بیان حدیث ثقلین

بیان مختصر بیان حدیث ثقلین

پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله مكرّر در مكان ‏ها و زمان های مختلف با بيان‌ گوناگون، حديث ثقلین را مطرح نمودند یکی از مهم ترین آن ها در سفر حج و در روز عید قربان و هم چنین روز عید غدیر سال دهم هجرت یعنی سالِ حجة البلاغ است  و بسيارى از اصحاب آن را نقل كرده‌اند.
این حدیث شریف به اندازه‌ای راوی و سند دارد که به هیچ وجه قابل انکار نیست! همه مسلمین این حدیث را نقل کرده‌اند.
از جمله پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در”مسجد خيف” در ضمن خطبه‏اى حدیث ثقلین را مطرح فرمودند. همچنين در مِنا نیز اين حديث توسط آن حضرت تكرار شده است.
در یک سند متن حديث اين گونه است:
يا أيّها النّاسُ إِنِّي تارِكٌ فيكُمُ‏ الثَّقَلَينِ‏، ما إِن‏ تَمَسَّكتُم‏ بِهِما لَن‏ تَضِلُّوا أبداً؛ كِتابَ اللّهِ وعِترَتي أهلَ بَيتي؛ فَإِنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتَّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوض‏ (فَلا تُقَدِّموهما فَتهلكُوا)؛ اى مردم من از بين شما خواهم رفت و براى شما دو گوهر گران‏بها باقى خواهم گذاشت كه اگر به آن دو چنگ بزنيد و آن ها را رها نكنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد، يكى قرآن و ديگری عترت من، یعنی اهل‏بيت من است. بدانيد كه آن دو، تا قيامت از هم جدا نخواهند شد تا در كنار حوض كوثر مرا ملاقات كنند (پس بر آن‌ها سبقت نگيريد كه هلاك خواهيد شد ).


نكات حديث ثقلين
1. همان‌گونه كه تبعيت از قرآن واجب است، تمسّك به اهل‏بيت علیهم السلام و تبعيت از آن بزرگواران واجب است.
2. شعار «حَسْبُنا كتابُ اللّه‏» خلاف سخن پيامبر صلی الله علیه و آله و سبب گمراهى مى‏شود، چون كه قرآن بدون اهل‏بيت علیهم السلام ؛ قرآن منهاى قرآن است.
3. جدا شدن از اهل‏بيت  علیهم السلام همان جدا شدن از قرآن و موجب ضلالت است، حتى اگر يك لحظه باشد، و تمسّك به آن‌ها موجب هدايت است.
4. تا زمانى كه قرآن ميان مردم هست، امام معصوم نيز در بين مردم هست. پس اینک حديث ثقلين دلالتِ روشنی بر وجود و حضور امام زمان عج در عصر حاضر دارد.
 5. همان‌گونه كه قرآن از خطا و اشتباه و باطل مصون است و بايد كاملاً از او تبعيّت كرد، اهل‏بيت علیهم السلام هم معصوم‏اند و بايد كاملاً از آن‌ها تبعيّت كرد.
 6.حديث ثقلين دلالت بر اعلميّت و افضليّت اهل‏بيت علیهم السلام نسبت به ديگران دارد…. و صدها نکته دیگر.

بیان تفصیلی بیان حدیث ثقلین

حديث ثقلين دليلى بسيار گويا و با مفهوم بر عصمت، افضليت و هم طراز
بودن اهل‏بيت عليهم ‏السلام با قرآن است. پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏ آله به طور مكرّر در مكان‏هاى
متفاوت به بيان گوناگون، اين حديث را مطرح نمودند و بسيارى از اصحاب آن را
نقل كردند و از متواترت قطعى الصدور مى‏باشد. از آن جمله در 12 ذى‏الحجه در
مسجد خيف در خطبه‏اى مطرح فرمودند. و همچنين امام باقر عليه‏ السلام فرمودند: در منا
اين حديث تكرار شده است. متن حديث اين گونه است: «يا أيّها النّاس إنّى تارك
فيكم الثّقلين ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا أبدا، كتاب اللّه‏ و عترتى أهل بيتى فإنّهما لن
يفترقا حتى يردا علىّ الحوض، (فلا تقدموهما فتهلكوا)»[1] يعنى اى مردم من از بين
شما رحلت خواهم كرد و براى شما دو گوهر گران‏بها باقى خواهم گذاشت كه اگر
به آن دو چنگ بزنيد و آن را رها نكنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، يكى قرآن است و
ديگر عترت من، اهل‏بيت من و بدانيد كه آن دو تا قيامت از هم جدا نخواهند شد تا
در كنار حوض كوثر مرا ملاقات كنند (پس بر آنها سبقت نگيريد كه هلاك خواهيد
شد).

نكات و استدلال به حديث ثقلين براى اثبات حقانيت عقايد شيعه

1- همان گونه كه تبعيت از قرآن واجب است، تمسّك به اهل‏بيت عليهم‏ السلام و
تبعيت از آن بزرگواران واجب است.

2- شعار «حسبنا كتاب اللّه‏» خلاف سخن پيامبر و تقدير الهى است و سبب
گمراهى مى‏شود، چون كه قرآن بدون اهل‏بيت عليهم‏ السلام؛ قرآن منهاى قرآن است.

 

3- كلمه ‏ى ثقلين نشان از جايگاه بسيار عظيم اهل‏بيت عليهم ‏السلام دارد.

4- جدا شدن از اهل‏بيت عليهم‏السلام موجب ضلالت است حتى اگر يك لحظه باشد،
و تمسّك به آنها موجب هدايت است.

5- تا زمانى كه قرآن ميان مردم هست امام معصوم نيز در بين مردم هست،
چون كه پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله فرمودند: «لن يفترقا» و چون مطلق است هم افتراق باطنى و
ظاهرى را شامل مى‏شود. پس حديث ثقلين دلالت روشن بر وجود و حضور امام
زمان عليه‏السلام در هر عصرى دارد، حتى اگر خلافت ظاهرى را نپذيرند.

6- همان گونه كه قرآن از خطا و اشتباه مصون است و بايد كاملا از او تبعيّت
كرد اهل‏بيت عليهم‏ السلام هم معصوم‏ اند و بايد كاملا از آنها تبعيّت كرد.

7- همان گونه كه احاديث ساختگى با ملاك قرآن شناخته مى‏شود، اصحاب
منافق و ظاهر الصلاح نيز با ملاك اهل‏بيت عليهم‏ السلام شناخته مى‏شوند.

8- حديث ثقلين دلالت بر اعلميّت و افضليّت اهل‏بيت عليهم‏ السلام نسبت به ديگران و
اعلميّت و افضليّت قرآن نسبت به كتب ديگر است. يعنى همان گونه كه قرآن اعلم
و افضل از كتب ديگر است اهل‏بيت عليهم ‏السلام هم اعلم و افضل از ديگران هستند.

9- همان گونه كه نبايد از قرآن جلو افتاد و يا رأى خود را بر آن تحميل كرد، از
اهل‏بيت عليهم‏السلام هم نه سبقت بايد گرفت و نه جدا افتاد. «فلا تقدّموهما فتهلكوا»[2]:
مقدم بر آنها نشويد كه هلاك مى‏شويد.

10- قرآن جدا كننده‏ ى حقّ از باطل است، و اهل‏بيت عليهم‏ السلام نيز ميزان شناخت
مؤمن از منافق و حق از باطل هستند.

11- پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله به طور مطلق دستور تبعيّت از اهل‏بيت عليهم‏ السلام را دادند، و اين
سخن دليل بر عصمت اهل‏بيت عليهم‏ السلام است، چرا كه تبعيّت از خطا كار مخالف امر
الهى است، و پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله و سلم امر به مخالفت با خدا نمى‏ كند.

 

12- همان گونه كه هيچ كس را ياراى برابرى با قرآن نيست، ياراى برابرى با
اهل‏بيت عليهم‏ السلام نيست.

13- به تأخير انداختن خلافت اميرالمؤمنين عليه‏ السلام بعد از رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله يعنى
جدا داشتن قرآن از اميرالمؤمنين عليه‏السلام و اين مخالفت با ملاكات قطعى قرآن در
شناخت امام است و اين امرى است نشدنى.

15- همان طور كه قرآن ظاهر و باطن دارد، اهل‏بيت عليهم‏السلام نيز ظاهر و باطن
دارند، اگركسى خلافت ظاهرى آنان‏را نپذيرفت، خلافت باطنى (ولايت كليه)
آنان پابرجاست.

 

[1] ـ بصائر الدرجات: ج 1 ص 413.

 

[2] ـ اثبات الهدى: ج 2 ص 320.

بیان داستانی بیان حدیث ثقلین

سلام بر دو يادگار پيامبر

روز عيد قربان است، ديروز در صحراى «عرفات» بودم، ديشب هم در سرزمين «مشعر» ماندم، امروز صبح به اينجا رسيده ‏ام. اينجا سرزمين «مِنا» است،جايى كه آرزوهاى بزرگ انسان برآورده مى‏ شود.
خسته ‏ام، صبح زود براى سنگ زدن به جَمَره يا همان شيطان بزرگ رفتم و هفت سنگ بر آن زدم. بايد در اين شلوغى راه خود را پيدا كنم، در جستجوى قربانگاه هستم، به من گفته اند كه بايد اين مسير را تا انتها بروم، در پاى آن كوه قربانگاه است.
لباس احرام به تن دارم، وقتى گوسفند خود را قربانى كنم، بايد موى سر خود را بتراشم، آن وقت حاجى مى ‏شوم.
به گمانم آن ساختمان قربانگاه است، چه جمعيّتى آنجا جمع شده است، وارد قربانگاه مى‏ شوم، چند نفر از دوستان آنجا منتظرم هستند، سلام مى‏ كنم، با هم به سوى محلّ نگهدارى گوسفندان مى‏ رويم. گوسفندان را انتخاب مى‏ كنيم، كتاب دعاى خود را باز مى‏ كنم و شروع به خواندن دعا مى‏ كنم:
بار خدايا! به نام تو و ياد تو مى‏ خواهم گوسفندى را قربانى كنم، مى‏ خواهم به آيين و سنّت پيامبر تو عمل كنم!
بار خدايا! تو وعده كرده ‏اى كه هر كس با اخلاص در اين سرزمين قربانى كند، گناهان او را مى ‏بخشى، از تو مى‏ خواهم تا شيرينى عفو خود را به من بچشانى.
لحظه ‏اى به فكر فرو مى‏ روم، به ياد مى‏ آورم چه رمز و رازى در اين عمل است، به ياد ابراهيم عليه‏ السلام مى ‏افتم…
* * *
ساليان سال است كه ابراهيم عليه‏ السلام در حسرت داشتن فرزند است و بارها از خدا خواسته تا به او پسرى بدهد. سرانجام خدا دعاى او را مستجاب مى‏ كند و ابراهيم نام پسر خود را اسماعيل مى‏ گذارد.  سال‏ ها مى‏ گذرد، اسماعيل بزرگ مى‏ شود، اكنون موقع امتحان بزرگ ابراهيم عليه‏ السلام است. گوش كن ابراهيم عليه‏ السلام با پسرش چنين سخن مى ‏گويد: «ما بايد به قربانگاه برويم».
اسماعيل در جواب پدر مى‏ گويد: «اى پدر! آنچه خدا به تو فرمان داده است انجام بده».
آنان به قربانگاه مى‏ رسند. پدر، پسر را روى زمين به سمت قبله مى‏ خواباند، اكنون پسر چنين مى‏ گويد: «روى مرا بپوشان و دست و پايم را ببند».او مى‏ خواست تا مبادا پدر نگاهش به نگاه او بيفتد و در انجام امر خدا ذرّه ‏اى ترديد نمايد.
همه فرشتگان ايستاده ‏اند و اين منظره را تماشا مى ‏كنند، ابراهيم عليه ‏السلام «بسم اللّه‏» مى‏ گويد و كارد را بر گلوى پسر مى‏ كشد؛ امّا كارد نمى ‏برد، دوباره كارد را مى‏ كشد، زير گلوى اسماعيل سرخ مى‏ شود. ابراهيم عليه‏ السلام كارد را محكم‏ تر فشار مى‏ دهد؛ امّا باز هم كارد نمى‏ برد، او كارد را بر سنگى مى ‏زند و سنگ مى‏ شكند. صدايى در آسمان طنين مى‏ اندازد كه اى ابراهيم تو از اين امتحان  سربلند بيرون آمدى. جبرئيل مى‏ آيد، گوسفندى به همراه دارد، آن را به ابراهيم عليه‏السلام مى ‏دهد تا قربانى كند.
و اين‏ گونه است كه روز دهم ذى‏ الحجّه، عيد قربان مى ‏شود، روزى كه حاجيان به سرزمين «مِنا» مى ‏آيند و گوسفند قربانى مى‏ كنند.
من بايد فكر كنم و بدانم كه اسماعيلِ من چيست؟ رياست، شهرت، ثروت، آبرو، عزّت و… آيا آماده ‏ام تا همه اين‏ها را در راه دوست قربانى كنم؟
* * *
اگر آن ‏روز اسماعيل عليه ‏السلام قربانى مى ‏شد، از او هيچ نسلى باقى نمى‏ ماند، پيامبر و حضرت على عليه‏مالسلام و همه امامان ما از نسل اسماعيل عليهم ‏السلام مى ‏باشند، آرى، اگر او در آن روز قربانى مى‏ شد، ديگر پيامبر و اهل‏ بيت عليهم ‏السلام به دنيا نمى‏ آمدند.
 عيد قربان عيد بزرگى است، روزى كه همه مسلمانان جشنى بزرگ مى‏ گيرند و خدا را شكر مى‏ كنند.
* * *
هنوز من در سرزمين «مِنا» هستم، بعد از قربانى كردن، سر خود را تراشيده ‏ام و از لباس احرام بيرون آمده ‏ام، شب يازدهم ذى‏ الحجّه نيز در اين سرزمين ماندم، روز يازدهم به سه شيطان بزرگ سنگ زدم. اكنون ساعت 10 صبح روز دوازدهم است، مى‏ خواهم به سوى شياطين بروم و آخرين سنگ‏ هاى خود را بزنم. پس از آن مى‏ توانم به شهر مكّه باز گردم، با انجام اين كار ديگر اعمال سرزمين «مِنا» تمام مى ‏شود.
تو نگاهى به من مى‏ كنى و مى ‏خواهى براى تو از راز اين كار بگويم، دوست دارى بدانى كه چرا بايد به اين سه شيطان سنگ زد.
بايد بار ديگر از ابراهيم عليه‏ السلام برايت سخن بگويم، خدا به ابراهيم عليه‏ السلام دستور داد تا اسماعيل عليه‏ السلام را به اين سرزمين بياورد و در راه او قربانى كند . وقتى ابراهيم عليه ‏السلام همراه اسماعيل به اين سرزمين آمد ، شيطان سر راهشان آمد و او را اين‏ گونه وسوسه كرد : «تو چقدر بى‏ رحمى ! آيا مى‏ خواهى با دست خود فرزندت را سر  ببرى ؟» .
جبرئيل به كمك ابراهيم عليه‏ السلام آمد و دستور داد كه شيطان را با سنگ بزند . ابراهيم عليه ‏السلام سنگى برداشت و به سوى شيطان پرتاب كرد .
او با زبان دل اين‏ گونه با شيطان سخن مى‏ گفت : «تو مى‏ خواهى مرا وسوسه كنى تا دستور خداى خويش را انجام ندهم ! من ، خود ، فرزند و هر چه دارم را فداى خدا مى‏ كنم» .
از آن‏ روز است كه حاجى به همان جايى سنگ مى‏ زند كه ابراهيم عليه‏ السلام به شيطان سنگ زده است .
شيطان در آن مكان به زمين فرو رفت و ابراهيم عليه‏ السلام به راه خود ادامه داد، بار ديگر شيطان آمد و ابراهيم به او سنگ زد، بار سوم هم شيطان آمد و ابراهيم عليه ‏السلام بازهم به او سنگ زد.

اكنون همان مكانى كه شيطان به دل زمين فرو رفت،  جايگاهى شده است براى سنگ زدن به شيطان! آرى، حاجى با اين كار خود ، به تمام وسوسه‏ هاى شيطان ، سنگ مى‏ زند.
* * *
در سرزمين منا، مسجدى بزرگ وجود دارد كه به نام مسجد «خيف» مشهور است. شنيده ‏ام كه در اين مسجد هزار پيامبر نماز  خوانده ‏اند، چقدر خوب است كه من هم به اين مسجد بروم.
سمت راست جمرات، پاى آن كوه را نگاه كن! مسجد خيف آنجاست. به سوى مسجد مى ‏روم، جمعيّت موج مى‏ زند، هر چه به مسجد نزديك ‏تر مى ‏شوم، ازدحام جمعيّت بيشتر مى‏ شود، به زحمت وارد مسجد مى‏ شوم، به دنبال جايى مى‏ گردم تا بتوانم دو ركعت نماز بخوانم، پس از مدّتى، يك جاى خالى پيدا مى‏ كنم، به نماز مى‏ ايستم، بعد از نماز سر به سجده مى‏ گذارم و شكر خدا را به جا مى‏ آورم. اكنون با خود فكر مى ‏كنم، دوست دارم بدانم من كجا نشسته ‏ام. به تاريخ سفر مى‏ كنم، به سال‏ هاى دور مى‏ روم… به سال دهم هجرى.
* * *
در اين سال پيامبر به سفر حج آمده است، او روز دهم (روز عيد قربان) در اينجا قربانى كرده است، شب يازدهم و شب دوازدهم در اين سرزمين مانده است، اكنون كه روز دوازدهم ذى‏ الحجّه است، او به محلِ مسجد «خيف» آمده است. كسى در ميان مردم اعلام مى ‏كند : «اى مردم ! همگى كنار مسجد خيف جمع شويد پيامبر مى ‏خواهد براى ما سخن بگويد» .
جمعيّت زيادى جمع شده است، پيامبر مى‏ گويد : «اى مردم ! من به زودى به ديدار خداى خود خواهم رفت ، بدانيد كه من دو چيز گران بها در ميان شما به يادگار مى‏ گذارم ، آن دو چيز گرانبها ، قرآن و عترت مى‏ باشند ، خداوند خبر داده است كه قرآن و عترت من ، هرگز از هم جدا نمى‏ شوند تا در روز قيامت كنار حوض كوثر به من ملحق شوند ».
اين پيام مهمّى بود كه پيامبر در اين مكان مقدّس به گوشِ همه مردم رساند ، امروز ديگر همه مى‏ دانند كه عترت و خاندان پيامبر ، خيلى عزيز و محترم هستند ، قرآن و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم ‏السلام، يادگارهاى پيامبر هستند . امروز همه مى ‏فهمند كه خاندان پيامبر چه جايگاه ويژه ‏اى دارند.
آرى، از اين سخن استفاده مى‏ شود كه خاندان پيامبر شايستگى رهبرى جامعه اسلامى را دارند، زيرا پيامبر در اين سخن خود، اهل‏ بيت عليهم‏ السلام و قرآن را دو امانت بزرگ خود معرفى نمود و همان گونه كه قرآن باعث هدايت انسان‏ ها مى‏ شود، پيروى از اهل‏ بيت عليهم ‏السلام هم زمينه رستگارى و نجات را فراهم مى‏ كند. همان‏ طور كه هيچ باطلى در قرآن راه ندارد، هيچ باطلى هم در اهل‏ بيت عليهم‏ السلام راه ندارد و اين همان معناى «عصمت» است، آرى، خاندان پيامبر از هرگونه خطايى به دور هستند.

بیان دانش آموزی بیان حدیث ثقلین

دهم ذی حجه است. سال ها از ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام می‌گذرد.این جا اطراف مکه است و آن آقایی که مسلمانان را جمع کرده است و برایشان سخن می‌گوید،حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر از روزهای اندک باقی‌مانده‌ی عمرش می‌دهد.غبار غم بر صورت ها می‌نشیند.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر دیگری هم دارند.این که می‌خواهد دو چیز گران مایه را پیش مردم باقی بگذارند. دو چیز که برای مسلمانان از هر ارثی بهتر و پرسودتر است؛ثقلین.
کسی می‌پرسد:ثقلین چیست؟پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: قرآن و اهل بیت من.خدای مهربان و آگاه به من خبر داده است که این دو تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند تا آن که در کنار حوض بر من وارد شوند.
پیامبر دو انگشت سبابه‌ی چپ و راستشان را کنار هم گذاشت و فرمود: مانند این دو؛ نه مانند انگشت سبابه و انگشت میانه! که یکی بر دیگری برتری داشته باشد.همهمه ای به پا می‌شود.دسته‌ا‌ی از منافقان بلند می‌شوند.بعضی هایشان «الله اکبر» می‎‌گویند.چند نفری هم کف و سوت زنان سعی می‌کنند جلسه‌ی سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را برهم می‌زنند تا صدای ایشان به مردم نرسد.اما آنهایی که نزدیک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته اند،سخنان ایشان را می‌شنوند:«جانشینان من دوازده نفرند که همگی آنان از بنی هاشم هستند».
صحبت های پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنوز تمام نشده است که چند نفر از اصحاب کنار هم جمع می‌شوند و پچ پچ کنان می‌گویند: محمد می ‌خواهد امامت را در اهل بیت خودش قرار دهد.
چهار نفری به سوی کعبه به راه می‌افتند و وارد خانه‌ی خدا می‌شوند و با هم پیمان می‌بندند.قول و قرارهایشان را روی برگه ای می‌نویسند و آن را به ابوعبیده می‌سپرند. متن نامه شان این است:«محمد چه خدا او را بمیراند و چه بکشد،هرگز اجازه نمی‌دهیم که امامت در اهل بیت او باشد».آنها تصمیمشان را گرفته اند و ذره ای از آن کوتاه نمی‌آیند.
نکات:
1- پس از سال ها پیامبری حضرت ابراهیم علیه السلام و پس از آن امتحان های سنگین و دشوار خداوند مدال امامت را به ایشان داد؛ این یعنی مقام امامت از مقام پیامبری بالاتر است.(باید بدانیم که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) هم پیامبر بود و هم امام).
2- فداکاری حضرت علی علیه السلام در شب هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه ، مانند سربلندی اسماعیل علیه السلام در پذیرش فرمان پدرشان حضرت ابراهیم علیه السلام است.
3- به فرموده‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها راه نجات از گمراهی متصل شدن و کمک گرفتن از قرآن و اهل بیت علیهم السلام است.آنان که به گمان خود قرآن را گرفتند و اهل بیت علیهم السلام را رها کردند، مطمئنا از گمراهی نجات نمی یابند.
4-عده‌ ای از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با سخنان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مخالفت می‌کردند و علیه ایشان نقشه می‌کشیدند.

پیوند مهدوی بیان حدیث ثقلین

امام معصوم علیه السلام ادامه‌ی ثقلین است
حدیث ثقلین مورد قبول شیعه و اهل سنت است.طبق حدیث ثقلین قرآن و اهل بیت علیهم السلام تا قیامت از هم جدا نمی‌شوند.

اگر قرآن معجزه‌ی جاویدان تا قیامت است پس همواره امامی از اهل بیت علیهم السلام هم تا قیامت همراه قرآن است.

حدیث ثقلین وجود امام زمان علیه السلام را ثابت می‌کند.

آیات و روایات مربوط به بیان حدیث ثقلین

حديث ثقلين دليلي بسيار گويا و با مفهوم بر عصمت، افضليت و هم طراز
بودن اهلبيت عليهم السلام با قرآن است. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وسلم به طور مكرّر در مكانهاي
متفاوت به بيان گوناگون، اين حديث را مطرح نمودند و بسياري از اصحاب آن را
نقل كردند و از متواترت قطعي الصدور مي باشد. از آن جمله در 12 ذيالحجه در
مسجد خيف در خطبه اي مطرح فرمودند. و همچنين امام باقر عليه السلام فرمودند: در منا
اين حديث تكرار شده است. متن حديث اين گونه است:
«يا أيّها النّاس إنّي تارك
فيكم الثّقلين ما إن تمسّكتم بهما لن تضلّوا أبدا، كتاب اللّه و عترتي أهل بيتي فإنّهما لن
يفترقا حتي يردا عليّ الحوض، (فلا تقدموهما فتهلكوا)» (1)
يعني اي مردم من از بين
شما رحلت خواهم كرد و براي شما دو گوهر گرانبها باقي خواهم گذاشت كه اگر
به آن دو چنگ بزنيد و آن را رها نكنيد هرگز گمراه نخواهيد شد، يكي قرآن است و
ديگر عترت من، اهلبيت من و بدانيد كه آن دو تا قيامت از هم جدا نخواهند شد تا
در كنار حوض كوثر مرا ملاقات كنند (پس بر آنها سبقت نگيريد كه هلاك خواهيد
شد). در اين حديث پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم قرآن و عترت را كنار هم قرار داد و مسلمانان را
امر كرد كه به آنها تمسك نمايند. همچنين در بيان زيبايي فرمود: اينها مانند دو
انگشت سبابه هستند و كنار يكديگر قرار دارند.
اين دو ستون نور بود كه پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به مسلمانان معرفي نمود تا براي هدايت
به آنها تمسك كنند و گمراه نشوند.
معرفي ثقلين پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم در حجة الوداع روز يازدهم ذي الحجه پس از نماز ظهر و عصر درمسجد خيف خطبهاي ايراد كردند كه در آن به معرفي ثقلين پرداختند.
حضرت چنين فرمود:
خدا آباد كند زندگي كسي را كه به گفتار من گوش فرا دهد و آن را در قلب خود جاي دهد و حفظ نمايد و به كساني كه نشنيدهاند برساند. اي مردم، حاضران به
غايبان برسانند، چه بسيار كساني كه علم را منتقل ميكنند ولي خود معناي آن را
نميدانند، و چه بسيار كساني كه علم را به كساني كه از خودشان عالم ترند منتقل
ميكنند.
اي مردم، من دو چيز گرانبها بين شما ميگذارم. پرسيدند: يا رسول اللّه، ثقلين
چيست؟ فرمود: كتاب خدا و عترتم اهل بيتم. خداي لطيف خبير به من خبر داده
است كه اين دو از يكديگر جدا نميشوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند،
مانند اين دو ـ و حضرت انگشت سبابه و وسط را كنار يكديگر قرار داد ـ و فرمود:
يعني يكي بر ديگري مقدم نيست و بر آن فضيلت ندارد . (2)
آگاه باشيد كه هر كس به آن دو متمسك شود نجات يافته و هر كس با آن دو
مخالفت كند هلاك شده است.
آگاه باشيد، به زودي مرداني از شما بر سر حوض كوثر نزد من وارد ميشوند
ولي آنان را از من دور ميكنند. من ميگويم: پروردگارا، اصحابم. به من گفته
مي شود: يا محمد، اينان بعد از تو بدعت گذاشتند و سنت تو را تغيير دادند. من هم
گويم: دور باشند، دور.
همچنين در بيان جهتي ديگر از ثقلين پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
من در بين شما دو چيز باقي گذاردهام كه هرگز گمراه نشويد: كتاب خدا و عترتم
اهل بيتم. حلال آن را حلال بدانيد و حرام آن را حرام بدانيد و به محكمات آن
عمل كنيد و به متشابهات آن ايمان داشته باشيد و بگوييد: «به آنچه خدا از قرآن
نازل كرده ايمان آورديم». اهل بيت و عترت مرا دوست بداريد و دوستان آنها را نيز دوست داريد و آنان را ياري كنيد در برابر كساني كه با آنان دشمني ميكنند. قرآن و
عترت همچنان در بين شما خواهند بود تا روز قيامت سر حوض بر من وارد
شوند… . خدايا، هر كس با علي دشمني كند در زمين براي او جايگاهي قرار مده و
در آسمان براي او جاي صعودي مگذار و او را در پايينترين درجه آتش قرار ده . (3)
حقانيت مكتب شيعه تنها فرقهاي كه ميتواند در طول تاريخ ادعا كند به حديث ثقلين عمل كرده
است مكتب شيعه اثنا عشري است، زيرا در اين مكتب به هر دو ركن هدايت
تمسك شده و معارف شيعه بر اين دو جزء استوار است.
پايه ريزي ستونهاي اعتقادي شيعه از قرآن در كنار اهلبيت عليهم السلام و
اهلبيت عليهم السلام در كنار قرآن بوده است. هيچ گاه قائل به جدايي اين دو ركن از
يكديگر نبوده و هميشه بر اين صراط مستقيم قدم برداشته‌اند.
پژوهش حديث ثقلين از احاديثي است كه در كتب فريقين آمده است. برخي اسناد
حديث ثقلين عبارت است از:
كتب خاصه كتاب سليم بن قيس ص 204. بحار الانوار ج 2 ص 148، ج 37 ص 114، ج 47
ص 365. المحتضر ص 199. الغدير ج 3 ص 80 . عبقات الانوار (قسمت حديث
ثقلين) . مناقب امير المؤمنين عليه السلام (كوفي) ج 2 ص 112. شرح الاخبار ج 2 ص 481.
المسترشد ص 559. دلائل الامامة ص 20. الطرائف ص 113. امالي صدوق ص 500 و
616 . تفسير قمي ج 2 ص 447.
كتب عامه مسند احمد بن حنبل ج 4 ص 371 و ج 5 ص 181. مسند الشاميين ج 1 ص 291.
صواعق المحرقه ص 149 و 228. اُسد الغابه ج 2 ص 12. مجمع الزوائد ج 9 ص 163.
طبقات الكبري ج 2 ص 194. سنن الدرامي ج 2 ص 432. فضائل الصحابه (نسائي)ص 15 و 22.

مستدرك (حاكم) ج 3 ص 109. سنن الكبري (بيهقي) ج 7 ص 30.
مصنف ابن ابي شيبة ج 7 ص 176. سنن الكبري (نسائي) ج 5 ص 45. مسند ابي يعلي ج
2 ص 297. معجم الاوسط ج 3 ص 374. شرح نهج البلاغه (ابن ابي الحديد) ج 6 ص
375. كنز العمال ج 1 ص 186. تفسير آلوسي ج 3 ص 156. راويان حديث ثقلين 1. امير المؤمنين علي بن ابي طالب عليهم السلام 2. امام حسن عليه السلام 3. سلمان 4.ابوذر
غفاري 5. ابن عباس 6. ابو سعيد خدري 7. جابر بن عبد اللّه انصاري 8. ابو هيثم بن نبهان 9. ابو رافع 10. حذيفة بن يمان 11. حذيفة بن اسيد غفاري

12.خزيمة بن ثابت 13. زيد بن ثابت 14. زيد بن ارقم 15. ابو هريره 16. عبد اللّه
بن خطب 17. جبير بن مطعم 18. براء بن عازب 19. انس بن مالك 20. طلحة
بن عبد اللّه تيمي 21. عبد الرحمن بن عوف 22. سعد بن ابي وقاص 23. عمرو
بن العاص 24. سهل بن سعد انصاري و… .
1- بصائر الدرجات: ج 1 ص 413.
2- كافي ج 1 ص 403. امالي مفيد ص 186. بحار الانوار ج 2 ص 148.
3- احتجاج طبرسي ج 1 ص 406.

رسانه های مربوط به بیان حدیث ثقلین

4 پاسخ

  1. سلام
    چرا توی بیان مختصر گفته شده حجه‌البلاغه به جای وداع؟
    دوم اینکه توی بیان دانش‌آموزی گفته شد مقام امامت از پیامبری بالاتره این از کجای آیه برداشت شده؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *