اعطای فدک به حضرت زهرا سلام الله علیها

بیان مختصر اعطای فدک به حضرت زهرا

روز۱۴ذى‌الحجّه سال هفتم هجری، پس از جنگ خيبر، سرزمين وسیع و سرسبز فدك تنها به وسيله پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اميرالمؤمنين علیه السلام فتح شد. و چون رزمندگان در فتح آن دخالت نداشتند، بر اساس آيه قرآن غنیمت ویژه به شمار می‌آید و ملكِ شخص پيامبر صلی الله علیه و آله مى‏ شود. آنجا که می‌فرماید:
ما أَفَاء اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى …؛ آن چه خدا (از اموال و زمین‌های) آن آبادی‌ها به پیامبرش باز گرداند، به خدا و پیامبر و اهل بیت او اختصاص دارد!
 پس از فتح خیبر خداوند به پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله وحى فرستاد و فرمود: «وَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ؛ حق نزدیکانت را بده !»
 پيامبراكرم صلی الله علیه وآله سؤال كردند: ذی القربی کیست و حقش چیست ؟ جبرئيل از خداوند پرسيد و جواب آورد كه ذی القربی فاطمه سلام الله علیها است و حقش فدک است، و باید  فدك را به حضرت فاطمه سلام الله علیها تقدیم کنید!
از طرفی پيامبراکرم صلی الله علیه وآله مهريه حضرت خديجه سلام الله علیها را در ذمّه خود مى ‏ديدند و با بخشیدن باغ فدك به حضرت زهرا سلام الله علیها ، در حقيقت حق مادر و دختر را یک جا ادا نمودند. و براى اين‌كه بعداً از طرف مردم و دیگران بهانه‏ گيرى نشود، براى سرزمین فدک قباله‏ اى نوشتند و حضرت اميرالمؤمنين و حضرت امام حسن و امام حسين علیهم السلام و ام ايمن را به عنوان شاهد آن قرار داده و آن را به حضرت زهرا سلام الله علیها تحویل دادند. و براى اين‌كه مردم كاملاً متوجّه شوند، مديريت آن را به ايشان واگذار ‌كردند.
حضرت زهرا  سلام الله علیها نیز كارگران و نيروهاى خود را در آن جا فعال کردند و هر ساله با درآمد آن علاوه بر زندگی خود به همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز رسیدگی می‌کردند و فقراى مدينه را هم از آن بهره‏ مند مى‏ ساختند. اين امر در بين مسلمین و خصوصاً اهل مدينه مسئله‌ای بسیار روشن، عادی و پذیرفته شده‌ بود. امّا حسودان برای این که مبادا به هوای برکات فدک مردم به  خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها روی بیآورند پس از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله با طرح یک حدیث جعلی و دروغ فدک را از دست آن حضرت گرفتند و به عنوان بیت المال به نفع خود مصادره کردند!!
خداوند متعال در اين آيه حضرت زهرا سلام الله علیها را به عنوان ذوى القرباى پيامبر صلی الله علیه وآله ياد كرده است و در آيه ديگر اجر رسالت را مودّت و محبت  ورزیدن به ايشان قرار داده است:
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى ؛ بگو: «در ازاى آن [رسالت‏] پاداشى از شما نمی خواهم، مگر دوستى نسبت به نزدیکان من.»
 پس اگر كسى به حضرت فاطمه سلام الله علیها  و اهل بیت پیامبر علیهم السلام محبّت نكند، اجر رسالت را ادا نكرده است.

 *********************************************************************

مستندات

۱. سورۀ اسراءآیه26 و روم38
۲.  سورۀ شوری آیۀ23
 ۳. سورۀ شوری آیۀ23

بیان تفصیلی اعطای فدک به حضرت زهرا

فدك يادگار فاطمى عليهاالسلام
يكى از وقايعى كه در چهاردهم ذى الحجه سال هفتم هجرى اتفاق افتاده اعطاى فدك توسط پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم به حضرت زهرا عليهاالسلام است.


فدك در دستان پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم
در سال هفتم هجرى پس از فتح قلعه خيبر جبرئيل بر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم نازل شد و از جانب خداوند دستور فتح فدك را آورد. در اين دستور آمده بود كه فتح فقط توسط پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم و امير المؤمنين عليه ‏السلام انجام شود و مسلمانان در آن شركت نكنند.
ايشان اسلحه و اسب برداشتند و در تاريكى شب از لشكر جدا شده از خيبر حركت كردند تا به سرزمين فدك رسيدند و كنار قلعه آمدند. مردم فدك كه پيگير اخبار فتح خيبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه عظيم را دريافته بودند از وحشت به قلعه پناه برده و درهاى آن را محكم بستند.


هجوم غافل گيرانه…
هنگامى كه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم و امير المؤمنين به پاى قلعه رسيدند تصميم گرفتند  مخفيانه از ديوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداى بلند اذان گويند. در اين صورت اهالى قلعه خود را در محاصره مى‏ بينند و به سادگى مى‏ توان آن را در تصرف آورد.
امير المؤمنين عليه ‏السلام بر كتف پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند كرد، و با معجزه الهى امير المؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه بالا رفت. آنگاه بر فراز ديوار قرار گرفت و رو به اهل قلعه اذان گفت و صداى تكبير بلند نمود.
مردم قلعه فدك كه گمان كردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند براى فرار به سمت درب قلعه آمدند و آن را باز كرده خارج شدند.
امير المؤمنين عليه‏السلام فورا از ديوار قلعه پايين آمد و با پيامبر عليه‏السلام كه بيرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگير شدند و هيجده نفر از بزرگان آنان به دست امير المؤمنين عليه‏السلام به قتل رسيدند و بقيه تسليم شدند. پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم آنان و فرزندانشان را اسير نمود و غنائم را همراه آنها به مدينه آورد.

مصالحه اموال
يهوديان فدك از پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم درخواست كردند خودشان را آزاد كند و اموالشان را به تناسب نصف با آنان مصالحه كند. حضرت اين پيشنهاد را قبول نمود و امير المؤمنين عليه‏ السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه كرد و قرار بر اين شد كه هر كس از اهل فدك مسلمان شود خمس اموال او را بگيرند و هر كس بر دين خود باقى بماند همه اموالش را بگيرند.
اين درباره جان و اموال شخصى آنان بود، و سرزمين فدك به عنوان ملك شخصى پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم درآمد و قرار شد ساليانه يكصد و بيست هزار دينار طلا به عنوان درآمد فدك ارسال نمايند.

فدك ملك شخصى پيامبر  صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم
طبق آيه ۶ سوره مباركه حشر: «و ما أفاء اللّه‏ على رسوله منهم فما أوجفتم عليه من خيل و لا ركاب و لكن اللّه‏ يسلط رسله على من يشاء و اللّه‏ على كل شى‏ء قدير»: «و آنچه را خدا از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد (و شما براى به دست آوردن آن) اسب يا شترى نتاختيد، ولى خدا فرستادگانش را به هر كه خواهد چيره مى‏ گرداند و خدا بر هر كارى تواناست»، سرزمين‏ هايى كه مسلمانان در فتح آن دخالتى نداشته ‏اند ملك شخصى پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم است و مسلمانان در آن هيچ حقى ندارند. لذا سرزمين فدك ملك پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم شد و ديگران از آن بى ‏نصيب بودند.

اعطاى فدك به حضرت فاطمه  عليهاالسلام
پس از فتح فدك جبرئيل نازل شد و آيه ۲۶ سوره مباركه اسراء را آورد:  «و آت ذا القربى حقه»:«حق خويشان را به آنان بده».
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم از جبرئيل پرسيد: منظور چه كسانى هستند و اين حق كدام است؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدك را به فاطمه عطا كن».
با صدور اين فرمان الهى پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم حضرت زهرا عليهاالسلام را فراخواند و فرمود:
«خداوند فدك را براى پدرت فتح نمود. به دليل اين كه لشكر اسلام در آن دخالتى نداشت مخصوص من است و هر تصميمى بخواهم در مورد آن مى‏ گيرم. دستور خداوند نيز مبنى بر اعطاى آن به تو نازل شده است. از سوى ديگر مهريه مادرت خديجه  عليهاالسلام بر عهده پدرت مانده است، و اكنون پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدك را به تو عطا مى‏ كند. آن را براى خود و فرزندانت بردار و مالك آن باش».
حضرت زهرا عليهاالسلام عرضه داشت: تا شما زنده هستيد نمى ‏خواهم در آن تصرفى داشته باشم، شما بر جان و مال من صاحب اختياريد.
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم فرمودند: ترس آن دارم كه نا اهلان تصرف نكردن تو در زمان حياتم را بهانه ‏اى قرار دهند و بعد از من آن را از تو منع كنند. فاطمه زهرا عليهاالسلام عرض كرد: آن گونه كه صلاح مى‏ دانيد عمل كنيد.

سند فدك
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم امير المؤمنين عليه‏ السلام را فراخواند و به ايشان فرمود: «سند فدك را به عنوان بخشوده و اعطايى پيامبر بنويس و ثبت كن». امير المؤمنين عليه‏ السلام آن را نوشت و به حضرت زهرا عليهاالسلام تحويل داده شد. ام ايمن هم كه آنجا حاضر بود همراه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم شهادت داد.
سپس پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم مردم را در منزل حضرت زهرا عليهاالسلام جمع نمود و به آنان خبر داد كه فدك ملك فاطمه عليهاالسلام است. در همان مجلس درآمد فدك بين مردم تقسيم شد و مردم تصرف حضرت زهرا عليهاالسلام در فدك را ديدند.

تقسيم درآمد فدك
پس از آن صديقه طاهره عليهاالسلام هر ساله درآمد فدك را كه از هفتاد هزار سكه طلا تا صد و بيست هزار سكه نقل شده  بين مستمندان تقسيم مى‏ كرد. اين شيوه تا هنگام رحلت پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم ادامه داشت ، و چشمان بسيارى در انتظار رسيدن درآمد فدك بود تا زندگى آنها با عطاى فاطمى عليهاالسلام رونق گيرد.

غصب فدك
اما پس از رحلت پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم مأموران ابوبكر به دستور او فدك را گرفتند و نماينده حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج كردند و ملك آن حضرت را به تصرف خود درآوردند، و درآمد آن را به طور كامل براى مخارج حكومت غاصبانه خود صرف كردند .
وقتى كه فاطمه زهرا عليهاالسلام به اين عمل ننگين اعتراض نمود آنان نه سند پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم را قبول كردند و نه شهادت شاهدان را و حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام را از حق قطعى خود منع كردند.

پرونده اعتقادى فدك
با بررسى كامل ماجراى فدك مى ‏توان به اين نكته پى برد كه فدك تنها يك نخلستان نبود كه از حضرت زهرا عليهاالسلام غصب شد، بلكه حرمت صديقه طاهره عليهاالسلام بود كه شكسته شد و نشانى از خلافت بعد از پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم بود كه به تاراج رفت.
آنان كه فدك را غصب كردند مى ‏دانستند كه اگر فدك در دستان اهل بيت عليهم ‏السلام باشد يادآور فتحى بى ‏نظير به دستان پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم  و امير المؤمنين عليه‏ السلام است كه مسلمانان در آن بهره ‏اى نداشتند، و اين مطلب شاهد صدقى بر اولويت امير المؤمنين عليه ‏السلام نسبت به خلافت رسول اللّه‏ صلى‏ الله ‏عليه ‏و ‏آله ‏و سلم بود.
هم چنين با درآمد بسيار زياد فدك كه به حضرت فاطمه عليهاالسلام مى‏ رسيد و ميان فقرا تقسيم مى‏ شد قلوب مردم معطوفِ اين خانواده بود. به همين سبب غاصبين خلافت، فدك را گرفتند تا اهل بيت عليهم‏ السلام را هر چه بيشتر محدود كنند و مردم را از درب خانه آنها دور سازند.
و به همين خاطر است كه حضرت فاطمه عليهاالسلام در مقابل غصب فدك ساكت ننشست و آن مظهر حياى الهى مجبور شد به مسجد بيايد و خطبه بخواند تا براى هميشه در تاريخ بماند و جنايت غاصبين را آشكار سازد.
لذا بايد در اعتقاداتمان پرونده ‏اى به نام «فدك» باز كنيم و در آن مظلوميت حضرت زهرا عليهاالسلام و امير المؤمنين عليه ‏السلام را ثبت كنيم تا هيچ گاه آن را از ياد نبريم.
 
***************************************************************************

مستندات
برخى اسانيد فتح فدك در كتب فريقين عبارت است از:


كتب خاصه
اعلام الورى ج 1 ص 209. كافى ج 1 ص 538. امالى (صدوق) ص 619. الخرائج
والجرائح ج 1 ص 113. مناقب آل ابى طالب ج 1 ص 123. تفسير عياشى ج 2
ص  287. كشف المحجة ص 124. نور الثقلين ج 3 ص 153 ـ 156، ج 5 ص 277.
بحار الانوار ج 21 ص 22، ج 29 ص110.

كتب عامه
امتاع الاسماع ج 1 ص 325. تفسير ثعلبى ج 9 ص 52. تاريخ طبرى ج 2 ص 303.
الكامل فى التاريخ ج 2 ص 221. تاريخ الاسلام ج 2 ص 422. سيرة النبوية (ابن هشام)
ج 3 ص 800  . سنن ابى داود ج 2 ص 37. مجمع الزوائد ج 7 ص 49. مسند ابى يعلى
ج  2 ص 334. شرح نهج البلاغه (ابن ابى الحديد) ج 16 ص 210 ـ 215.

بیان داستانی اعطای فدک به حضرت زهرا

مادر مهربان تو كجاست؟
وقتى به مدينه مى‏ روم، گاهى اوقات نماز خود را جايى مى ‏خوانم كه قبلاً محلّه بنى ‏هاشم بوده است، كسانى‏ كه قبل از سى سال پيش به مدينه آمده ‏اند، اين محلّه را با چشم خود ديده ‏اند، متأسّفانه امروزه اين محلّه خراب شده است و هيچ اثرى از آن نمانده است.
وقتى به مدينه مى‏ آيى با اين آدرسى كه مى‏ دهم مى ‏توانى محلّه بنى ‏هاشم را پيدا كنى. مسجد پيامبر چندين در دارد، وقتى از درى كه به در بقيع مشهور است، خارج شوى، مى ‏توانى قبرستان بقيع را در دوردست خود ببينى، محلّه بنى ‏هاشم در فاصله بين درِ مسجد (كه به نام درِ بقيع است) تا قبرستان بقيع مى ‏باشد. اين جا خانه امام حسن عليه‏ السلام، خانه امام حسين عليه ‏السلام، خانه زينب عليهاالسلام و … قرار داشته است.
اينجا خاطرات زيادى دارد.
امروز هم اينجا نشسته‏ ام تا نماز ظهر را بخوانم، نگاهى به آسمان مى ‏كنم، قطرات باران بر صورتم مى ‏بارد، گويا باران بهارى در راه است. صداى رعد و برق هم به گوش مى ‏رسد. صداى اذان مى ‏آيد.
نماز كه تمام مى ‏شود به فكر فرو مى ‏روم، دوست دارم بدانم كجا نشسته ‏ام. بايد  از خاطرات اين مكان باخبر شوم، بايد به تاريخ سفر كنم. به سال هفتم هجرى بروم.
* * *
اينجا خانه اُمّ اَيمن است. پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله معمولاً براى ديدن اُمّ اَيمن به اينجا مى‏ آيد، وقتى پيامبراکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله  اُمّ اَيمن را مى ‏بيند او را «مادر» خطاب مى ‏كند واحوال ‏پرسى مى ‏كند و با او سخن مى ‏گويد.  راستى چرا پيامبر اُمّ اَيمن را «مادر» خطاب مى‏ كند؟  پيامبر كه به دنيا آمد براى او دايه ‏اى گرفتند. حليمه سعديّه دو سال از پيامبر نگهدارى كرد. سپس پيامبر نزد مادرش آمنه آمد. اُمّ اَيمن به آمنه كمك مى ‏كرد. بعد از مدّتى كه آمنه از دنيا رفت، عبد المطّلب، پيامبر را به خانه خود برد. اُمّ اَيمن هم به خانه او رفت و در حقِّ پيامبر مادرى مى ‏كرد.
هنگامى‏ كه رسول خدا به پيامبرى مبعوث شد، اُمّ اَيمن جزء اوّلين زنانى بود كه به او ايمان آورد.
جالب است كه پيامبر اکرم در سخن خود اُمّ اَيمن را اهل بهشت معرّفى  كرده  است.
 نگاه من به درِ خانه اُمّ اَيمن دوخته شده است، اُمّ اَيمن از خانه خارج مى ‏شود، به او سلام كرده و مى ‏گويم:
ــ شما اين وقت روز كجا مى ‏رويد؟
ــ مى ‏خواهم به خانه على عليه ‏السلام و فاطمه عليهاالسلام بروم. دلم براى ديدن حسن و حسين عليهماالسلام تنگ شده است. او را همراهى مى‏ كنم. اُمّ اَيمن به سوى خانه على عليه ‏السلام مى ‏رود. خانه ‏اى كوچك كه همه خوبى‏ هاى بزرگ دنيا را در آن مى ‏توانى ببينى. على عليه‏ السلام در خانه را باز مى ‏كند و به اُمّ اَيمن خوش آمد مى‏ گويد.
اُمّ اَيمن وارد مى ‏شود، به حسن و حسين عليهماالسلام سلام مى ‏كند. اين‏ها عزيزان دل پيامبر هستند. فاطمه عليهاالسلام هم به استقبال او مى ‏آيد.
 اُمّ اَيمن كنار فاطمه عليهاالسلام مى‏ نشيند و با هم مشغول گفتگو مى ‏شوند. صداى در خانه به گوش مى‏ رسد.  على عليه‏ السلام در خانه را باز مى ‏كند. نگاه كن! پيامبر براى ديدن عزيزانش آمده است. پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله حسن و حسين عليهماالسلام را در آغوش مى‏ گيرد، آن‏ها را مى ‏بوسد و مى ‏بويد.
پيامبر وارد اتاق مى‏ شود، اُمّ اَيمن به احترام پيامبر از جا برمى ‏خيزد. ديدار اُمّ اَيمن، پيامبر را به ياد مادرش آمنه مى ‏اندازد.از اين‏رو از ديدن او بسيار خوشحال مى‏ شود.
چه منظره زيبايى! پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله كنار گل ‏هاى خودش آرام گرفته است. اهل اين خانه تنها دل‏خوشى او در اين دنيا هستند. پيامبر آن‏ها را مى ‏بيند و لبخند مى ‏زند . ناگهان ، عطرى در فضا مى‏ پيچد، نسيمى مى‏ وزد. جبرئيل نازل مى ‏شود و آيه ۲۶  سوره «إسراء» را بر پيامبر مى ‏خواند:  «  وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ  ». اى پيامبر ، حقِّ خويشان خودت را ادا كن !
آيه تازه‏ اى نازل شده است. پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله به فكر فرو مى ‏رود. خداوند فرمانى تازه داده است. به راستى منظور خدا از اين فرمان چيست ؟
ــ اى جبرئيل برايم بگو كه حقّ چه كسى را بايد بدهم ؟
ـ اى حبيب من ، اجازه بده نزد خداوند بروم و جواب را بگيرم و برگردم .  لحظاتى سكوت همه جا را فرا مى ‏گيرد. پيامبر منتظر است.
* * *
دوباره بوى بهار در فضا مى ‏پيچد و نسيم مى ‏وزد. جبرئيل باز گشته است:
ــ اى جبرئيل ، چه خبر ؟
ــ خداوند دستور داده است كه تو فدك را به فاطمه عليهاالسلام بدهى ، فدك از اين لحظه به بعد مالِ فاطمه عليهاالسلام است . آرى، درست شنيدى خدا سرزمين فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيده است. اين فرمان خداست.
 چرا اشك در چشم پيامبر نشسته است؟ اين اشك شوق است؟ نه، اشك فراق است. هر وقت كه پيامبر به ياد يار سفر كرده ‏اش، خديجه عليهاالسلام مى ‏افتد، غمى جانكاه، سراسر وجودش را فرا مى ‏گيرد.
پيامبر به ياد روزى مى ‏افتد كه تصميم گرفت به خواستگارى خديجه عليهاالسلام برود. دست پيامبر از مالِ دنيا خالى بود؛ امّا خديجه عليهاالسلام، ثروتمندترين زن آن روزگار بود.
عموى خديجه عليهاالسلام كه با اين ازدواج مخالف بود در مجلس خواستگارى مهريه خديجه عليهاالسلام را بيش از هزار سكّه تعيين كرد. او مى‏ دانست كه پيامبر از عهده اين مهريه سنگين بر نمى‏ آيد.
ابوطالب لبخندى زد و گفت: «قبول است». همه تعجّب كردند و با خود گفتند: «محمّد اين همه پول را از كجا خواهد  آورد».
پيامبر همه مهريه را پرداخت كرد. آيا شما مى‏ دانيد چگونه؟
خود خديجه عليهاالسلام اين پول را به پيامبر داده بود تا به عنوان مهريه پرداخت كند!
وقتى ابوجهل اين را شنيد، گفت: «هميشه داماد براى عروس مهريه مى‏ دهد، امروز عروس براى داماد مهريه داده است».
پيامبر از همان زمان آرزو داشت تا روزى مهريه خديجه عليهاالسلام را جبران كند.
درست است كه خديجه عليهاالسلام پول زيادى به پيامبر بخشيده بود؛ امّا من فكر مى ‏كنم او هميشه خود را وامدار خديجه عليهاالسلام مى ‏ديد و به اين پول به چشم قرض نگاه مى ‏كرد و دوست داشت زمانى اين پول را به خديجه عليهاالسلام بازگرداند.
 سال‏ ها از اين ازدواج گذشت و در شرايط سختى كه بر مسلمانان مى ‏گذشت، خديجه عليهاالسلام تمام ثروت خود را در راه اسلام خرج كرد. تقدير چنين بود كه خديجه عليهاالسلام پيامبر را تنها بگذارد و پيش خدا برود؛ امّا ياد خديجه عليهاالسلام هرگز از خاطر پيامبر نرفت.  خداوند بعد از فتح خيبر، فدك را به پيامبر داد. اكنون فرصت خوبى است تا بزرگوارى خديجه عليهاالسلام را جبران كند.
 افسوس كه امروز خديجه عليهاالسلام نيست؛ امّا دختر او كه هست. فاطمه عليهاالسلام تنها يادگار خديجه عليهاالسلام است. او وارث خديجه عليهاالسلام است و بعد ازمرگ مادر از او ارث مى ‏برد. پس پيامبر مى ‏تواند مهريه خديجه عليهاالسلام را به فاطمه عليهاالسلام بدهد.
امروز آيه قرآن نازل شد. آيا موافقى يك بار ديگر اين آيه را بخوانيم؟ خدا به پيامبر دستور داد: «  وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ  »، اى پيامبر ، حقّ فاطمه را ادا كن ! پيامبر بايد حقّ فاطمه عليهاالسلام را بدهد.
هرگز فراموش نكن! فدك حقّ فاطمه عليهاالسلام است، چون او دختر خديجه عليهاالسلام است و پيامبر براى هميشه وامدار خديجه عليهاالسلام است.
* * *
ــ فاطمه جان! خداوند دستور داده تا فدك را به تو بدهم. من وامدار مادرت خديجه بودم. مهريه ‏اش را نپرداخته‏ ام. اكنون كه مادرت نيست تا فدك را به او دهم، پس فدك را به تو مى‏ بخشم. بايد نماينده‏ اى به فدك بفرستى و آنجا را در اختيار بگيرى.
ــ پدر جان! تا شما زنده هستيد من در فدك هيچ تصرّفى نمى ‏كنم.
ــ نه، بايد همه بفهمند، فدك از آنِ توست. مى‏ ترسم كه اگر فدك را تصرّف نكنى بعد از مرگ من فدك را به تو ندهند.
 ــ چشم. چون شما مى‏گويى، اين كار را مى‏ كنم.
اكنون پيامبراکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله  از على عليه ‏السلام مى ‏خواهد تا وسايل نوشتن را آماده كند. پيامبر مى ‏خواهد سندى براى فدكِ فاطمه عليهاالسلام بر روى «اَديم» نوشته شود. حتماً مى ‏گويى «اديم» چيست؟ وقتى پوست گوسفند دباغى شد آن‏را براى نوشتن آماده مى ‏كنند. عرب‏ها به آن «اديم» مى‏ گويند.
پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله مى‏ خواهد اين نوشته به راحتى پاره نشود و از بين نرود.
على عليه ‏السلام بعد از لحظاتى با يك «اديم» و قلم و دوات برمى ‏گردد. پيامبر به او مى ‏گويد: «مى‏ خواهم فاطمه براى فدك سند مكتوب داشته باشد. بنويس كه پيامبر فدك را به فاطمه داد».
على عليه ‏السلام مشغول نوشتن مى‏ شود. بعد از آن ‏كه سند آماده مى ‏شود بايد دو نفر به عنوان شاهد نامشان آورده شود.
پپامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله به على عليه ‏السلام مى ‏گويد نام خودت را به عنوان شاهد اوّل بنويس. بعد رو به اُمّ اَيمن مى ‏كند. اُمّ اَيمن را همه مى ‏شناسند، همه مى ‏دانند كه پيامبر او را اهلِ  بهشت، معرّفى كرده است.
اكنون پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله به على عليه ‏السلام مى ‏گويد: «نام اُمّ اَيمن را به عنوان شاهد بنويس». اين ‏گونه است كه نام او در سند فدك نوشته مى ‏شود.
 از ميان همه فقط اُمّ اَيمن لياقت داشت شاهد نزول آيه بخشش فدك باشد. نام او بايد كنار نام على عليه‏ السلام تا هميشه در تاريخ به عنوان شاهد فدك بدرخشد.
اين چه رازى است كه تا نام فدك زنده است نام اُمّ اَيمن زنده است؟
پيامبر او را مى ‏شناسد و مى ‏داند كه او در هر شرايطى از حقّ فاطمه عليهاالسلام دفاع خواهد  كرد. اين ‏گونه است كه نام فدك و اُمّ اَيمن تا ابد به هم گره خوردند و هر دو با هم جاودانه شدند.
* * *
فدك ! تو چه مى‏ دانى كه فدك چيست ! فدك ، سرزمينى آباد  و حاصل خيز است ، اين سرزمين ، چشمه‏ هاى آب فراوان و نخلستان‏ هاى زيادى دارد ، فاصله آن تا مدينه حدود دويست و هفتاد كيلومتر است .  ماجراى فدك اين چنين است: يهوديانِ قلعه خيبر دور هم جمع شدند و تصميم گرفتند تا به مدينه حمله كنند ، امّا پيامبر از تصميم آن‏ها باخبر شد و با سپاه بزرگى
به سوى خيبر حركت كرد . قلعه خيبر به محاصره نيروهاى اسلام در آمد .  سپاه اسلام به سوى قلعه نزديك شد ، امّا برق شمشير «مَرحَب» ، پهلوان يهود ، همه را فرارى داد . سپاه اسلام مجبور به عقب نشينى شد و سرانجام پيامبر تصميم گرفت تا على عليه ‏السلام را به جنگ پهلوان يهود بفرستد .
صداى على عليه ‏السلام در فضاى ميدان طنين افكند: «من آن كسى هستم كه مادرم مرا حيدر نام نهاد» .  جنگ سختى ميان اين دو پهلوان در گرفت و سرانجام «مَرحَب» به قتل رسيد . على عليه ‏السلام به قلعه حمله كرد و آن‏را فتح كرد . خيبر منطقه آبادى بود ، نخل ‏هاى خرما و زمين‏ هاى سرسبزى داشت و پيامبر همه غنيمت ‏هاى اين سرزمين را در ميان رزمندگان اسلام تقسيم كرد .  در نزديكى ‏هاى خيبر ، گروهى ديگر از يهوديان ، در فدك زندگى مى‏ كردند . آن‏ها نيز با يهوديانِ خيبر هم دست شده بودند ، پيامبر منتظر بود تا سپاه اسلام استراحت كنند و از خستگى بيرون بيايند و با روحيّه بهترى به جنگ با يهوديان فدك بروند . در اين ميان پيرمردى كه فرستاده مردم فدك بود به سوى اردوگاه اسلام آمد  و سراغ پيامبر را گرفت ، يارانِ پيامبر، او را نزد آن حضرت بردند .
او پيام مهمّى را براى پيامبر آورده بود . به پيامبر گفت: «اى محمّد ، مردمِ فدك مرا فرستاده‏ اند تا من از طرف آن‏ها با شما پيمان صلح را امضاء كنم ، آن‏ها حاضرند نيمى از سرزمين خود، فدك را به شما ببخشند تا شما از حمله به آن‏ها صرف نظر كنى» .
پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله لحظاتى فكر كرد و لبخندى بر لب‏ هاى او نشست ، او با اين پيشنهاد موافقت كرد .
پيمان صلح نوشته شد ، سپاهيان اسلام همه خوشحال شدند ، ديگر از جنگ و لشكركشى خبرى نبود ، آرى ، سرزمين فدك بدون هيچ‏گونه جنگ و لشكركشى تسليم شد . در اين ميان جبرئيل فرود آمد و آيه ششم سوره «حشر» نازل شد:
 «وَ مَآ أَفَآءَ اللّه‏ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَآ أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لاَ رِكَابٍ»، آن غنائمى كه در به دست آوردن آن ، لشكر كشى نكرده‏ ايد، از آنِ پيامبر است. خدا فدك را به پيامبر بخشيد ، فدك ، مالِ پيامبر شد . اين حكم قرآن بود و هيچ ‏كس با آن مخالف نبود و همه با دل و جان ، حكم خدا را پذيرفتند .
اين هديه خداوند به پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله بود به پاس همه زحماتى كه در راه او متحمّل شده بود. پيامبر شخصى را در فدك به عنوان كارگزار خود قرار داد و به سوى مدينه بازگشت .
امروز هم خدا فدك را به فاطمه عليهاالسلام بخشيد و پيامبر مى‏ خواهد همه مردم را از اين ماجرا باخبر كند.
* * *

اللّه‏ اكبر! اللّه‏ اكبر!
اين صداى اذان بلال است كه به گوش مى‏ رسد. همه براى رفتن به مسجد آماده  مى ‏شوند.  پيامبر به مسجد مى‏ آيد و در محراب مى ‏ايستد. صف‏ ها بسته شده و نماز آغاز  مى ‏شود.
بعد از نماز پيامبر از جا برمى ‏خيزد و از مردم مى ‏خواهد تا متفرّق نشوند. او امروز با مردم كار دارد.  پيامبر رو به مردم مى ‏كند و از آن‏ها مى ‏خواهد تا همراه او به بيرون مسجد بيايند.
پيامبر حركت مى ‏كند و همه پشت سر او مى‏ روند. مردم تعجّب كرده ‏اند. پيامبر اکرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله مى ‏خواهد مردم را كجا ببرد؟ پيامبر مى ‏آيد و كنار درِ خانه فاطمه عليهاالسلام مى ‏ايستد.  مردم همه هجوم مى‏ آورند. كوچه پر از جمعيّت است. راه بند آمده است.  اكنون پيامبر رو به مردم مى‏ كند و با صداى بلند مى ‏گويد: «اى مردم! بدانيد كه من فدك را به دخترم فاطمه عليهاالسلام بخشيدم! فدك مالِ دخترم فاطمه عليهاالسلام است».
در ميان جمعيّت، فقيران مدينه هم هستند. آن‏هابسيار خوشحال مى ‏شوند زيرا به زودى روزگار فقر و نداريشان براى هميشه پايان مى ‏يابد. آن‏ها فاطمه عليهاالسلام را خوب مى ‏شناسند. فاطمه عليهاالسلام كسى است كه وقتى در خانه فقط يك قرص نان داشت، آن را به فقيرى داد و خود و بچّه ‏هايش گرسنه ماندند.  آن‏ها خوب مى ‏دانند كه فاطمه عليهاالسلام فراموششان نخواهد كرد.
اين آرزوى فاطمه عليهاالسلام بود كه هرگز در مدينه فقيرى نباشد. مگر از فاطمه عليهاالسلام غير از اين هم مى ‏شود انتظار داشت؟ او دختر خديجه عليهاالسلام است ، همان بانويى كه تمام ثروت خود را در راه پيامبر خرج كرد و او را با تمام وجود يارى نمود .
امروز ديگر هيچ‏ كس به اندازه فاطمه عليهاالسلام ثروتمند نيست. افسوس كه عدّه‏ اى خيال مى‏ كنند كه فاطمه عليهاالسلام در همه مراحل زندگى خود فقير بود. آن‏ها مى ‏گويند: فاطمه عليهاالسلام در همه زندگيش، محتاج نان شب خود بود !
فاطمه عليهاالسلام را بايد از نو شناخت.
فاطمه عليهاالسلام كسى است كه ساليانه هفتاد هزار دينار سرخ درآمد دارد.
آيا مى ‏دانى اين مقدار يعنى چقدر پول ؟
بيش از سيصد كيلو طلاى سرخ !
حالا حساب كن ، هر مثقال طلا (پنج گرم) چقدر قيمت دارد ، آن را ضرب در شصت هزار كن! اين فقط درآمد يك سال فدك است. اصلِ سرمايه او خيلى بيش از اين حرف‏هاست .

* * *
فصل برداشت خرما كه فرا مى ‏رسد، فاطمه عليهاالسلام كارگزارى را به فدك مى‏ فرستد. فاطمه عليهاالسلام به نماينده خود دستور مى ‏دهد تا با مردم فدك با عدالت و انصاف برخورد كند، مبادا حقّ آن‏ها ضايع شود.
مدّتى مى‏ گذرد، خبر مى ‏رسد كه نماينده فاطمه عليهاالسلام با درآمد فدك به مدينه مى ‏آيد. هفتاد هزار سكّه طلا!
فاطمه عليهاالسلام با هفتاد هزار سكّه طلا چه خواهد كرد؟
نگاه كن! همه فقيران مدينه به درِ خانه فاطمه عليهاالسلام آمده ‏اند. پيامبر هم اينجاست. گويا فاطمه عليهاالسلام مى ‏خواهد اين سكّه‏ ها با دستان مبارک پيامبر ميان فقيران تقسيم شود.
پيامبر رو به فقيران مى ‏كند و مى ‏گويد: «اين سكّه‏ ها از آنِ فاطمه عليهاالسلام است»، بعد آن سكّه ‏ها را ميان همه تقسيم مى‏ كند.
نگاه كن! به دست هر فقيرى كه نگاه مى ‏كنى سكّه ‏هاى طلا را مى ‏بينى! همه خوشحال هستند و براى فاطمه عليهاالسلام دعا مى ‏كنند. خدا فاطمه عليهاالسلام را پاينده دارد. تا فاطمه عليهاالسلام هست ديگر از فقر و گرسنگى خبرى نيست!
فاطمه عليهاالسلام به هر كدام از آن‏ها به اندازه خرجىِ يك سال داده است. آن‏ها تا يك سال بى ‏نيازند!  حتماً مى‏خواهى بدانى از آن هفتاد هزار سكّه طلا چقدر براى خود فاطمه عليهاالسلام باقى مانده است؟
فاطمه عليهاالسلام از آن همه پول براى خود به اندازه غذاى يك سال برداشته است. نه يك سكّه كمتر نه يك سكّه بيشتر!
آيا باور مى‏ كنى؟ سهمى كه فاطمه عليهاالسلام براى خود برداشته كمتر از سهم هر كدام از فقيران مدينه است.
فاطمه عليهاالسلام به هر فقير مدينه علاوه بر هزينه تهيّه غذاى يك سال، هزينه لباس و ديگر وسايل زندگى را داده است؛ امّا براى خودش فقط به اندازه غذاى يك سال برداشته است. او جود و كرم را از مادرش به ارث برده است.
آرى، فاطمه عليهاالسلام، دخترِ خديجه عليهاالسلام است.

*****************************************************************************

مستندات

  . وكان صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله يقول: أُمّ أيمن أُمّي بعد أُمّي: الجامع الصغير ج 1 ص 247، كنز العمّال ج 12 ص 146، تاريخ مدينة دمشقج 8ص 51، أُسد الغابة ج 5 ص
567، تهذيب الكمال ج 35 ص 329، الإصابة ج 8 ص 368، تهذيب الكمالج 12 ص 408،الوافي بالوفيات ج 10 ص 74، البداية والنهاية ج 5 ص 347، إمتاع الأسماع ج 6 ص 340، السيرة الحلبية ج 1 ص 172، شرح مسلم للنووي ج 16 ص 9؛ كان رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله يقول لأُمّ أيمن: يا أُمّه: المستدرك للحاكم ج 4 ص 63،الطبقات الكبرى ج 8 ص 223، سير أعلام النبلاء ج 2 ص 224.

  . فرجعت به أُمّ أيمن إلى مكّة، وكانت تحضنه، وورث رسول اللّه‏ من أُمّه أُمّ أيمن… : الطبقات الكبرى ج 1 ص116، إمتاع الأسماع ج 4 ص 95، سبل الهدى
والرشاد ج 2 ص 121، بحار الأنوار ج 15 ص 116.

  . مَن سرّه أن يتزوّج امرأة من أهل الجنّة فليتزوّج أُمّ أيمن: الجامع الصغير ج 2 ص 608، كنز العمّال ج 12 ص 145، 146، الطبقات الكبرى ج 8 ص 224،
تاريخ مدينة دمشق ج 4 ص 303، سير أعلام النبلاء ج 2 ص 224، الإصابة ج 8 ص359، أعيان الشيعة ج 3 ص 555، ينابيع المودّة ج 2 ص 101؛ فقال: لا أشهدُ يا أبا بكر حتّى احتجّ عليك بماقال رسول اللّه‏ ، أنشدك باللّه‏ ألست تعلم أنّ رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله قال: إنّ أُمّ أيمن امرأة من أهل الجنّة ؟ فقال: بلى… : الاحتجاج ج 1 ص 122 ، بحار الأنوار ج 29 ص 128 ، تفسير القمّي ج 2 ص 155 ، تفسير نور الثقلين ج 4 ص186 ، وراجع الروايات الواردة عن رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله بهذا اللفظ: مَن سرّه أن يتزوّج امرأة من أهل‏الجنّة فليتزوّج أُمّ أيمن… : الطبقات الكبرى ج 8 ص 224 ، تاريخ مدينة دمشق ج 4 ص 302 ، سير أعلام النبلاء ج 2 ص224 ، الإصابة ج 8 ص 359 ؛ إنّ أُمّ أيمن امرأة من أهل الجنّة: الخرائج والجرائح ج 1 ص 113 ، وراجع : الكافيج2 ص 405 ، الاختصاص ص 183.

  . وكان إذا نظر إليها قال: هذه بقيّة بيتي: الطبقات الكبرى ج 8 ص 224، سير أعلام النبلاء ج 2 ص 224، الإصابة ج 8 ص359، المنتخب من ذيل المذيل
ص 107، البداية والنهاية ج 5 ص 347، إمتاع الأسماع ج 6 ص 340، الاحتجاج ج 1 ص 98،المستدرك للحاكم ج 4 ص 63.

  .  إنّ اللّه‏ تبارك وتعالي لمّا فتح على نبيّه فدك وما والاها… فأنزل اللّه‏ على نبيّه «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ»،فلم يدرِ رسول اللّه‏ مَن هم ؟… : الكافي ج 1 ص 543 ،
بحار الأنوار ج 48 ص 156 ، جامع أحاديث الشيعة ج 8 ص606 ، التفسير الصافي ج 3 ص 186 .

  .  بأنّي كنت يوماً في منزل فاطمة عليهاالسلام ورسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله جالس، فنزل جبرئيل وقال: يا محمّد… : الموسوعه‏ الكبرى عن ‏فاطمة الزهراء ج 12 ص 85 ؛وراجع شواهد التنزيل للحسكاني ج 1 ص 441 ، الدرّ المنثور ج 4 ص 177 ، تفسير الآلوسي ج 15 ص 62 ، وراجع: مجمع الزوائد ج 7 ص 49 ، مسند أبي يعلى ج 2 ص 334 ؛ وراجع كنزالعمّالج 3 ص 767.

  . راجع: الكافي ج 1 ص 543، الأمالي للصدوق ص 619، عيون أخبار الرضا ج 2 ص 211، تحف العقول ص 430، تهذيب‏الأحكام ج 4 ص 148،
المسترشد ص 501، الاحتجاج ج 1 ص 121، سعد السعود ص 101، بحار الأنوارج 21 ص 23 و ج 25 ص 225 و ج 29 ص 105، 107، 113، 119 و ج 48 ص 157 و ج 93 ص 1999، 212، تفسيرالعياشي ج 2 ص 287، تفسير القمّي ج 2 ص 18، 255، تفسير فرات الكوفي ص 236، تفسير مجمع البيان ج 6 ص 243، التفسير الصافي ج 3 ص 186، تفسير نور الثقلين ج 3 ص 186، بشارة المصطفى ص 353، أعلام الورى ج 1 ص 209، قصص الأنبياء ص 345،الشافي في الإمامة ج 4 ص 90، موتمر كشف الغمّة ج 2 ص 105، جامع أحاديث الشيعة ج 8 ص 606، مجمع‏الزوائد ج 7 ص49،مسند أبي يعلى ج 2 ص 334، شرح نهج البلاغة ج 16 ص 268، كنز العمّال ج 3 ص 767، شواهدالتنزيل ج 1 ص 442، تفسير ابن كثير ج 3 ص 39، الدرّالمنثور ج 4 ص 177، لباب النقول ص 136، فتح القديرللشوكاني ج 3 ص 224،الكامل لابن عدي ج 5 ص 190، ميزان الاعتدال ج 3 ص135.

  . ذكر النبي صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله خديجة يوماً… فبكى: كشف الغمّة ج 2 ص 131، بحار الأنوار ج 16 ص 9.

  . قم إلى عمومتك وقل لهم يخطبوني لك من أبي، ولا تخف من كثرة المهر فهو عندي، وأنا أقوم لك‏بالهدايا والمصانعات، فسرّ… : بحار الأنوار ج 16 ص 69.

  . اشهدوا عليها بقبولها محمّداً وضمانها المهر في مالها: الكافي ج 5 ص 375، بحار الأنوار ج 16 ص 14، جامع‏أحاديث الشيعة ج 20 ص 113.

  . قم إلى عمومتك وقل لهم يخطبوني لك من أبي، ولا تخف من كثرة المهر فهو عندي، وأنا أقوم لك‏بالهدايا والمصانعات فسر..: بحار الأنوار ج 16 ص 69.

  . اعطِ فاطمة فدكاً وهي من ميراثها من أُمّها: مناقب آل أبي طالب ج 1 ص 123، بحار الأنوار ج 29 ص 118.

  . يا بُنيّة، إنّ اللّه‏ قد أفاء على أبيكِ بفدكَ واختصّه بها، فهي له خاصّة دون المسلمين، أفعل بها ما أشاء… :بحار الأنوار ج 17 ص 378 و ج 29 ص 116.

  . لست أحدث فيها حدثاً وأنت حيّ، أنت أولى بى من نفسي ومالي لك، فقال: أكره أن يجعلوها عليكِ سُبَّةً فيمنعوكِ إيّاها من بعدي، فقالت: انفذ فيها أمرك:
مناقب آل أبي طالب ج 1 ص 123، بحار الأنوار ج 29ص 118.

  . وكتب كتاب النحلة علىّ عليه‏السلام في أديم، وشهد عليه‏السلام ذلك وأُمّ أيمن ومولىً لرسول اللّه‏: مستدرك سفينة البحار ج 8ص 152.

  . فجاءت بأُمّ أيمن و علىّ عليه‏السلام، فقال أبو بكر: يا أُمّ أيمن، إنّك سمعتِ من رسول اللّه‏ يقول في فاطمة… .:الاختصاصص 183 .

  .  فدك: قرية بالحجاز بينها و بين المدينة يومان… وفيها عين فوّارة ونخيل كثيرة… : معجم البلدان ج 4 ص 238.

  .  فقال رسول اللّه‏ صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله : لأعطينّ الراية غداً رجلاً ليس بفرّار، يحبّه اللّه‏ ورسوله… : الخصال ص 555 ، شرح الأخبارج 2 ص 192 ، الإرشاد ج 1 ص 64 ،
الاحتجاج ج 2 ص 64 ، بحار الأنوار ج 21 ص 3 ، الغدير ج 3 ص 22 ، مسند أحمد ج 4 ص 52 ، صحيح البخاري ج 4 ص 207 ، صحيح مسلم ج 5 ص 195 ، فضائل الصحابةللنسائي ص 16 ، فتح الباري ج 6ص 90 ، عمدة القاري ج 14 ص 213 ، المعجم الكبير ج 7 ص 36 ، كنزالعمّال ج 10 ص 467 ، التاريخ‏الكبير للبخاري ج 2 ص 115 ، تاريخ بغداد ج 8 ص 5 ، السيرة النبويّة لابن كثير ج 3 ص353.

  .  فقال علىّ عليه‏السلام: أنا الذي سمّتني أُمّي حيدرة… وضرب رأس مرحب فقتله… : نيل الأوطار ج 8 ص 87 ، روضه‏الواعظين ص 130 ، مقاتل الطالبيّين ص 14 ،
شرح الأخبار للقاضي النعمان ص 149 ، الإرشاد ج 1 ص 127 ، الأمالي للطوسي ص 4 ، الخرائج والجرائح ج 1 ص 218 ، مناقب آل أبي طالب ج 2 ص 305 ، بحار الأنوار ج 21 ص 4 و 9 و 15 و 18 ، مسند أحمد ج 4 ص 52 ، صحيح مسلم ج 5 ص 195 ، المستدرك للحاكم ج 3 ص 39 ، فتح الباري ج 7 ص 376 ، صحيح ابن حبّان ج 15 ص 382 ، المعجم الكبير ج 7 ص 18 ، الاستيعاب ج 2 ص 787 ، شرح نهج البلاغة ج 19 ص 127 ، كنز العمّال ج 10 ص 467 ، تفسير الثعلبي ج 9 ص 50 ، تفسير البغوي ج 4 ص 195 ، تفسير الآلوسي ج 1 ص 312 ، الطبقات الكبرى ج 2 ص 112 ،تاريخ دمشق ج 42 ص 16 ، تاريخ الطبري ج 2 ص 301 ، الكامل في التاريخ 2 ص 220 ، تاريخ‏الإسلام للذهبي ج 2 ص409 ، البداية والنهاية ج 4 ص 213 ، المناقب للخوارزمي ص 37 ، كشف الغمّة ج 1 ص 214 ، ينابيع المودّة ج 1 ص155.

  .  إنّ النبي صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله أسهم يوم خيبر للفارس ثلاثة أسهم، وللفرس سهمان، وللراجل سهم: سنن ابن‏ماجة ج 2 ص 952 ، وراجع: تاريخ الطبري ج 2 ص 306 ،
البداية والنهاية ج 4 ص 230 ، السيرة النبويّة لابن هشام ج 3 ص 810 ، عيون الأثر ج 2 ص 144.

  .  فلمّا سمع أهل فدك قصّتهم بعثوا محيصة  بن مسعود إلى النبيّ يسألونه أن يسترهم بأثواب… : مناقب آل أبيطالب ج 1 ص 167 ، بحار الأنوار ج 21 ص 25 ؛
وراجع إمتاع الأسماع ج 1 ص 325 ؛ السقيفه‏وفدك ص 99 ، عون المعبود ج 8 ص 175 ، الاستذكار لابن عبد البرّ ج 8 ص 246 ، فتوح البلدان ج 1 ص 36 ، كتاب‏الموطّأج 2 ص 893.

  .  فقال جبرئيل: يا محمّد، انظر إلى ما خصّك اللّه‏ به وأعطاكه دون الناس… : نور الثقلين ج 5 ص 277 ؛ كتاب المحبرص 121 ، إعلام الورى ج 1 ص 209 ،
بحار الأنوار ج 21 ص 23.

  . فجمع الناس إلى منزلها وأخبرهم أنّ هذا المال لفاطمة عليهاالسلام: مناقب آل أبي طالب ج 1 ص 123، بحارالأنوار ج 29 ص 118.

  . فأنزل اللّه‏ فيهم هذه الآية: «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا»: تفسير فرات الكوفي ص 528، وراجع: تفسير القمّي ج 2 ص 398، بحار
الأنوار ج 30 ص 253، أُسد الغابة ج 5 ص530، البداية والنهاية ج 5 ص 351، المناقب للخوارزمي ص 272، السيرة النبوية لابن كثير ج 4 ص 649، ينابيع المودّة ج 1 ص 279، تفسيرالثعلبي ج 10 ص 98، تفسير السمعاني ج 6 ص 116، تفسير القرطبي ج 19 ص 130، الدرّ المنثور ج 6 ص 299.

  .  وقد وهب جدّك محمّد صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله أُمّك فاطمة عليهاالسلام فدكاً والعوالي من جملة مواهبه، وكان دَخْلها في روايه‏الشيخ عبد اللّه‏  بن حمّاد الأنصاري أربعة وعشرون ألف دينار في كلّ سنة، وفي رواية غيره‏سبعون ألف دينار: كشف‏المحجّة ص 123 ، بيت الأحزان ص 179.

  . فجمع أُناس إلى منزلها… ففرقّه فيهم وكان كلّ سنة كذلك وتأخذ منه قوتها: مناقب آل أبي طالب ج 1 ص 123، بحار الأنوار ج 29 ص 118.

بیان دانش آموزی اعطای فدک به حضرت زهرا

مرد سراسیمه وارد شد و به نزد خلیفه رفت. غریبه ها را بیرون کرد و با عصبانیت گفت: اگر دیر بجنبیم علی با مال فراوانی که فاطمه از فدک دارد ، مدینه را بر ضد ما بسیج می‌کند.
خلیفه صحبت هایش را تأیید کرد و از او راه چاره خواست.
مرد گفت: باید «فدک»را از زهرا گرفت. این کار را به من بسپار.
فدک باغ وسیعی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول آیه‌‌ی«وآت ذی القربی حقه» حق نزدیکانت رابه ایشان بده به فاطمه سلام الله علیها داده بود و فاطمه سلام الله علیها هر سال فقرای مدینه را در در آمد باغ فدک شریک می‌کرد.
حکومت برای آن که اهل بیت علیهم السلام را زیر فشار بگذارد، تصمیم گرفت نقشه‌ی قدیمی‌مشرکان علیه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به اجرا بگذارد؛ و آن محاصره اقتصادی بود؛ یعنی در سختی انداختن همه‌ی آن‌هایی که هنوز به عهد خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و علی علیه السلام وفا دارند. و گرفتن فدک یعنی گرفتن حق دوستان علی علیه السلام.

یک روز کسی خواهد آمد و حق را به صاحب آن باز می‌گرداند.

پیوند مهدوی اعطای فدک به حضرت زهرا

آیات و روایات اعطای فدک به حضرت زهرا

(17) الإسراء : 26 وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذيراً
(30) الروم : 38 فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذينَ يُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏

تفسير القمي ؛ ج‏2 ؛ ص18
و قوله‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ‏ يعني قرابة رسول الله ص و أنزلت في فاطمة ع فجعل لها فدك و المسكين من ولد فاطمة و ابن السبيل من آل محمد و ولد فاطمة وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً أي لا تنفق المال في غير طاعة الله‏

الغارات (ط – القديمة) ؛ ج‏1 ؛ ص63
لما نزل قوله تعالى‏ «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ» دعا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم فاطمة فأعطاها فدك (ميزان الاعتدال 3/ 135 تهذيب التهذيب 7/ 343).

تفسير فرات الكوفي ؛ ص153
و أخرجه السيوطي في الدّر المنثور في ذيل الآية 23/ الشورى قال: و أخرج ابن جرير عن أبي الديلم قال: لما جي‏ء بعلي بن الحسين رضي اللّه عنه أسيرا فأقيم على درج دمشق قام رجل من أهل الشام فقال: الحمد للّه الذي قتلكم و استأصلكم. فقال له عليّ بن الحسين رضي اللّه عنه: أ قرأت القرآن؟
قال: نعم. قال: أ قرأت آل حم!. لا قال: أ ما قرأت‏ (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏) قال:
فانكم لأنتم هم؟ قال: نعم. و في ذيل الآية 26/ الاسراء: و أخرج ابن جرير عن عليّ بن الحسين رضي اللّه عنه انه قال لرجل من أهل الشام: أ قرأت القرآن؟ قال: نعم. قال: أ فما قرأت في بني إسرائيل‏ (وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ) قال: و انكم للقرابة الذي أمر اللّه أن يؤتى حقه؟ قال: نعم. و في تفسير العيّاشيّ عن المنهال بن عمرو عن عليّ بن الحسين (ع) قال: قال: ليتامانا و مساكيننا و أبناء سبيلنا.

تفسير فرات الكوفي ؛ ص239
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْأَحْمَسِيُّ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي مَرْيَمَ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَرَ ع يَقُولُ‏ لَمَّا نَزَلَتْ [هَذِهِ‏] الْآيَةُ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ أَعْطَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَدَكَ فَقَالَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ رَسُولُ اللَّهِ [ص‏] أَعْطَاهَا قَالَ فَغَضِبَ جَعْفَرٌ [ع‏] ثُمَّ قَالَ اللَّهُ أَعْطَاهَا.
– فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرٌ مُعَنْعَناً
عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ قَالَ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ فَأَعْطَاهَا فَدَكَ.

عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص228
1- حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُ‏ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ‏

عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏1، ص: 229
قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا ع مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَانَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَخْبِرُونِي عَنْ مَعْنَى هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْأُمَّةَ كُلَّهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَا تَقُولُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ الرِّضَا ع لَا أَقُولُ‏ كَمَا قَالُوا وَ لَكِنِّي أَقُولُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ كَيْفَ عَنَى الْعِتْرَةَ مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع إِنَّهُ لَوْ أَرَادَ الْأُمَّةَ لَكَانَتْ أَجْمَعُهَا فِي الْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ثُمَّ جَمَعَهُمْ كُلَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ‏ الْآيَةَ فَصَارَتِ الْوِرَاثَةُ لِلْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ لَا لِغَيْرِهِمْ فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَنِ الْعِتْرَةُ الطَّاهِرَةُ فَقَالَ الرِّضَا ع الَّذِينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونَ فِيهِمَا أَيُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ‏ قَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَخْبِرْنَا يَا أَبَا الْحَسَنِ عَنِ الْعِتْرَةِ أَ هُمُ الْآلُ أَمْ غَيْرُ الْآلِ فَقَالَ الرِّضَا ع هُمُ الْآلُ فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ فَهَذَا رَسُولُ اللَّهِ ص يُؤْثَرُ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَ أُمَّتِي آلِي وَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُهُ يَقُولُونَ بِالْخَبَرِ الْمُسْتَفَاضِ الَّذِي لَا يُمْكِنُ دَفْعُهُ آلُ مُحَمَّدٍ أُمَّتُهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع أَخْبِرُونِي فَهَلْ تَحْرُمُ الصَّدَقَةُ عَلَى الْآلِ فَقَالُوا نَعَمْ قَالَ فَتَحْرُمُ عَلَى الْأُمَّةِ قَالُوا لَا قَالَ هَذَا فَرْقٌ بَيْنَ الْآلِ وَ الْأُمَّةِ وَيْحَكُمْ أَيْنَ يُذْهَبُ بِكُمْ أَ ضَرَبْتُمْ عَنِ الذِّكْرِ صَفْحاً أَمْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ‏ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ وَقَعَتِ الْوِرَاثَةُ وَ الطَّهَارَةُ عَلَى الْمُصْطَفَيْنَ الْمُهْتَدِينَ دُونَ سَائِرِهِمْ‏ قَالُوا وَ مِنْ أَيْنَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً وَ إِبْراهِيمَ وَ جَعَلْنا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكِتابَ فَمِنْهُمْ مُهْتَدٍ وَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ‏ فَصَارَتْ وِرَاثَةُ النُّبُوَّةِ وَ الْكِتَابِ لِلْمُهْتَدِينَ دُونَ الْفَاسِقِينَ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ نُوحاً حِينَ سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ‏ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَعَدَهُ أَنْ يُنْجِيَهُ وَ أَهْلَهُ فَقَالَ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ يا نُوحُ‏ … إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ‏ فَقَالَ الْمَأْمُونُ هَلْ فَضَّلَ اللَّهُ الْعِتْرَةَ عَلَى سَائِرِ النَّاسِ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَانَ‏ فَضْلَ الْعِتْرَةِ عَلَى سَائِرِ النَّاسِ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ وَ أَيْنَ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ‏ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً ثُمَّ رَدَّ الْمُخَاطَبَةَ فِي أَثَرِ هَذِهِ إِلَى سَائِرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‏ يَعْنِي الَّذِي قَرَنَهُمْ بِالْكِتَابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ حَسَدُوا عَلَيْهِمَا فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً يَعْنِي الطَّاعَةَ لِلْمُصْطَفَيْنَ الطَّاهِرِينَ فَالْمُلْكُ هَاهُنَا هُوَ الطَّاعَةُ لَهُمْ فَقَالَتِ‏ الْعُلَمَاءُ فَأَخْبِرْنَا هَلْ فَسَّرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الِاصْطِفَاءَ فِي الْكِتَابِ فَقَالَ الرِّضَا ع فَسَّرَ الِاصْطِفَاءَ فِي الظَّاهِرِ سِوَى الْبَاطِنِ فِي اثْنَيْ عَشَرَ مَوْطِناً وَ مَوْضِعاً فَأَوَّلُ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ‏ وَ رَهْطَكَ الْمُخْلَصِينَ هَكَذَا فِي قِرَاءَةِ أُبَيِّ بْنِ كَعْبٍ وَ هِيَ ثَابِتَةٌ فِي مُصْحَفِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ وَ هَذِهِ مَنْزِلَةٌ رَفِيعَةٌ وَ فَضْلٌ عَظِيمٌ وَ شَرَفٌ عَالٍ حِينَ عَنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ‏ الْآلَ فَذَكَرَهُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَهَذِهِ وَاحِدَةٌ وَ الْآيَةُ الثَّانِيَةُ فِي الِاصْطِفَاءِ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً وَ هَذَا الْفَضْلُ الَّذِي لَا يَجْهَلُهُ أَحَدٌ إِلَّا مُعَانِدٌ ضَالُ‏ لِأَنَّهُ فَضْلٌ بَعْدَ طَهَارَةٍ تُنْتَظَرُ فَهَذِهِ الثَّانِيَةُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَحِينَ مَيَّزَ اللَّهُ الطَّاهِرِينَ مِنْ خَلْقِهِ فَأَمَرَ نَبِيَّهُ بِالْمُبَاهَلَةِ بِهِمْ فِي آيَةِ الِابْتِهَالِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَا مُحَمَّدُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‏ فَبَرَزَ النَّبِيُّ ص عَلِيّاً وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ فَاطِمَةَ ص وَ قَرَنَ أَنْفُسَهُمْ بِنَفْسِهِ فَهَلْ تَدْرُونَ مَا مَعْنَى قَوْلِهِ‏ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ‏ قَالَتِ الْعُلَمَاءُ عَنَى بِهِ نَفْسَهُ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع لَقَدْ غَلِطْتُمْ إِنَّمَا عَنَى بِهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ مِمَّا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ النَّبِيِّ ص حِينَ قَالَ لَيَنْتَهِيَنَّ بَنُو وَلِيعَةَ أَوْ لَأَبْعَثَنَّ إِلَيْهِمْ رَجُلًا كَنَفْسِي يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ عَنَى بِالْأَبْنَاءِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ع وَ عَنَى بِالنِّسَاءِ فَاطِمَةَ ع فَهَذِهِ خُصُوصِيَّةٌ لَا يَتَقَدَّمُهُمْ فِيهَا أَحَدٌ وَ فَضْلٌ لَا يَلْحَقُهُمْ فِيهِ بَشَرٌ وَ شَرَفٌ لَا يَسْبِقُهُمْ إِلَيْهِ خَلْقٌ إِذْ جَعَلَ نَفْسَ عَلِيٍّ ع كَنَفْسِهِ فَهَذِهِ الثَّالِثَةُ وَ أَمَّا الرَّابِعَةُ فَإِخْرَاجُهُ ص النَّاسَ مِنْ مَسْجِدِهِ مَا خَلَا الْعِتْرَةَ حَتَّى تَكَلَّمَ النَّاسُ فِي ذَلِكَ وَ تَكَلَّمَ الْعَبَّاسُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ تَرَكْتَ عَلِيّاً وَ أَخْرَجْتَنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَنَا تَرَكْتُهُ وَ أَخْرَجْتُكُمْ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ تَرَكَهُ وَ أَخْرَجَكُمْ وَ فِي هَذَا تِبْيَانُ قَوْلِهِ ص لِعَلِيٍّ ع أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏ قَالَتِ الْعُلَمَاءُ وَ أَيْنَ هَذَا مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ أُوجِدُكُمْ فِي ذَلِكَ قُرْآناً وَ أَقْرَؤُهُ عَلَيْكُمْ قَالُوا هَاتِ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً فَفِي هَذِهِ الْآيَةِ مَنْزِلَةُ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ فِيهَا أَيْضاً مَنْزِلَةُ عَلِيٍّ ع مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعَ هَذَا دَلِيلٌ وَاضِحٌ‏ فِي قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص حِينَ قَالَ أَلَا إِنَّ هَذَا الْمَسْجِدَ لَا يَحِلُّ لِجُنُبٍ إِلَّا لِمُحَمَّدٍ ص وَ آلِهِ‏ قَالَتِ الْعُلَمَاءُ يَا أَبَا الْحَسَنِ هَذَا الشَّرْحُ وَ هَذَا الْبَيَانُ لَا يُوجَدُ إِلَّا عِنْدَكُمْ مَعَاشِرَ أَهْلِ بَيْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ وَ مَنْ يُنْكِرُ لَنَا ذَلِكَ وَ رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْمَدِينَةَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا فَفِيمَا أَوْضَحْنَا وَ شَرَحْنَا مِنَ الْفَضْلِ وَ الشَّرَفِ وَ التَّقْدِمَةِ وَ الِاصْطِفَاءِ وَ الطَّهَارَةِ مَا لَا يُنْكِرُهُ إِلَّا مُعَانِدُو اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْحَمْدُ عَلَى ذَلِكَ فَهَذِهِ الرَّابِعَةُ وَ الْآيَةُ الْخَامِسَةُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ خُصُوصِيَةٌ خَصَّهُمُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ بِهَا وَ اصْطَفَاهُمْ عَلَى الْأُمَّةِ فَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ ادْعُوا إِلَيَّ فَاطِمَةَ فَدُعِيَتْ لَهُ فَقَالَ يَا فَاطِمَةُ قَالَتْ لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ هَذِهِ فَدَكُ‏ مِمَّا هِيَ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِالْخَيْلِ‏ وَ لا رِكابٍ‏ وَ هِيَ لِي خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ وَ قَدْ جَعَلْتُهَا لَكِ لِمَا أَمَرَنِيَ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ فَخُذِيهَا لَكِ وَ لِوُلْدِكِ فَهَذِهِ الْخَامِسَةُ وَ الْآيَةُ السَّادِسَةُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‏ وَ هَذِهِ خُصُوصِيَةٌ لِلنَّبِيِّ ص إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ خُصُوصِيَّةٌ لِلْآلِ دُونَ غَيْرِهِمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَى فِي ذِكْرِ نُوحٍ فِي كِتَابِهِ‏ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ‏

المقنعة ؛ ص288
رَوَى السَّيَّارِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ قَالَ: لَمَّا وَرَدَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی ع عَلَى الْمَهْدِيِّ وَجَدَهُ يَرُدُّ الْمَظَالِمَ فَقَالَ لَهُ مَا بَالُ مَظْلِمَتِنَا لَا تُرَدُّ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ‏ فَقَالَ لَهُ وَ مَا هِيَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمَّا فَتَحَ عَلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏ فَدَكَ وَ مَا وَالاهَا وَ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِ خَيْلٍ‏ وَ لا رِكابٍ‏ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ فَلَمْ يَدْرِ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ هُمْ فَرَاجَعَ فِي ذَلِكَ جَبْرَئِيلَ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ فَسَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى عَنْ ذَلِكَ فَأَوْحَى إِلَيْهِ‏ أَنِ ادْفَعْ فَدَكَ إِلَى فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فَدَعَاهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‏ فَقَالَ لَهَا يَا فَاطِمَةُ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَمَرَنِي أَنْ أَدْفَعَ إِلَيْكَ فَدَكَ فَقَالَتْ قَدْ قَبِلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مِنَ اللَّهِ وَ مِنْكَ فَلَمْ يَزَلْ‏ وُكَلَاؤُهَا فِيهَا حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرٍ أَخْرَجَ عَنْهَا وُكَلَاءَهَا فَأَتَتْهُ فَسَأَلَتْهُ‏ أَنْ يَرُدَّهَا عَلَيْهَا فَقَالَ لَهَا ايتِينِي‏ بِأَسْوَدَ أَوْ أَحْمَرَ يَشْهَدُ لَكِ بِذَلِكِ فَجَاءَتْ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ‏ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ‏ وَ أُمِ‏ أَيْمَنَ فَشَهِدُوا لَهَا فَكَتَبَ لَهَا بِتَرْكِ التَّعَرُّضِ‏ لَهَا فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ لَهَا مَا هَذَا مَعَكِ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ فَقَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَهُ لِيَ‏ ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَالَ أَرِينِيهِ‏ فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ يَدِهَا وَ نَظَرَ فِيهِ وَ تَفَلَ فِيهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَهُ وَ قَالَ هَذَا لِأَنَّ أَبَاكِ لَمْ يُوجِفْ عَلَيْهَا بِ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‏ وَ تَرَكَهَا وَ مَضَى فَقَالَ الْمَهْدِيِ‏ حُدَّهَا لِي فَحَدَّهَا فَقَالَ هَذَا كَثِيرٌ وَ أَنْظُرُ فِيهِ‏ .
وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ الْأَنْفَالُ هُوَ النَّفَلُ وَ فِي سُورَةِ الْأَنْفَالِ‏ جَدْعُ الْأَنْفِ‏ .
وَ قَالَ: وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْ‏ءٌ كَانَ يَكُونُ لِلْمُلُوكِ وَ بُطُونُ الْأَوْدِيَةِ وَ رُءُوسُ الْجِبَالِ وَ مَا لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهِ بِ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ‏ فَكُلُّ ذَلِكَ لِلْإِمَامِ خَالِصاً .

فقه القرآن ؛ ج‏1 ؛ ص247
رُوِيَ‏ أَنَّهُ لَمَّا نَزَلَ قَوْلُهُ تَعَالَى‏ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏ الْآيَةَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِجَبْرَئِيلَ لِمَنْ هَذَا الْفَيْ‏ءُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ قَوْلَهُ‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ فَاسْتَدْعَى النَّبِيُّ ص فَاطِمَةَ ع فَأَعْطَاهَا فَدَكاً وَ سَلَّمَهَا إِلَيْهَا فَكَانَ وُكَلَاؤُهَا فِيهَا طُولَ حَيَاةِ النَّبِيِّ مِنْ عِنْدِ نُزُولِهَا فَلَمَّا مَضَى رَسُولُ اللَّهِ أَخَذَهَا أَبُو بَكْرٍ وَ لَمْ يَقْبَلْ بَيِّنَتَهَا وَ لَا سَمِعَ دَعْوَاهَا فَطَالَبَتْ بِالْمِيرَاثِ لِأَنَّ مَنْ لَهُ حَقٌّ إِذَا مُنِعَ مِنْ وَجْهٍ جَازَ لَهُ أَنْ يَتَوَصَّلَ إِلَيْهِ بِوَجْهٍ آخَرَ فَقَالَ لَهَا سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ فَمَنَعَهَا الْمِيرَاثَ بِهَذَا الْكَلَامِ.
و هذا مشهور.

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) ؛ ج‏1 ؛ ص142
نَزَلَ النَّبِيُّ ع عَلَى فَدَكٍ يُحَارِبُهُمْ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ وَ مَا يَأْمَنُكُمْ أَنْ تَكُونُوا آمِنِينَ فِي هَذَا الْحِصْنِ وَ أَمْضِي إِلَى حُصُونِكُمْ فَأَفْتَحُهَا فَقَالُوا إِنَّهَا مُقَفَّلَةٌ وَ عَلَيْهَا مَا يَمْنَعُ عَنْهَا وَ مَفَاتِيحُهَا عِنْدَنَا فَقَالَ ع إِنَّ مَفَاتِيحَهَا دُفِعَتْ إِلَيَّ ثُمَّ أَخْرَجَهَا وَ أَرَاهَا الْقَوْمَ فَاتَّهَمُوا دَيَّانَهُمْ أَنَّهُ صَبَأَ إِلَى دِينِ مُحَمَّدٍ وَ دَفَعَ الْمَفَاتِيحَ إِلَيْهِ فَحَلَفَ إِنَّ الْمَفَاتِيحَ عِنْدَهُ وَ إِنَّهَا فِي سَفَطٍ فِي صُنْدُوقٍ فِي بَيْتٍ مُقَفَّلٍ عَلَيْهِ فَلَمَّا فَتَّشَ عَنْهَا فَفُقِدَتْ فَقَالَ الدَّيَّانُ لَقَدْ أَحْرَزْتُهَا وَ قَرَأْتُ عَلَيْهَا مِنَ التَّوْرَاةِ وَ خَشِيتُ مِنْ سِحْرِهِ وَ أَعْلَمُ الْآنَ أَنَّهُ لَيْسَ بِسَاحِرٍ وَ إِنَّ أَمْرَهُ لَعَظِيمٌ فَرَجَعُوا إِلَى النَّبِيِّ ع وَ قَالُوا مَنْ أَعْطَاكَهَا قَالَ أَعْطَانِي الَّذِي أَعْطَى مُوسَى الْأَلْوَاحَ جَبْرَئِيلُ فَتَشَهَّدَ الدَّيَّانُ ثُمَّ فَتَحُوا الْبَابَ وَ خَرَجُوا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ أَسْلَمَ مِنْهُمْ فَأَقَرَّهُمْ فِي بُيُوتِهِمْ وَ أَخَذَ مِنْهُمْ أَخْمَاسَهُمْ فَنَزَلَ‏ وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ‏ قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ أَعْطِ فَاطِمَةَ فَدَكاً وَ هِيَ مِنْ مِيرَاثِهَا مِنْ أُمِّهَا خَدِيجَةَ وَ مِنْ أُخْتِهَا هِنْدٍ بِنْتِ أَبِي هَالَةَ فَحَمَلَ إِلَيْهَا النَّبِيُّ ع مَا أَخَذَ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهَا بِالْآيَةِ فَقَالَتْ لَسْتُ أُحْدِثُ فِيهَا حَدَثاً وَ أَنْتَ حَيٌّ أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ نَفْسِي وَ مَالِي لَكَ فَقَالَ أَكْرَهُ أَنْ يَجْعَلُوهَا عَلَيْكَ سُبَّةً فَيَمْنَعُوكَ إِيَّاهَا مِنْ بَعْدِي فَقَالَتْ أَنْفِذْ فِيهَا أَمْرَكَ فَجَمَعَ النَّاسَ إِلَى مَنْزِلِهَا وَ أَخْبَرَهُمْ أَنَّ هَذَا الْمَالَ لِفَاطِمَةَ فَفَرَّقَهُ فِيهِمْ وَ كَانَ كُلَّ سَنَةٍ كَذَلِكَ وَ يَأْخُذُ مِنْهُ قُوتَهَا فَلَمَّا دَنَا وَفَاتُهُ دَفَعَهُ إِلَيْهَا.

الخرائج و الجرائح ؛ ج‏1 ؛ ص112
أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ فِي غَزَاةٍ فَلَمَّا انْصَرَفَ رَاجِعاً نَزَلَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ فَبَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَطْعَمُ وَ النَّاسُ مَعَهُ إِذْ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ قُمْ فَارْكَبْ فَقَامَ النَّبِيُّ ص فَرَكِبَ وَ جَبْرَئِيلُ مَعَهُ فَطُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ كَطَيِّ الثَّوْبِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى فَدَكَ‏ فَلَمَّا سَمِعَ أَهْلُ فَدَكَ وَقْعَ الْخَيْلِ ظَنُّوا أَنَّ عَدُوَّهُمْ قَدْ جَاءَهُمْ فَغَلَّقُوا أَبْوَابَ الْمَدِينَةِ وَ دَفَعُوا الْمَفَاتِيحَ إِلَى عَجُوزٍ لَهُمْ فِي بَيْتٍ لَهُمْ خَارِجَ الْمَدِينَةِ وَ لَحِقُوا بِرُءُوسِ الْجِبَالِ فَأَتَى جَبْرَئِيلُ الْعَجُوزَ حَتَّى أَخَذَ الْمَفَاتِيحَ ثُمَّ فَتَحَ أَبْوَابَ الْمَدِينَةِ وَ دَارَ النَّبِيُّ ص فِي بُيُوتِهَا وَ قُرَاهَا فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ هَذَا مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ وَ أَعْطَاكَ دُونَ النَّاسِ وَ هُوَ قَوْلُهُ‏ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ ذَلِكَ فِي قَوْلِهِ‏ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ لَمْ يَغْزُوا الْمُسْلِمُونَ وَ لَمْ يَطَئُوهَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَفَاءَهَا عَلَى رَسُولِهِ وَ طَوَّفَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فِي دُورِهَا وَ حِيطَانِهَا وَ غَلَّقَ الْبَابَ وَ دَفَعَ الْمَفَاتِيحَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ فِي غِلَافِ سَيْفِهِ وَ هُوَ مُعَلَّقٌ بِالرَّحْلِ ثُمَّ رَكِبَ وَ طُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ كَطَيِّ الثَّوْبِ فَأَتَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُمْ عَلَى مَجَالِسِهِمْ لَمْ يَتَفَرَّقُوا وَ لَمْ يَبْرَحُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنَّاسِ قَدِ انْتَهَيْتُ إِلَى فَدَكَ وَ إِنِّي قَدْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيَّ فَغَمَزَ الْمُنَافِقُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ مَفَاتِيحُ فَدَكَ ثُمَّ أَخْرَجَهَا مِنْ غِلَافِ سَيْفِهِ ثُمَّ رَكِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ رَكِبَ مَعَهُ النَّاسُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَفَاءَ عَلَى أَبِيكِ‏ بِفَدَكَ‏ وَ اخْتَصَّهُ بِهَا فَهِيَ لِي خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ أَفْعَلُ بِهَا مَا أَشَاءُ وَ إِنَّهُ قَدْ كَانَ لِأُمِّكِ خَدِيجَةَ عَلَى أَبِيكِ مَهْرٌ وَ إِنَّ أَبَاكِ قَدْ جَعَلَهَا لَكِ بِذَلِكِ وَ نَحَلْتُكِهَا تَكُونُ‏ لَكِ وَ لِوُلْدِكِ بَعْدَكِ قَالَ فَدَعَا بِأَدِيمٍ عُكَاظِيٍ‏ وَ دَعَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ اكْتُبْ لِفَاطِمَةَ بِفَدَكَ نِحْلَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ مَوْلًى لِرَسُولِ اللَّهِ وَ أُمُّ أَيْمَنَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ جَاءَ أَهْلُ فَدَكَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَاطَعَهُمْ عَلَى أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ .
الإختصاص ؛ النص ؛ ص183
أَبُو مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ جَلَسَ أَبُو بَكْرٍ مَجْلِسَهُ بَعَثَ إِلَى وَكِيلِ فَاطِمَةَ ص فَأَخْرَجَهُ مِنْ فَدَكَ فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ ع فَقَالَتْ يَا أَبَا بَكْرٍ ادَّعَيْتَ أَنَّكَ خَلِيفَةُ أَبِي وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَهُ وَ أَنَّكَ بَعَثْتَ إِلَى وَكِيلِي فَأَخْرَجْتَهُ مِنْ فَدَكَ وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص صَدَّقَ بِهَا عَلَيَّ وَ أَنَّ لِي بِذَلِكَ شُهُوداً فَقَالَ لَهَا إِنَّ النَّبِيَّ ص لَا يُورَثُ فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِيٍّ ع فَأَخْبَرَتْهُ فَقَالَ ارْجِعِي إِلَيْهِ وَ قُولِي لَهُ زَعَمْتَ أَنَّ النَّبِيَّ ص لَا يُورَثُ‏ وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ وَرِثَ يَحْيَى زَكَرِيَّا وَ كَيْفَ لَا أَرِثُ أَنَا أَبِي فَقَالَ عُمَرُ أَنْتِ مُعَلَّمَةٌ قَالَتْ وَ إِنْ كُنْتُ مُعَلَّمَةً فَإِنَّمَا عَلَّمَنِي ابْنُ عَمِّي وَ بَعْلِي فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ فَإِنَّ عَائِشَةَ تَشْهَدُ وَ عُمَرُ أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ النَّبِيَّ لَا يُورَثُ فَقَالَتْ هَذَا أَوَّلُ شَهَادَةِ زُورٍ شَهِدَا بِهَا فِي الْإِسْلَامِ ثُمَّ قَالَتْ فَإِنَّ فَدَكَ إِنَّمَا هِيَ صَدَّقَ بِهَا عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لِي بِذَلِكَ بَيِّنَةٌ فَقَالَ لَهَا هَلُمِّي بِبَيِّنَتِكِ قَالَ فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ وَ عَلِيٍّ ع فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ يَا أُمَّ أَيْمَنَ إِنَّكِ‏ سَمِعْتِ‏ مِنْ‏ رَسُولِ اللَّهِ ص يَقُولُ فِي فَاطِمَةَ فَقَالا سَمِعْنَا رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ أَيْمَنَ فَمَنْ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَدَّعِي مَا لَيْسَ لَهَا وَ أَنَا امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ مَا كُنْتُ لِأَشْهَدَ إِلَّا بِمَا سَمِعْتُ‏ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ عُمَرُ دَعِينَا يَا أُمَّ أَيْمَنَ مِنْ هَذِهِ الْقِصَصِ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ تَشْهَدَانِ فَقَالَتْ كُنْتُ جَالِسَةً فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ ع‏ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَالِسٌ حَتَّى نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ قُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَخُطَّ لَكَ فَدَكاً بِجَنَاحِي فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَعَ جَبْرَئِيلَ ع فَمَا لَبِثْتُ أَنْ رَجَعَ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع يَا أَبَتِ أَيْنَ ذَهَبْتَ فَقَالَ خَطَّ جَبْرَئِيلُ ع لِي فَدَكاً بِجَنَاحِهِ وَ حَدَّ لِي حُدُودَهَا فَقَالَتْ يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ الْعَيْلَةَ وَ الْحَاجَةَ مِنْ بَعْدِكَ فَصَدِّقْ بِهَا عَلَيَّ فَقَالَ هِيَ صَدَقةٌ عَلَيْكِ فَقَبَضْتُهَا قَالَتْ نَعَمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أُمَّ أَيْمَنَ اشْهَدِي وَ يَا عَلِيُّ اشْهَدْ فَقَالَ عُمَرُ أَنْتِ امْرَأَةٌ وَ لَا نُجِيزُ شَهَادَةَ امْرَأَةٍ وَحْدَهَا وَ أَمَّا عَلِيٌّ فَيَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ قَالَ فَقَامَتْ مُغْضَبَةً وَ قَالَتْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا ظَلَمَا ابْنَةَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكَ حَقَّهَا فَاشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَيْهِمَا ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع مَعَهَا وَ هِيَ تَقُولُ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا قَالَ فَانْتَهَتْ إِلَى مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ فَقَالَتْ يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَى أَنْ تَنْصُرْهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَهُ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَيَّ فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا قَالَ فَمَعِي غَيْرِي قَالَتْ لَا مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ قَالَ فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نُصْرَتِكَ قَالَ فَخَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ دَخَلَ ابْنُهُ‏ فَقَالَ مَا جَاءَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ إِلَيْكَ قَالَ جَاءَتْ تَطْلُبُ نُصْرَتِي عَلَى أَبِي بَكْرٍ فَإِنَّهُ أَخَذَ مِنْهَا فَدَكاً قَالَ فَمَا أَجَبْتَهَا بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي قَالَ فَأَبَيْتَ أَنْ تَنْصُرَهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَأَيَّ شَيْ‏ءٍ قَالَتْ لَكَ قَالَ قَالَتْ لِي وَ اللَّهِ لَأُنَازِعَنَّكَ الْفَصِيحَ مِنْ رَأْسِي حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‏ قَالَ فَقَالَ أَنَا وَ اللَّهِ لَأُنَازِعَنَّكَ الْفَصِيحَ مِنْ رَأْسِي حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص إِذْ لَمْ تُجِبْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ ص قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع مِنْ عِنْدِهِ وَ هِيَ تَقُولُ وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى اجْتَمَعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ انْصَرَفَتْ فَقَالَ عَلِيٌّ ع لَهَا ائْتِي أَبَا بَكْرٍ وَحْدَهُ فَإِنَّهُ أَرَقُّ مِنَ الْآخَرِ وَ قُولِي لَهُ ادَّعَيْتَ مَجْلِسَ أَبِي وَ أَنَّكَ خَلِيفَتُهُ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَهُ وَ لَوْ كَانَتْ فَدَكُ لَكَ ثُمَّ اسْتَوْهَبْتُهَا مِنْكَ لَوَجَبَ رَدُّهَا عَلَيَّ فَلَمَّا أَتَتْهُ وَ قَالَتْ لَهُ ذَلِكَ قَالَ صَدَقْتِ قَالَ فَدَعَا بِكِتَابٍ فَكَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكَ فَقَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُو بَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ فَقَالَ هَلُمِّيهِ إِلَيَّ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَيْهِ فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ‏ ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ فَمَضَتْ وَ مَكَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً مَرِيضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ فَلَمَّا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ دَعَتْ عَلِيّاً ص فَقَالَتْ إِمَّا تَضْمَنُ وَ إِلَّا أَوْصَيْتُ إِلَى ابْنِ الزُّبَيْرِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع أَنَا أَضْمَنُ وَصِيَّتَكِ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ سَأَلْتُكَ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ ص إِذَا أَنَا مِتُّ أَلَّا يَشْهَدَانِي وَ لَا يُصَلِّيَا عَلَيَّ قَالَ فَلَكِ ذَلِكِ فَلَمَّا قُبِضَتْ ع دَفَنَهَا لَيْلًا فِي بَيْتِهَا وَ أَصْبَحَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يُرِيدُونَ حُضُورَ جِنَازَتِهَا وَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ كَذَلِكَ فَخَرَجَ إِلَيْهِمَا عَلِيٌّ ع فَقَالا لَهُ مَا فَعَلْتَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ أَخَذْتَ فِي جَهَازِهَا يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ عَلِيٌّ ع قَدْ وَ اللَّهِ دَفَنْتُهَا قَالا فَمَا حَمَلَكَ عَلَى أَنْ دَفَنْتَهَا وَ لَمْ تُعْلِمْنَا بِمَوْتِهَا قَالَ هِيَ أَمَرَتْنِي فَقَالَ عُمَرُ وَ اللَّهِ لَقَدْ هَمَمْتُ بِنَبْشِهَا وَ الصَّلَاةِ عَلَيْهَا فَقَالَ عَلِيٌّ ع أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَامَ قَلْبِي بَيْنَ جَوَانِحِي وَ ذُو الْفَقَارِ فِي يَدِي إِنَّكَ لَا تَصِلُ إِلَى نَبْشِهَا فَأَنْتَ أَعْلَمُ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ اذْهَبْ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهَا مِنَّا وَ انْصَرَفَ النَّاسُ.

الخرائج و الجرائح ؛ ج‏1 ؛ ص112
أَنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص خَرَجَ فِي غَزَاةٍ فَلَمَّا انْصَرَفَ رَاجِعاً نَزَلَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ فَبَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَطْعَمُ وَ النَّاسُ مَعَهُ إِذْ أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ قُمْ فَارْكَبْ فَقَامَ النَّبِيُّ ص فَرَكِبَ وَ جَبْرَئِيلُ مَعَهُ فَطُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ كَطَيِّ الثَّوْبِ حَتَّى انْتَهَى إِلَى فَدَكَ‏ فَلَمَّا سَمِعَ‏ أَهْلُ‏ فَدَكَ‏ وَقْعَ الْخَيْلِ ظَنُّوا أَنَّ عَدُوَّهُمْ قَدْ جَاءَهُمْ فَغَلَّقُوا أَبْوَابَ الْمَدِينَةِ وَ دَفَعُوا الْمَفَاتِيحَ إِلَى عَجُوزٍ لَهُمْ فِي بَيْتٍ لَهُمْ خَارِجَ الْمَدِينَةِ وَ لَحِقُوا بِرُءُوسِ الْجِبَالِ فَأَتَى جَبْرَئِيلُ الْعَجُوزَ حَتَّى أَخَذَ الْمَفَاتِيحَ ثُمَّ فَتَحَ أَبْوَابَ الْمَدِينَةِ وَ دَارَ النَّبِيُّ ص فِي بُيُوتِهَا وَ قُرَاهَا فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ هَذَا مَا خَصَّكَ اللَّهُ بِهِ وَ أَعْطَاكَ دُونَ النَّاسِ وَ هُوَ قَوْلُهُ‏ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ ذَلِكَ فِي قَوْلِهِ‏ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ وَ لَمْ يَغْزُوا الْمُسْلِمُونَ وَ لَمْ يَطَئُوهَا وَ لَكِنَّ اللَّهَ أَفَاءَهَا عَلَى رَسُولِهِ وَ طَوَّفَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فِي دُورِهَا وَ حِيطَانِهَا وَ غَلَّقَ الْبَابَ وَ دَفَعَ الْمَفَاتِيحَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ فِي غِلَافِ سَيْفِهِ وَ هُوَ مُعَلَّقٌ بِالرَّحْلِ ثُمَّ رَكِبَ وَ طُوِيَتْ لَهُ الْأَرْضُ كَطَيِّ الثَّوْبِ فَأَتَاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُمْ عَلَى مَجَالِسِهِمْ لَمْ يَتَفَرَّقُوا وَ لَمْ يَبْرَحُوا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنَّاسِ قَدِ انْتَهَيْتُ إِلَى فَدَكَ وَ إِنِّي قَدْ أَفَاءَهَا اللَّهُ عَلَيَّ فَغَمَزَ الْمُنَافِقُونَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَذِهِ مَفَاتِيحُ فَدَكَ ثُمَّ أَخْرَجَهَا مِنْ غِلَافِ سَيْفِهِ ثُمَّ رَكِبَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ رَكِبَ مَعَهُ النَّاسُ فَلَمَّا دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَقَالَ يَا بُنَيَّةِ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَفَاءَ عَلَى أَبِيكِ بِفَدَكَ وَ اخْتَصَّهُ بِهَا فَهِيَ لِي خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِينَ أَفْعَلُ بِهَا مَا أَشَاءُ وَ إِنَّهُ قَدْ كَانَ لِأُمِّكِ خَدِيجَةَ عَلَى أَبِيكِ مَهْرٌ وَ إِنَّ أَبَاكِ قَدْ جَعَلَهَا لَكِ بِذَلِكِ وَ نَحَلْتُكِهَا تَكُونُ‏ لَكِ وَ لِوُلْدِكِ بَعْدَكِ قَالَ فَدَعَا بِأَدِيمٍ عُكَاظِيٍ‏ وَ دَعَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ اكْتُبْ لِفَاطِمَةَ بِفَدَكَ نِحْلَةً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ شَهِدَ عَلَى ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ مَوْلًى لِرَسُولِ اللَّهِ وَ أُمُّ أَيْمَنَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أُمَّ أَيْمَنَ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ جَاءَ أَهْلُ فَدَكَ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَاطَعَهُمْ عَلَى أَرْبَعَةٍ وَ عِشْرِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ .

رسانه های اعطای فدک به حضرت زهرا

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *