درباره ستاد غدیریه

پشتیبانی
جهت تماس با مسئول فروشگاه و محصولات ایام غدیریه
حديث كساء
ماجراى حديث كساء به طور متفاوت و در چندین مكان تكرار شده است. يك مورد آن بعد از جريان مباهله، یعنی همان سال نهم هجری، اواخر ماه ذیالحجه است که پيامبر و اهلبيت علیهم السلام در زير جامهای قرار گرفتند و آيه تطهير نازل شد.
مرتبه دیگر در خانه حضرت زهرا علیهاسلام تكرار شد که حضرت زهرا علیهاسلام مىفرمايند: روزى پدرم بر من وارد شده و فرمودند: «احساس ضعف مىكنم. جامهای برايم بياور.» آوردم و ايشان خود را پوشاند، درحالى كه صورتشان مىدرخشيد.
اندكى كه گذشت فرزندم حسن علیه السلام آمد و سؤال كرد: بوى خوشى به مشامم مىرسد. گفتم: بله، بوى جدّ توست. او رفت و به پيامبرصلی الله علیه وآله وسلم سلام كرد و كنار ايشان زير كساء قرار گرفت. سپس فرزندم حسين علیه السلام آمد و به همان ترتيب او نيز كنار جدّ خود قرار گرفت.
سپس اميرالمؤمنين علیه السلام آمدند و ایشان نيز به زير كساء رفت. من نيز اجازه گرفته و كنار آنها زير كسآء نشستم. آنگاه پيامبر دو طرف كساء را گرفته و به سمت آسمان اشاره كرده و فرمودند: «خدایا، اينها اهلبيت من هستند، گوشت و خون آنها گوشت و خون من است و...»
خداوند فرمود: اى ملائكه، من هستی را نيافريدم، مگر به خاطر محبت اين پنج نفر. جبرئيل پرسيد: آنها چه كسانى هستند؟ خداوند فرمود: «هُمْ فاطِمةُ وَ اَبوها و بَعلُها و بَنوها؛ فاطمه است و پدر فاطمه، فاطمه است و شوهر فاطمه، فاطمه است و پسران فاطمه».
جبرئيل از خدا و رسول خدا اجازه گرفت و با افتخار وارد كسآء شد و گفت: خداوند مىفرمايد:
إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا؛ خدا اراده قطعی فرموده که شما اهلبیت از هر گونه آلودگی و نقصی به طور کامل پاک و مطهر باشید.
و فرمودند: هركس اين داستان را در محفلى بيان كند، خداوند رحمت و غفران خود را نازل مىكند. و اگر اندوهگینی در آنجا باشد، اندوه او را برطرف مىكند و حاجات او را برآورده میسازد.
سندهای اين حديث، سندهای معتبرى است كه در جاى خود به آن پرداخته شده است و علمای شیعه و سنی بر آنها اعتماد کرده و پیوسته این حدیث را به گونههای مختلف نقل کردهاند و یاد آوری این حدیث را وسیله نزول رحمت الهی میدانند.
مرحوم آیت الله بهاالدینی و مرحوم آیت الله بهجت پیوسته به قرائت این حدیث سفارش میفرمودند.
نزول آيه تطهير
پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم مكرّر و به مناسبتهاى مختلف آيه تطهیر را براى مردم قرائت كردهاند. مفسِّرین ، نزول اين آيه را در بیست و چهارم ذىالحجه دانستهاند. اين آيه سند بسیار مهمّی در بیان عصمت و عظمت اهلبيت علیهم السلام است.
خداوند در بخشی از آيه 33 سوره احزاب مىفرمايد:
إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا؛ خداوند اراده قطعی فرموده که شما اهلبیت از هرگونه آلودگی و نقصی به طور کامل پاک و مطهَر باشید.
یعنی شما اهل بیت به اراده و خواست قطعی خدا در عالی¬ترین درجه کمال و طهارت قرار داده شدهاید.
*نکات آیه: پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:
يَا عَلِيُ هَذِهِ الْآيَةُ نَزَلَتْ فِيكَ وَ فِي سِبْطَيَّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِك؛ ای علی، این آیه در باره تو و دو نوه من حسن وحسین و پیشوایانِ از فرزندان تو نازل شده است.
لفظ «يُريد» و «لِيُذهب» و «يُطِهركم» همه صيغه مضارعاند و دلالت بر استمرار و دوام اين اراده و اين إذهاب و اين طهارت از جانب خداوند دارند.
كلمه «يطهركم » بر طهارتى مطلق دلالت مىكند كه از حد فكرهای ما بيرون است. یعنی نهائی ترین درجه ی پاکی و طهارت!
اين آيه دلالت کاملی بر افضليت اهلبيت علیهم السلام نسبت به ديگران دارد. عصمتى كه از اين آيه اثبات مىشود، فوق عصمت دیگر أنبيآء و أوليآست؛ زیرا معنایش طهارت کامل از هر گونه آلودگی و نقصی است. یعنی اهل بیت علیهم السلام در عالی ترین حدّ کلام و طهارت و عصمت قرار داده شده اند ! و مظهر عصمت و عظمت حضرت حق می باشند!
این آیه همچنین دليل بر عصمت مطلق و علم بىكران و افضليت ایشان بر ما سِوَى الله است و خداوند اين كرامت را با علم خود و حكمت بىانتهايش فقط به چهارده معصوم علیهم السلام عنايت كرده است و در اين زمينه هيچكس با آنها شریک نيست؛ نه ملك مقرب و نه نبى مرسل و نه بنده مؤمنی.
برای آنکه این آیه شریفه را کسی به نفع دیگران تفسیر و مصادره نکند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دستکم شش یا نُه ماه هر روز صبح قبل از نماز صبح مقابل در خانه حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهاسلام می ایستاد و دستانش را به دو طرف در خانه قرار میداد و آیه تطهیر را قرائت میکرد و میفرمود: «الصَّلاة رَحِمَکُم الله » (یعنی آمادۀ برپایی نماز شوید ای خاندان عصمت و طهارت!) تا همه بدانند این آیه شریفه در حق اهل این خانه نازل شده است.
يكى از آياتى كه دلالت بر طهارت و عصمت اهل بيت عليهمالسلام دارد آيه تطهير است كه در ضمن حديث كساء نازل شده است.
«إِنَّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا»
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله مكرّرا و به مناسبتهاى مختلف آيهى تطيهر را براى مردم قرائت كردهاند، نزول اين آيه را در 24 ذى الحجه دانستهاند. اين آيه منبع جوشان معارف اهلبيت عليهمالسلام است. خداوند اين آيه را در بين آياتى در قرآن قرار داده است تا استفادهى از آن بيشتر شود.
خداوند در قسمتى از آيه 33 سوره احزاب مىفرمايد: «إِنَّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا»
در اين آيه كلمه «انّما» دلالت در حصر در اراده مىدهد نوع خاصّى از اراده و آن هم فقط براى افراد خاصى (اهلبيت) مىباشد، خداوند اراده كرد كه همهى بشريت پاك باشند و پاك از دنيا بروند كه به آن ارادهى تشريعى مىگويم اما در مورد طهارت اهلبيت عليهمالسلام مىرساند ارادهى غير تشريعى و از نوع ارادهى تكوينى است و اين كه مىفرمايد: «يريد اللّه» يعنى خداوند اراده كرده است و اين طهارت اعطائى است نه اكتسابى. و امام رضا عليهالسلام هم مىفرمايد: «من غير اكتساب» ؛ يعنى ما آن را كسب نكرديم خداوند به ما هبه كرد.
نكتهى ديگر آن كه «ليذهب» يعنى خداوند دفع كرد نه رفع و اهلبيت عليهمالسلام هيچ گاه متلبس به رجس نبودند و از اول پاك بودند و «الف و لام » الرجس چه جنس باشد و چه استغراق تمام رجس را شامل مىشود و وقتى تمام رجس دفع شود عصمت مطلق حاصل است.
كلمه اهل البيت چون منصوب به اختصاص است مىرساند كه اين حكم فقط در مورد اهلبيت عليهمالسلام است و ديگران را شامل نمىشود و در روايات آمده است مراد از اهلبيت عليهمالسلام چهارده معصومند.
پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله فرمودند:
يا عليّ هذه الآية نزلت فيك وفي سبطى و الائمّة من ولدك.
و لفظ «يريد» و «ليذهب» و «يطهركم» همه صيغهى مضارع اند و دلالت بر استمرار و دوام اين اراده و اين اذهاب و اين طهارت از جانب خداوند مىكند كلمهى «يطهركم» دليل بر طهارتى بالاتر از اذهاب رجس و كلمهى تطهيرا،
طهارتى مطلق را دلالت مىكند كه از حدّ فكرها بيرون است. (اصل آن است كه هر كلمه تأسيس معنا مىكند مگر بر خلاف آن دليل داشته باشم.)
آيهى تطهير دليل بر عصمت مطلق و علم بىكران و افضليت بر ما سوى اللّه دارد و خداوند اين كرامت را با علم الهى خود و حكمت بىانتهايش فقط به چهارده معصوم عليهمالسلام عنايت كرده و در اين زمينه هيچ كس با آنها قابل مقايسه نيست نه ملك مقرب و نه نبى مرسل و نه بنده مؤمن، اختصاصات اهلبيت عليهمالسلام دليل بر اين نيست كه آنها بشر نيستند، بلكه بشرى هستند كه اين صفات را نيز دارند.
حديث كساء
ماجراى حديث كساء اين گونه اتفاق افتاد كه رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم، امير المؤمنين عليهالسلام، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام وارد خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام شدند و همگى همراه صديقه طاهره عليهاالسلام در زير كسايى يمانى كه متعلق به پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم بود جمع شدند.
وقتى كه اين اجتماع پنج نفرى كامل شد پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم با دست اشاره به آسمان نمود و كسانى كه در زير كساء بودند را به عنوان اهل بيت خود معرفى كرد و كلماتى فرمود كه در ضمن آنها خبر از طهارت ايشان بود.
ام سلمه كه در آنجا حضور داشت از پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم در خواست كرد كه همراه آنها به زير كساء رود ولى پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم اجازه نداده فرمود: «تو بانوى خوبى هستى، اما اجازه ورود به كساء را ندارى».
نزول آيه تطهير
سپس خداوند جبرئيل را با آيه تطهير نازل نمود. جبرئيل نزد رسول اللّه صلىاللهعليهوآلهوسلم آمده اين آيه شريفه را آورد: «انما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا» : « خداوند اراده فرموده كه هر پليدى را از شما اهل بيت دور گرداند و شما را پاك و پاكيزه گرداند».
طبق اعتراف فريقين و دلالت حديث كساء اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم همان كسانى هستند كه در زير كساء بودند و كس ديگرى نمىتواند جزو آنها باشد چنانچه ام سلمه ـ كه زن پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم است ـ خواست جزو آنها باشد ولى حضرت اجازه نفرمود.
تطهير مطلق
نكته ديگر در آيه تطهير كلمه «الرجس» است كه الف و لام در آن دلالت بر جمع دارد. بنابراين معنا اينگونه مىشود كه تمامى رجسها و پليدىها به طور مطلق از اهل بيت عليهمالسلام دور شده است. يعنى همه پليدى، عيبهاو نقصهاى ظاهرى، باطنى، ذاتى و... از ايشان نفى شده است. و تأكيد «يطهركم تطهيرا» مؤيد اين مطلب است.
حديث كساء از احاديث مشهور بين فريقين است كه اكثر مورخين آن را نقل كردهاند. رازى از علماى اهل سنت در مورد آن مىگويد: اهل تفسير و حديث بر صحت آن متفق هستند.
بعضى اسانيد حديث كساء
عبارت است از:
كتب خاصه
كافى (شيخ كلينى) ج 1 ص 287. الطرائف (سيد بن طاوس) ص 116. وافى ج 2 ص
270. بحار الانوار ج 35 ص 211. الغدير ج 6 ص 170. تفسير برهان ج 2 ص 106.
جامع احاديث الشيعة ج 1 ص 187. نور الثقلين ج 1 ص 503. عوالم العلوم ج 11 / 2
ص 927.
كتب عامه
مسند احمد ج 1 ص 331. معجم الكبير (طبرانى) ج 12 ص 77. فتح البارى ج 7
ص 104. فتح القدير (شوكانى) ج 4 ص 279. مستدرك (حاكم) ج 2 ص 416. تفسير
ابن كثير ج 3 ص 493. تفسير آلوسى ج 22 ص 14. در المنثور ج 5 ص 198. تحفة
الاحوذى ج 9 ص 48. امتاع الاسماع ج 5 ص 385. تفسير ثعلبى ج 8 ص 40.
در روز مباهله وقتى پيامبر على، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام را در كنار هم ديد، آيه تطهير را خواند.
اكنون نوبت آن است تا درباره آيه تطهير سخن بگويم.
در جستجوى خانه فاطمه عليهاالسلام هستم، آيا مىتوانم نشانهاى از آن پيدا كنم؟ شنيدهام خانه فاطمه عليهاالسلام داخل ضريح پيامبر است، چقدر خوب بود مىتوانستم محدوده آن خانه را بشناسم.
سؤل مىكنم، از گمشده خويش مىپرسم، به من مىگويند كه اگر از «درِ جبرئيل» وارد مسجد پيامبر شوم، مىتوانم درِ ضريح پيامبر را ببينم. درى از جنس فولاد كه قفلى بر آن زدهاند. حدود دو متر بعد از اين در، درِ خانه فاطمه است.
از در جبرئيل وارد مسجد پيامبر مىشوم، نگاهم به ضريح مىافتد، جلو مىروم، كنار درِ ضريح مىنشينم و به فكر فرو مىروم، اينجا اكنون جزء مسجد شده است، امّا در زمان پيامبر اينجا قسمتى از كوچه بوده است. به راستى من كجا آمدهام؟ بايد به تاريخ سفر كنم، به سال پنجم هجرى...
* * *
در خانه باز مىشود، فاطمه عليهاالسلام در حالى كه ظرف غذايى را در دست دارد از در خانه خارج مىشود و به سوى خانه پدر مىرود، (اين غذا از آب و آرد و روغن تهيّه شده است و با خرما شيرين شده است).
فاطمه عليهاالسلام در خانه پدر را مىزند، اُمّسَلمه در را باز مىكند، او همسر پيامبر است. به فاطمه عليهاالسلام خوشآمد مىگويد، اُمّسَلمه به فاطمه عليهاالسلام علاقه زيادى دارد. اكنون فاطمه عليهاالسلام نزد پدر مىرود، او به پدر سلام مىكند، پدر جواب سلام او را به گرمى مىدهد و به احترام فاطمه عليهاالسلام از جا برمىخيزد و او را مىبوسد، گويا همه دنيا را به اين پدر دادهاند، فاطمه عليهاالسلام به ديدار پدر آمده است!!
فاطمه عليهاالسلام مىگويد:
ــ پدر جان! براى شما غذايى آماده كردهام.
ــ دخترم فاطمه! از تو ممنونم. چرا اينگونه براى من زحمت مىكشى.
ــ من كارى نكردم پدر جان!
ــ فاطمه جانم! پس على و حسن و حسين كجا هستند؟
ــ آنها در خانه هستند.
ــ برو و آنها را همراه خود به اينجا بياور تا اين غذا را با هم بخوريم.
ــ چشم پدر جان!
اكنون فاطمه اجازه مىگيرد و به خانه برمىگردد.
* * *
اى پيامبر! چگونه است كه تو فاطمهات را مىبوسى؟
فاطمه من مرا ياد سيب بهشت مىاندازد. شبى كه به آسمانها سفر كردم، سفر معراج! هفت آسمان را پشت سر گذاشته بودم و در بهشت مهمان بودم.
آن شب، بوى خوشى به مشامم رسيد. نگاهى به اطراف خود كردم و پرسيدم: اين بوى خوش از چيست كه تمام بهشت را فرا گرفته و بر عطر بهشت، غلبه كرده است؟
مدهوش آن بو شده بودم. از جبرئيل سؤل كردم: اين عطر خوش چيست؟ جبرئيل گفت: اين بوى سيب است ! سيصد هزار سال پيش، خدا سيبى را با دست خود آفريد. اى محمّد ! سيصد هزار سال است كه اين سؤل براى ما بدون جواب مانده است كه خداوند اين سيب را براى چه آفريده است؟
همه مىخواستند به راز خلقت اين سيب پى ببرند.
ناگهان دستهاى از فرشتگان نزد من آمدند. آنان همراه خود همان سيب را آورده بودند. آنها به من گفتند: اى محمّد ! خدايت سلام مىرساند و اين سيب را براى شما فرستاده است.
آرى، من آن شب مهمان خدا بودم و خدا مىدانست از مهمان خود چگونه پذيرايى كند. آن شب فرشتگان به راز خلقت سيب پى نبردند، آنان بايد صبر مىكردند تا من آن سيب را بخورم و بعد از آن، فاطمه، پا به عرصه گيتى گذارد، آن وقت، رازِ خلقت اين سيب براى همه معلوم مىشود.
آرى، فاطمه بوى بهشت مىدهد، من هر وقت مشتاق بهشت مىشوم، فاطمهام را مىبوسم.
* * *
لحظاتى بعد، فاطمه عليهاالسلام در حالى كه دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفته است وارد خانه پيامبر مىشود، على عليهالسلام نيز پشت سر آنها مىآيد، آنها وارد خانه پيامبر مىشوند و به پيامبر سلام مىكنند و جواب مىشنوند، پيامبر با ديدن آنها بسيار خوشحال مىشود، او حسن و حسين عليهماالسلام را در آغوش مىگيرد و آنان را مىبوسد. فكر كنم امروز اُمّسَلمه روزه باشد، او مشغول خواندن نماز است، پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام سر سفره مىنشينند و از آن غذا ميل مىكنند.
بعد از آن، پيامبر اُمّسَلمه را صدا مىزند و به او مىگويد: من مىخواهم لحظاتى با عزيزان خود تنها باشم، لطفاً كسى را به خانه راه نده!
بعد از لحظاتى، همانطور كه پيامبر نشسته است، حسن عليهالسلام را روى زانوى راست و حسين عليهالسلام را روى زانوى چپ خود مىنشاند و هر دو را مىبوسد.
او سپس از على عليهالسلام مىخواهد تا در سمت چپ او بنشيند، پيامبر دست چپ خود را روى شانه على عليهالسلام مىگذارد. سپس پيامبراز فاطمه عليهاالسلام مىخواهد تا در سمت راست او بنشيند، فاطمه عليهاالسلام مىآيد و كنار پيامبر مىنشيند، پيامبر دست راست خود را روى شانه فاطمهاش
مىگذارد و فاطمهاش را مىبوسد.
اكنون پيامبر عباى سياه رنگ خود را برمىدارد و آن را بر روى همه مىاندازد، سپس دست خود را رو به آسمان مىگيرد و مىگويد:
بار خدايا! على، جانشين من است، همسر او فاطمه دختر من است، حسن و حسين پسران من هستند، هر كس آنان را دوست بدارد، مرا دوست داشته است، هر كس با آنان دشمنى كند با من دشمنى نموده است.
بار خدايا! هر پيامبرى خاندانى داشته است كه بعد از مرگ او يادگار او بودهاند، على و فاطمه و حسن و حسين:، خاندان من هستند، اينان يادگاران من مىباشند، اهلبيت من مىباشند، گوشت و خون آنها از من است، از تو مىخواهم همه پليدىها را از آنان دور كنى و آنان را پاك گردانى.
دستان پيامبر به سوى آسمان است، او منتظر آن است كه خدا دعاى او را مستجاب گرداند، او دو بار ديگر دعاى خود را تكرار مىكند.
لحظاتى مىگذرد، جبرئيل نازل مىشود و آيه 33 سوره احزاب را براى پيامبر مىخواند: «إِنّمَا يُرِيدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ». خداوند اراده كرده كه خاندان پيامبر را از هر پليدى پاك نمايد و آنان را پاكيزه گرداند .
لبخند بر چهره پيامبر مىنشيند، او اين آيه را سه بار با صداى بلند مىخواند. پيامبر بسيار خوشحال است كه خدا دعاى او را مستجاب نمود.
اُمّسَلمه كه بر آستانه در ايستاده است نزديك مىآيد و به پيامبر مىگويد:
ــ اى پيامبر! آيا من هم از «اهل بيت» هستم؟
ــ اى اُمّسَلمه! تو همسر من هستى و سرانجامِ تو خير و خوبى است!
اُمّسَلمه آرزو داشت كه پيامبر او را از «اهلبيت» مىخواند، امّا مقام اهلبيت، مقامى بس والاست، به حكم قرآن اين خاندان معصوم هستند از هر گناه و زشتى به دور هستند.
* * *
اكنون ديگر وقت آن است كه مردم مدينه با اين آيه آشنا شوند، آنها بايد اهلبيت عليهمالسلام را بشناسد، پيامبر مىداند كه اين مردم حافظه ضعيفى دارند و ممكن است خيلى چيزها را فراموش كنند، براى همين او هر روز موقع اذان صبح به درِ خانه فاطمه مىآيد، در را مىزند و مىگويد: السَّلاَمُ عَلَيكُم يَا أَهلَ بَيتِ النُّبُوَّةِ!
سلام بر شما اى خاندان پيامبر! رحمت خدا بر شما! وقت نماز فرا رسيده است. «إِنّمَا يُرِيدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا ».
سپس بار ديگر در خانه را محكمتر مىزند و چنين مىگويد: أَنَا سِلمٌ لِمَن سَالَمتُم وَ حَربٌ لِمَن حَارَبتُم.
من با دوست شما دوست هستم، با دشمن شما دشمن هستم.
سپس صداى اهل اين خانه به گوش مىرسد كه جواب سلام پيامبر را مىدهد.
پيامبر هر روز اين كار را انجام مىدهد تا مردم بدانند كه اهلبيت عليهمالسلام چه كسانى هستند. پيامبر مىخواهد همه با حقيقت آشنا شوند و بدانند كه اين آيه درباره على و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام نازل شده است و آنان به حكم قرآن معصوم هستند
و از هر گناه و پليدى به دور هستند.
* * *
وقتى قرآن را مىخوانم مىبينم كه قبل و بعد از اين آيه درباره همسران پيامبر سخن به ميان آمده است، اين سؤال در ذهنم نقش مىبندد كه آيا مىشود منظور از «اهلبيت» زنان پيامبر باشند؟
وقتى قبل و بعد اين آيه درباره زنان پيامبر سخن به ميان آمده است، پس منظور از «اهلبيت» هم همان زنان پيامبر مىباشند!
بايد براى اين سؤال جوابى پيدا كنم. با دقّت قرآن را مىخوانم، به نكتهاى مىرسم:
در زبان فارسى وقتى گروه مردان يا زنان را خطاب قرار مىدهيم، از كلمه «شما» استفاده مىكنيم، امّا در زبان عربى براى خطاب بايد دقّت كنيم، اگر گروهى كه مىخواهيم آنان را خطاب قرار دهيم، گروه مردان باشند، بايد از ضمير «كُم» استفاده كنيم.
اگر گروه خطاب، زنان باشند، از ضمير «كنَّ» استفاده مىكنيم.
در قرآن بارها درباره زنان پيامبر سخن به ميان آمده است و در همه آن موارد از ضمير «كُنَّ» استفاده شده است، براى مثال در سوره احزاب آيه 33 مىخوانيم: «وَ قَرْنَ فى بيوتكُنَّ».
در اين آيه خداوند مىگويد: «يطهّركُم»، اين به گروهى از مردان اشاره دارد، از نظر دستور زبان عربى هرگز نمىشود كه منظور از «كُم» در اينجا گروه زنان باشند، اگر منظور خدا زنان پيامبر بود، حتماً مىفرمود: «يطهّركن».
چگونه ممكن است قرآنى كه در اوج فصاحت و بلاغت است اين اشتباه دستورى را انجام داده باشد؟
پس منظور از «يُطهّركُم» در اين آيه گروهى از مردان مىباشد، اكنون بايد از اهلسنّت اين سؤال را بنماييم، آنها بايد جواب اين سؤال را بدهند.
طبق نقلهاى متعدّد تاريخى منظور از اين «كُم»، على و حسن و حسين عليهمالسلام مىباشند، آرى، اكثريّت اين گروه مرد هستند و فاطمه عليهاالسلام هم به عنوان يكى از افراد همراه اين گروه مردان مطرح است، امّا اگر اين آيه را درباره زنان پيامبر باشد، نتيجه اين مىشود كه قرآن قواعد زبان عربى را مراعات نكرده است و در قرآن اشتباه وجود داشته باشد.
نكته ديگر اين كه روش و سبك قرآن با كتابهاى معمولى فرق مىكند، قرآن براى خود سبك خاصّى دارد كه ما بايد به آن توجّه كنيم، براى مثال همين سوره «احزاب» را با هم بررسى مىكنيم:
الف. خدا در اين سوره در آيات 29 تا 33 همسران پيامبر را مورد خطاب قرار مىدهد و به پيامبر مىگويد كه به آنان چنين بگويد: «اى زنان پيامبر! اگر شما زندگى دنيا و زينتهاى آنرا مىخواهيد، بياييد تا من مهريه شما را بدهم...».
ب. بعد در آيات 34 تا 56 مؤمنان را خطاب قرار مىدهد و درباره مسائل مختلفى سخن به ميان مىآورد.
ج. در آيه 57 بار ديگر سخن از زنان پيامبر به ميان مىآيد، خدا به پيامبر مىگويد: «اى پيامبر! به همسران خود بگو....».
به هر حال، قرآن براى خود سبك خاصّى در بيان موضوعات دارد كه ما بايد به آن توجّه نماييم، ضمن آنكه اُمّسَلمه كه همسر پيامبر است و خود شاهد نزول اين آيه بوده است، هرگز اين سخن را نگفته است كه اين آيه درباره مقام و جايگاه من مىباشد، بلكه او در موارد مختلف اين ماجرا را نقل كرده است و بارها گفته است كه اين آيه در مقام على و حسن و حسين و فاطمه عليهمالسلام نازل شده است.
حدیث کِساء
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خیلی نگران مسلمانان بود.
پس از این همه سختی که برای هدایت آنها کشیدهبود؛
پس از آنهمه خون دلی که خوردهبود؛
هنوز مشکلاتِ زیادی وجود داشت.
آدمهای دوروی زیادی بین مسلمانها بودند که پلیدیشان را در زیرچهرهی مسلمانی پنهان کردهبودند.
این دوروها همیشه به فکر گمراه نمودن مسلمانان بودند.
شاید این نگرانیها بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به خانهی دخترش فاطمه سلام الله علیها کشاند.
حضرت فاطمه سلام الله علیها تعریفمیکنند که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانهی ما آمد.چهرهاش مانند ماه میدرخشید.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نگرانیهایش گفت و از من خواست تا پارچهی بهشتیشان را بیاورم. نام این پارچه کِساء بود؛
و سپس به اتاقی رفت و مشغول دعا شد.
درِ خانه بهصدا در آمد،امام حسن علیهالسلام بود، سلام کرد.گفتم: سلام نور چشمم،عزیز دلم.حسن علیه السلام که انگار متوجه بوی عطری در خانه شدهبود، پرسید، مادر جان، بوی عطر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میآید، آیا پدربزرگم به خانهمان آمدهاست؟ گفتم:بله پسرم،پدربزرگت در زیر کِسای بهشتی است.امام حسن علیهالسلام بهسمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و گفت: سلام پدربزرگ. سلام رسول خدا. اجازه میدهید من هم پیش شما بیایم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سلام فرزندم، بفرما. امام حسن علیه السلام به زیر کِساء رفت و پیش پدربزرگ نشست.
هنوز چندلحظهای نگذشته بود که حسین علیه السلام وارد منزل شد و پس از سلام پرسید: مادرجان.بوی عطر خوبی میآید،آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدهاست؟ امام حسین علیهالسلام هم به سمت کِساء رفت و گفت: سلام پدربزرگ، سلام ای برگزیدهی خدا. اجازه میدهید من هم پیش شما بیایم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بله فرزندم، بفرما.
در این هنگام بود که امیرالمؤمنین علیه السلام وارد منزل شد و فرمود: سلام ای دختر پیامبر.بوی عطر پیامبر میدهی، برادرم در منزل ماست؟گفتم: بله. او و پسرانت زیر کِساء هستند. امیرالمؤمنین علیه السلام بهسمت کِساء رفت و گفت: سلام رسول خدا. اجازه میدهید من هم پیش شما بیایم؟پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سلام ای برادرم ای جانشین من.
.پس از امیرالمؤمنین علیه السلام من هم به سمت کِساء رفتم و گفتم: سلام پدرجان، سلام رسول خدا.میگذارید من هم نزد شما بیایم؟پیامبر صلی الله فرمود: سلام دخترم. سلام پارهی وجودم. بفرما. من هم وارد کِساء شدم.
هر پنج نفر زیر کِساء جمع شدهبودند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست راستش را بهسوی آسمان بلند کرد و فرمود: خدایا. اینان اهلبیت من و نزدیکان من هستند.هرچه آنان را آزار دهد مرا میآزرد و هر چه آنان را غمگین سازد مرا ناراحت و غمگین میکند. من با هرکسی که دشمن آنهاست دشمنم و با هرکسی که آنان را دوست دارد،دوستم.خدایا به من و اهلبیتم لطف کن و رحمت و برکتت را بر ما بفرس و هرگونه آلودگی و ناپاکی را از آنان دور ساز و آنان را پاکِ پاک کن.
فرشتهها محو تماشای این صحنهها بودند. خداوند به آنها فرمود: ای فرشتگان من! ای اهالی آسمانها ! آسمان و زمین و خورشید و ماه را فقط و فقط بهخاطر دوستی این پنج نفر آفریدم. فرشتهها خیلی تعجب کردهبودند. از خداوند پرسیدند: که اینها چهکسانیاند؟خداوند فرمود: آنان اهلخانهی پیامبر هستند،فاطمه و پدرش و همسرش و پسرانش.
جبرئیل خیلی دوست داشت برای چند لحظه هم که شده پیش اهلبیت باشد تا شاید او هم به برکت آنها پاک شود. از خدا اجازه گرفت و به نزد ما آمد و سلام کرد و گفت: خداوند سلام رساندهاست و فرموده:که زمین و آسمان و خورشید و ماه را فقط بهخاطر دوستی شما آفریدهاست. اجازهی ورود به من میدهید؟پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بله.ای امین وحی.
جبرئیل به نزدِ ما آمد و گفت: خداوند فرمودهاست: که هرگونه آلودگی و ناپاکی را از شما اهلبیت دور کردهاست و شما را پاکِ پاک ساختهاست.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد و فرمود: به همان خدایی که مرا به پیامبری برگزید، سوگند میخورم که: هر جمعی از شیعیان و دوستان ما داستان امروزمان را تعریف کنند، خدا غم و غصهشان را برطرف میکند و دعایشان را برآورده میسازد و فرشتهها برایشان دعا میکنند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام رو به پدرم کرد و گفت:به خدای کعبه سوگند، ما و شیعیانمان خوشبخت و رستگار شدیم.
دیگر نگرانیای در چهرهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دیده نمیشد.
آیهی پاکی
آیهی 33سورهی احزاب را حفظ کنیم،آیهای که دربارهی پاکی اهلبیت علیهم السلام از هر اشتباه و گناه است.
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
خداوند خواستهاست که از شما اهلبیت هرگونه آلودگی و گناه را دور کند و شما را پاکِ پاک سازد.
چند نکته
1-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آیندهی مسلمانان خیلی نگران بود.ند
2-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای حل نگرانیاش به منزل حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتند.
3-این پنج نفر زیر کِساء بهشتی جمع شدند.
4-اهلبیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با جملات نیکو و زیبا همدیگر را صدا میزدند: نور چشمم،
پدر جان، پارهی وجودم، دختر رسول خدا و... .
5-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با دشمنان حضرت علی علیه السلام دشمن است.
6-خداوند دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را قبول کرد و فرمود که اهلبیت علیهم السلام از هر آلودگی و گناه پاکِ پاک هستند.
7-پاک بودن اهلبیت علیهم السلام از هر گناه و ناپاکی یعنی آنها معصوم هستند و هیچ اشتباهی ندارند.
8-پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای نجات مسلمانان از گمراهی اهلبیتش را به آنها معرفی کرد.راهِ خوشبختی پیروی از کسانی است که هیچ اشتباهی ندارند و پاکِ پاک هستند.
9-حضرت فاطمه سلام الله علیها این داستان را تعریف کردهاست، یعنی ایشان سخن خدا را میشنید و جبرئیل را هم میدید.
10-این داستان بهترین داستانِ جهان است.چون هرجا که دوستان اهلبیت علیهم السلام جمع شوند و این داستان تعریف شود، فرشتهها برایشان دعا میکنند و خدا نگرانی آنان را برطرف میسازد.
بهترین فرصت دعا برای فرج
جبرئیل فرشته ی وحی خداوند اجازه گرفت و به جمع اهل بیت علیهم السلام رفت تا او هم پاک و مطهر شود. ما هم باید مانند او به درِ خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها برویم تا ما را هم پاک و مطهر کنند.
در هر جایی که حدیث کساء خوانده می شود، فرشتگان جمع می شوند و برایشان دعا می کنند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هم فرمودند: خدا حاجت آن جمع را برآورده می کند.
و ای کاش این فرصت ناب را برای دعا از دست ندهیم.
دعا برای آمدنِ امام مهربان مان.
... إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33)
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج10، ص: 139
5- ما، الأمالي للشيخ الطوسي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنِ ابْنِ عُقْدَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ قَيْسٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: لَمَّا أَجْمَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ علیه السلام عَلَى صُلْحِ مُعَاوِيَةَ خَرَجَ حَتَّى لَقِيَه.... وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً فَلَمَّا نَزَلَتْ آيَةُ التَّطْهِيرِ جَمَعَنَا رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَا وَ أَخِي وَ أُمِّي وَ أَبِي فَجَلَّلَنَا وَ نَفْسَهُ فِي كِسَاءٍ لِأُمِّ سَلَمَةَ خَيْبَرِيٍّ وَ ذَلِكَ فِي حُجْرَتِهَا وَ فِي يَوْمِهَا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ هَؤُلَاءِ أَهْلِي وَ عِتْرَتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَدْخُلُ مَعَهُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص يَرْحَمُكِ اللَّهُ أَنْتِ عَلَى خَيْرٍ وَ إِلَى خَيْرٍ وَ مَا أَرْضَانِي عَنْكِ وَ لَكِنَّهَا خَاصَّةٌ لِي وَ لَهُمْ ثُمَّ مَكَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَعْدَ ذَلِكَ بَقِيَّةَ عُمُرِهِ حَتَّى قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ يَأْتِينَا فِي كُلِّ يَوْمٍ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَيَقُولُ الصَّلَاةَ يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً و....
سفينة البحار، ج1، ص: 417
- و عن عائشة انّ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خرج و عليه مرط مرحّل من شعر أسود، فجاء الحسن فأدخله ثمّ جاء الحسين فأدخله ثمّ فاطمة ثمّ عليّ ثمّ قال: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
تفسير نور الثقلين، ج4، ص: 270
- في تفسير على بن إبراهيم و في رواية أبي الجارود عن أبي جعفر عليه السلام في قوله عز و جل إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً قال: نزلت هذه الآية في رسول الله و على بن أبي طالب و فاطمة و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم، و ذلك في بيت أم سلمة زوج النبي فدعا رسول الله صلى الله عليه و آله عليا (أمير المؤمنين خ ل) و فاطمة و الحسن و الحسين صلوات الله عليهم ثم ألبسهم كساء له خيبريا و دخل معهم فيه، ثم قال: اللهم هؤلاء أهل بيتي وعدتني فيهم ما وعدتني، اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، فقالت أم سلمة: و انا معهم يا رسول الله؟ قال:أبشري يا أم سلمة فانك الى خير.
- في عيون الاخبار في باب ذكر مجلس الرضا عليه السلام مع المأمون في الفرق بين العترة و الامة حديث طويل و فيه فقال المأمون: من العترة الطاهرة؟
فقال الرضا عليه السلام: الذين وصفهم الله تعالى في كتابه فقال تعالى: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» و هم الذين قال رسول الله صلى الله عليه و آله: انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي أهل بيتي، الا و انهما لن يفترقا حتى يردا على الحوض فانظروا كيف تحلفونى فيهما، ايها الناس لا تعلموهم فإنهم أعلم منكم.
و فيه في باب السبب الذي من أجله قبل الرضا عليه السلام ولاية العهد من المأمون و وجدت في بعض الكتب نسخة كتاب الحبا و الشرط من الرضا عليه السلام الى العمال في شأن الفضل بن سهل و أخيه و لم أرو ذلك عن أحد، أما بعد فالحمد لله البديء البديع الى أن قال: الحمد لله الذي أورث أهل بيته مواريث النبوة و استودعهم العلم و الحكمة، و جعلهم معدن الامامة و الخلافة، و أوجب ولايتهم و شرف منزلتهم فامر رسوله بمسألة أمته مودتهم، إذ يقول: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» و ما وصفهم به من إذهابه الرجس عنهم و تطهيره إياهم في قوله: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً».
- في كتاب الخصال في احتجاج على عليه السلام على أبي بكر قال: فأنشدك بالله ألى و لأهلي و ولدي آية التطهير من الرجس أم لك و لأهل بيتك؟ قال: بل لك و لأهل-
بيتك، قال: فأنشدك بالله انا صاحب دعوة رسول الله صلى الله عليه و آله و أهلى و ولدي يوم الكساء اللهم هؤلاء أهلى إليك لا الى النار أم أنت؟ قال: بل أنت و أهل بيتك.
- فيه أيضا في احتجاجه عليه السلام على الناس يوم الشورى قال: أنشدكم الله هل فيكم أحد أنزل الله فيه آية التطهير على رسوله صلى الله عليه و آله «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فأخذ رسول الله صلى الله عليه و آله كساء خيبريا فضمني فيه و فاطمة و الحسن و الحسين، ثم قال: يا رب هؤلاء أهل بيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا غيري؟ قالوا: اللهم لا.
- و فيه أيضا في مناقب أمير المؤمنين عليه السلام و تعدادها قال عليه السلام: و أما السبعون فان رسول الله صلى الله عليه و آله نام و نومنى و زوجتي فاطمة و إبني الحسن و الحسين و ألقى علينا عباء قطوانية فانزل الله تعالى فينا «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فقال جبرئيل عليه السلام: انا منكم يا محمد فكان سادسنا جبرئيل.
- في كتاب كمال الدين و تمام النعمة باسناده الى سليم بن قيس الهلالي عن أمير المؤمنين عليه السلام انه قال في أثناء كلام له في جمع من المهاجرين و الأنصار في المسجد أيام خلافة عثمان: ايها الناس أ تعلمون ان الله عز و جل أنزل في كتابه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فجمعني و فاطمة و إبني حسنا و حسينا و ألقى علينا كساه و قال: اللهم ان هؤلاء أهل بيتي و لحمتى يؤلمني ما يولمهم، و يحرجنى ما يحرجهم، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا فقالت أم سلمة: و انا يا رسول الله؟
فقال: أنت- أو انك- على خير، انما أنزلت في و في أخى و ابنتي و في تسعة من ولد إبني الحسين خاصة ليس معنا فيها أحد غيرنا؟ فقالوا كلهم: نشهد ان أم سلمة حدثنا بذلك، فسألنا رسول الله صلى الله عليه و آله فحدثنا كما حدثتنا أم سلمة رضى الله عنها.
- في كتاب علل الشرائع باسناده الى ابن أبي عمير عمن ذكره عن أبي عبد الله عليه السلام قال: لما منع أبو بكر فاطمة عليها السلام فدكا و أخرج وكيلها جاء أمير المؤمنين عليه السلام: الى المسجد و ابو بكر جالس و حوله المهاجرون و الأنصار فقال:يا با بكر لم منعت فاطمة ما جعله رسول الله صلى الله عليه و آله لها و وكيلها فيه منذ سنين الى قوله: فقال أمير المؤمنين عليه السلام لأبي بكر: يا با بكر تقرأ القرآن؟ قال: بلى، قال: فأخبرنى عن قول الله عز و جل: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فينا أو في غيرنا نزلت؟ قال: فيكم، قال: فأخبرنى لو أن شاهدين مسلمين شهدا على فاطمة عليها السلام بفاحشة ما كنت صانعا؟ قال: كنت أقيم عليها الحد كما أقيم على نساء المسلمين، قال: كنت اذن عند الله من الكافرين، قال: و لم؟ قال: لأنك كنت ترد شهادة الله و تقبل شهادة غيره، لان الله عز و جل قد شهد لها بالطهارة فاذا رددت شهادة الله و قبلت شهادة غيره كنت عند الله من الكافرين، قال: فبكى الناس و تفرقوا و دمدموا
و الحديث طويل أخذنا منه موضع الحاجة.
- و باسناده الى عبد الرحمن بن كثير قال: قلت لأبي عبد الله عليه السلام ما عنى الله عز و جل بقوله تعالى: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»؟ قال: نزلت هذه الآية في النبي و أمير المؤمنين و الحسن و الحسين و فاطمة عليهم السلام، فلما قبض الله عز و جل نبيه صلى الله عليه و آله كان أمير المؤمنين ثم الحسن ثم الحسين عليهم السلام، ثم وقع تأويل هذه الآية: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ» و كان على بن الحسين عليهما السلام، ثم جرت في الائمة من ولده الأوصياء عليهم السلام فطاعتهم طاعة الله و معصيتهم معصية الله عز و جل.
- في أصول الكافي عدة من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسى عن ابن فضال عن المفضل بن صالح عن محمد بن على الحلبي عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله:
______________________________
(1) دمدم فلان على فلان: كلمه مغضبا.
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» يعنى الائمة عليهم السلام من ولايتهم من دخل فيها دخل في بيت النبي صلى الله عليه و آله.
- على بن إبراهيم عن محمد ب عيسى عن يونس و على بن محمد بن سهل بن زياد أبي سعيد عن محمد بن عيسى عن يونس عن ابن مسكان عن أبي بصير عن أبي عبد الله عليه السلام و ذكر حديثا طويلا يقول فيه عليه السلام حاكيا عن رسول الله صلى الله عليه و آله و قال: أوصيكم بكتاب الله و أهل بيتي فانى سألت الله عز و جل أن لا يفرق بينهما حتى يوردهما على الحوض فأعطاني ذلك، و قال: لا تعلموهم فإنهم أعلم منكم، و قال: انهم لن يخرجوكم من باب هدى و لن يدخلوكم في باب ضلالة، فلو سكت رسول الله صلى الله عليه و آله و لم يبين من أهل بيته لادعاها آل فلان و آل فلان، و لكن الله عز و جل أنزله في كتابه لنبيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» فكان على و الحسن و الحسين و فاطمة عليهم السلام، فأدخلهم رسول الله صلى الله عليه و آله تحت الكساء في بيت أم سلمة، ثم قال: اللهم ان لكل نبي أهلا و ثقلا و هؤلاء أهل بيتي و ثقلي، فقالت أم سلمة: أ لست من أهلك؟ فقال: انك الى خير و لكن هؤلاء أهلى و ثقلي، و في آخر الحديث و قال:الرجس هو الشك و الله لا نشك في ربنا أبدا.
- و باسناده عن أبي سعيد الخدري عن النبي صلى الله عليه و آله قال: نزلت هذه الآية في خمسة في و في على و حسن و حسين و فاطمة.
- و أخبرنا السيد أبو الحمد قال: حدثنا الحاكم أبو القاسم الحسكاني قال:
حدثونا عن أبي بكر السبيعي قال: حدثنا أبو عروة الحراني قال: حدثني ابن مصغى قال: حدثنا عبد الرحيم بن واقد عن أيوب بن سيار عن محمد بن المنكدر عن جابر قال: نزلت هذه الآية على النبي صلى الله عليه و آله و ليس في البيت الا فاطمة و الحسن و الحسين و على:
«إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ» فقال النبي صلى الله عليه و آله: اللهم هؤلاء أهلى.
البرهان في تفسير القرآن، ج4، ص: 442
8583/ - (الكافي 1: 350/ 54.)
محمد بن يعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن فضال، عن المفضل بن صالح، عن محمد بن علي الحلبي، عن أبي عبد الله (عليه السلام): «و قوله: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً يعني الأئمة (عليهم السلام)، و ولايتهم، من دخل فيها دخل في بيت النبي (صلى الله عليه و آله)».