هستند، آنان اين كار را به خاطر خدا انجام مىدهند و هرگز انتظار پاداش و سپاس از ديگران ندارند… و خدا هم به آنان بهشت خويش را ارزانى مىدارد…
لبخندى بر چهره پيامبر مىنشيند و چنين مىگويد: «خدا به شما نعمتى داده است كه هرگز تمامى ندارد، بر شما مبارك باد اين مقامى كه خدا به شما داده است، خوشا به حال شما كه خدا از شما راضى است و شما را به عنوان بندگان برگزيده خود انتخاب نمود. خوشا به حال كسى كه با شما باشد زيرا خدا به شما مقام شفاعت را داد».
اكنون موقع آن است كه دعاى پيامبر مستجاب شود، فرشتگان از آسمان كاسه غذايى را مىآورند، كاسه بزرگى كه به اندازه پنج نفر غذا در آن است. بوى غذاى بهشتى همه جا مىپيچد، گويا اين غذا آبگوشت است و گوشت زيادى در آن يافت مىشود، همه سر سفره مىنشينند و از آن غذا مىخورند و سير مىشوند.
پيامبر، خدا را شكر مىكند كه همانگونه كه مريم عليهاالسلام در دنيا از غذاى بهشتى ميل كرد، خاندان او هم از غذاى بهشت ميل مىكنند.
* * *
به راستى آن كاسه بهشتى كجاست؟
آن كاسه اكنون نزد امامزمان عليهالسلام است، وقتى او ظهور كند، آن كاسه را آشكار مىكند و با آن غذا ميل خواهد كرد.
بچه یتیم های امام زمان علیه السلام
اگر یک روز آب شهر قطع شود،مردم سرگردان و نگران در پی آب می روند تا مشکل قطعی آب حل شود.اگر وسیله ای گم کنیم،مدت ها برای یافتنش می گردیم.اما سالها است که اماممان غائب است و به فکر ظهورش نیستیم.اگر با خود خلوت کنیم،می بینیم: ما هم شبیه آن نیازمند هستیم.ما تشنه هستیم؛تشنه ی امام.
چون دست نوازشگرش را بر سرمان حس نمی کنیم و امام، این پدر مهربان مان را نمی بینیم،یتیم هستیم و محتاج نگاهِ پدر.خود را که در بندِ گناه می بینیم،می فهمیم اسیر شیطان شده ایم و سخت محتاج یک نفر که آزادمان کند.
بیایید برویم در خانه ی امام زمان مان را بکوبیم و بگوییم:مسکینیم و یتیم و اسیر. او کسی را ناامید برنمی گرداند.
آیات
سوره ی انسان(هل اتی)
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً (8)
إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً (9)
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَريراً (10)
فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِكَ الْيَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً (11)
وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَريراً (12)
مُتَّكِئينَ فيها عَلَى الْأَرائِكِ لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً (13)
روایات
تفسير قمى ج 2 ص 398 ـ 399.
قَوْلُهُ وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً
فَإِنَّهُ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ الْقَدَّاحِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ عِنْدَ فَاطِمَةَ علیها سلام شَعِيرٌ فَجَعَلُوهُ عَصِيدَةً، فَلَمَّا أَنْضَجُوهَا وَ وَضَعُوهَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ جَاءَ مِسْكِينٌ، فَقَالَ الْمِسْكِينُ رَحِمَكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ، فَقَامَ عَلِيٌّ علیه السلام فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ يَتِيمٌ فَقَالَ الْيَتِيمُ رَحِمَكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ، فَقَامَ عَلِيٌّ علیه السلام فَأَعْطَاهُ ثُلُثَهَا الثَّانِيَ، فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ أَسِيرٌ فَقَالَ الْأَسِيرُ يَرْحَمْكُمُ اللَّهُ- أَطْعِمُونَا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ- فَقَامَ عَلِيٌعلیه السلام فَأَعْطَاهُ الثُّلُثَ الْبَاقِيَ، وَ مَا ذَاقُوهَا- فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِيهِمْ هَذِهِ الْآيَةَ إِلَى قَوْلِهِ وَ كانَ سَعْيُكُمْ مَشْكُوراً فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعلیه السلام وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي كُلِّ مُؤْمِنٍ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَل
معرفی ستاد غدیریه
جهت تماس با مسئول فروشگاه و محصولات ایام غدیریه
09127001448
هرگونه کپی برداری از محتوای سایت بلامانع می باشد.
یک پاسخ
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم