عید قربان

بیان مختصر عید قربان

عید قربان از اعیاد مهم مسلمانان است در این روز حضرت ابراهیم علیه السلام مأمور به ذبح فرزندش حضرت اسماعیل شد او برای انجام امر خدا فرزندش را به قربانگاه برد و آماده ذبح اوگردید اما هرچه کوشش کرد چاقو گلوی اسماعیل علیه السلام را نبرید ، وحی آمد «قد صدقت الرؤیا» یعنی امتحانت را با موفقیت و سرافرازی انجام دادی ؛ آنگاه خداوند گوسفندی را برای قربانی بجای اسماعیل فرستاد و این چنین سنت حسنه قربانی درعیدقربان مقرر شد .
 سال ها بعد حضرت ابوطالب علیه السلام به شکرانه ولادت مولود کعبه در این روز تعداد زیادی گاو و گوسفند و شتر قربانی کرد و به مردم اعلان کرد که پس از طواف بیت الله برای خوردن ولیمه فرزندش علی علیه السلام حاضر شوند.


*تجلی نور خداوند بر حضرت موسی علیه السلام
عید قربان روزی است که حضرت موسی علیه السلام در آن روز به درخواست قومش از خدا خواست تا بر او تجلی کند « قالَ ربِّ أرني اَنظُرُ اِلیکَ قالَ لَن تَراني»  یعنی خداایا اجازه بده تو را ببینم! خداوند فرمود تو هرگز مرا نخواهی دید به آن کوه نگاه کن اگر طاقت تجلی من را داشت و باقی ماند تو هم خواهی توانست . پس کوه با تجلی نور خدا از بین رفت و حضرت موسی بی هوش شد و خداوند دوباره او را هوشیار کرد و حضرت موسی علیه السلام گفت «سُبْحانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِين» یعنی خدایا تو پاک و منزّهی و من از این درخواست عذر خواهی می کنم و به تو ایمان دارم.


*اعطای الواح به حضرت موسی علیه السلام
حضرت موسی علیه السلام برادرش هارون را به جای خود منصوب کرد و مدت سی شب به کوه طور رفت آنجا که وعده مناجات با خدا داشت پس از آن خدای متعال فرمود ده شب دیگر بمان وقتی وعده به پایان رسید یعنی روز دهم ذی الحجه ؛ خداوند لوح هایی برایش فرستاد که در آنها تورات نوشته شده بود. حضرت موسی علیه السلام آن ها را به دست گرفت و به نزد قومش آمد اما با کمال تعجب دید که امّتش در غیاب او حضرت هارون را رها کرده اند و پیرو سامری و گوساله پرست شده¬اند.
و چقدر این قصه شباهت دارد به بی وفایی و عهدشکنی مردمی که پس از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را تنها گذاشته و دنبال دیگران رفتند!!؟ اتّفاقا حضرت علی علیه السلام وقتی شمشیر بر سرش گرفتند و از او خواستند با دیگری بیعت کند رو کرد به جانب قبر پیامبر اکرم و گفت «یابنَ اُمَّ اِنَّ القَومَ إستَضعَفوني وَ کادَوا یقتلوننی»(آیه ۱۵۰ اعراف)یعنی ای پسر مادرم!(ای برادر) این مردم مرا تنها گذاشته اند و نزدیک است مرا بکشند!
دقیقا همان سختی که حضرت هارون علیه السلام در جواب حضرت موسی علیه السلام گفت آنگاه که از او پرسید چرا گذاشتی این ها گوساله پرست شوند !
*******************************************************************************

مستندات
  امالی طوسی ص 709 (هلموا علی ولیمه ابنی علی… )
  سوره اعراف آیه 143
  سوره اعراف آیه 142
  الامامه و السیایه ج1/19 الی 20

بیان تفصیلی عید قربان

پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم سال دهم هجرى همراه اهل بيت خود و صد و بيست هزار نفر وارد مكه معظمه شدند تا آخرين حج خود را به جا آورده و حج ابراهيمى را به مردم بياموزند.
روز دهم ذى الحجه عيد قربان است كه حاجيان بايد به منى بيايند و سه عمل زير را انجام دهند:
۱. رمى جمره عقبه                ۲. قربانى               ۳. حلق يا تقصير
عيد قربان آن سال براى مسلمانان روز بزرگى بود، چرا كه در منى قربانى كردند و ياد خليل اللّه‏ و پسرش اسماعيل عليه ‏السلام را زنده ساختند و اين سنت ابراهيمى را براى هميشه احياء كردند.
پس از ورود به منى، پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم مرحله به مرحله مناسك را بيان كرده و سپس به صورت عملى انجام می ‏دادند.
روز عيد قربان در منى آيه ۲۸۱ سوره بقره بر پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم نازل شد:
«و اتقوا يوما ترجعون فيه الى اللّه‏ ثم توفى كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون»: «بترسيد از روزى كه در آن به سوى خدا بازمى‏ گرديد، سپس هر كسى به آن چه كسب كرده سزا داده مى ‏شود و مورد ظلم قرار نمى‏ گيرند».

رمى جمره عقبه
پس از استقرار مردم در خيمه‏ هاى خود در منى اولين عمل رمى جمره عقبه بود. قبل از شروع به رمى جمره كبرى يا عقبه پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم بين جمرات توقف كرده و خطاب به مردم فرمودند:
امروز چه روزى است؟ گفتند: روز عيد قربان. فرمودند: اينجا كدام شهر است؟ گفتند: شهر حرام. پرسيدند: چه ماهى است؟ گفتند: ماه حرام . فرمودند: اين روز حج اكبر است. خون شما و اموالتان و آبرويتان براى يكديگر حرام و محترم است مانند حرمت اين شهر در اين ماه در اين روز، تا روزى كه خدا را ملاقات كنيد و از اعمالتان سؤال كند . سپس فرمودند: آيا ابلاغ نمودم؟ گفتند: آرى. حضرت اين جمله را تكرار كردند: «اللهم اشهد»: «خدايا شاهد باش». در اين حال حضرت انگشت سبابه را رو به آسمان ‏برده و سپس با آن به طرف مردم اشاره ‏كردند و ‏فرمودند: مبادا بعد از من به كفر باز گرديد و گردن يكديگر را بزنيد.  

قربانى
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم و مسلمانان بعد از رمى جمره عقبه براى عمل بعدى يعنى قربانى به قربانگاه رفتند. پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم براى آمادگى مردم فرمودند: امروز روز جارى كردن و صدا بلند كردن است. جارى كردن خون قربانى‏ هايى كه بر زمين جارى مى‏ كنيد. هر كس نيتش صادق باشد اولين قطره خون قربانى كفاره هر گناهى خواهد بود، و صداى بلند  همان دعا است، به درگاه خدا با صداى بلند دعا كنيم. قسم به آن كه جان محمد به دست اوست احدى از اين مكان باز نمى‏ گردد مگر اين كه آمرزيده شده به جز صاحب گناه كبيره‏اى كه بر آن اصرار دارد و هرگز به فكر ترك آن نيست .


تقصير
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم پس از قربانى موى سر خود را تراشيدند. كسى كه سر آن حضرت را مى ‏تراشيد معمر بن عبد اللّه‏ بود كه مسئول جهاز شتر حضرت بود.  در آن حال اصحاب اطراف آن حضرت حلقه زده بودند و هر يك منتظر بود كه رشته ‏اى از موى حضرت را براى تبرك بردارد.
پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم ابتدا به معمر دستور دادند موهاى سمت راست سر را بتراشد. سپس ابوطلحه انصارى را صدا زد و موهاى سمت راست را به او سپرد بعد از آن دستور تراشيدن موهاى سمت چپ سر را دادند و آنها را نيز به ابو طلحه دادند. پس از تراشيدن كامل موى سر مبارك آنها را بين اصحاب تقسيم كردند. اينك پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم و مسلمانان از احرام خارج شدند و به مكه رفتند تا در آنجا طواف و سعى انجام دهند.

عيد سعيد قربان
روز دهم ذى الحجه عيد قربان يكى از چهار عيد مهم اسلامى «غدير، فطر، جمعه و قربان» است كه براى شرافت يافتن و عيد بودن آن جهات مختلفى ذكر شده است مانند:
۱. وليمه ولادت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام
امام جعفر صادق عليه‏ السلام فرمودند: … حضرت ابوطالب عليه ‏السلام پس از ولادت فرزند عزيزشان على عليه ‏السلام وليمه اى عظيم برپا نمودند كه شامل ۳۰۰ شتر و ۱۰۰۰ گاو و گوسفند بود. حضرت ابوطالب عليه ‏السلام پس از تهيه اين وليمه فرمود: اى مردم! هركس مى خواهد از طعام فرزندم على عليه ‏السلام استفاده كند هفت بار خانه خدا را طواف كند سپس به فرزندم على سلام كند و وارد شود كه خداى عزوجل على را شرافت داده است. كار بزرگ ابوطالب باعث شد كه بعد از آن يوم نحر «عيد قربان» شرافت پيدا كند.  

۲. آمادگى حضرت آدم عليه‏ السلام جهت لقاء
 جبرئيل به حضرت آدم عليه ‏السلام امر نمود تا در ادامه اعمال حج موى سر خود را كوتاه نمايد  و آماده ملاقات (و دريافت انوار پنج تن آل عبا عليهم ‏السلام) شود.
۳. حضرت ابراهيم عليه ‏السلام و قربانى جايگزين
حضرت ابراهيم در نظر داشت فرزندش اسماعيل را طبق فرمان الهى قربانى كند اما خداوند او را معاف نمود. در اين حال حضرت ابراهيم عليه ‏السلام محزون شد و گفت: خدايا مى خواستم با حزن و اندوه و اشك و آه به واسطه قربانى فرزندم به تو تقرب جويم و از آن محروم شدم . خداوند متعال جبرئيل را فرستاد تا مصائب فرزند خاتم الانبياء صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم ، حضرت ابا عبداللّه‏ الحسين را براى ابراهيم عليهم ‏السلام بخواند.
جبرئيل مصائب كربلا را خواند و ابراهيم عليه ‏السلام اشك ريخت. خداوند فرمود: اى ابراهيم اين حزن و اندوه و اشك تو بر امام حسين عليه‏ السلام جايگزين ذبح فرزندت اسماعيل شد و به تقرب و كمالات نائل شدى! و اين همان معناى ذبح عظيم است.
۴. تجلّى نور خداوند بر موسى عليه‏ السلام
پس از مناجات چهل شبانه روزى حضرت موسى عليه ‏السلام در كوه طور، خداوند متعال در روز عيد قربان با نور خود بر او تجلى نمود و الواح تورات به ايشان اعطاء شد.
۵. صدور حديث شريف ثقلين
روز عيد قربان در مسجد خيف منا و در جريان حجة البلاغ حديث شريف ثقلين توسط رسول خدا صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم قرائت شد.
حديث شريف ثقلين كه در مواقع مختلف از جمله عيد سعيد قربان از لسان شريف پيامبر اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم قرائت شده نشان از لزوم حضور دائمى امام در كنار قرآن به عنوان مفسر و مترجم آن دارد.
******************************************************************************
مستندات
 ۱. مطالب آخرين حج پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏ آله ‏و سلم برگرفته از كتاب «گزراش حجة الوداع» تأليف: محمد باقر انصارى است.
۲ . طبقات ابن سعد ج 2 ص 185.
۳ . سنن ابن ماجه ج 2 ص 1016. مستدرك حاكم ج 2 ص 331. سنن الكبرى (بيهقى) ج 3
ص 215 و ج 5 ص 140. مصنف ابن ابى شيبة ج 4 ص 339. كنزالعمال ج 5 ص 291 ـ 297. طبقات الكبرى ج 2 ص 183. عمدة القارى ج 10 ص 82.
 ۴. دعائم الاسلام ج 1 ص 184. بحار الانوار ج 96 ص 301.
 ۵ .امالى طوسى، ص 709
۶ . با توجه به جا به جايى ايام حج در زمان جاهليت كه خداوند متعال در قرآن بدان اشاره نموده است: «انما النسى‏ء زيادة فى الكفر»«توبه:37»، اين احتمال وجود دارد كه ايام حج سال ولادت اميرالمؤمنين عليه ‏السلام نيز به ماه رجب منتقل شده باشد.
۷ . تفسير قمى ج1 ص45
۸ . الكافى ؛ ج4 ؛ ص549
 ۹. الخصال ؛ ج1 ؛ ص58
۱۰ . تفسير صافى، ج3، ص317

بیان داستانی عید قربان

روز عيد قربان است، ديروز در صحراى «عرفات» بودم، ديشب هم در سرزمين «مشعر» ماندم، امروز صبح به اينجا رسيده‏ام. اينجا سرزمين «مِنا» است،جايى كه آرزوهاى بزرگ انسان برآورده مى‏شود.
خسته‏ام، صبح زود براى سنگ زدن به جَمَره يا همان شيطان بزرگ رفتم و هفت سنگ بر آن زدم. بايد در اين شلوغى راه خود را پيدا كنم، در جستجوى قربانگاه هستم، به من گفته‏اند كه بايد اين مسير را تا انتها بروم، در پاى آن كوه قربانگاه است.
لباس احرام به تن دارم، وقتى گوسفند خود را قربانى كنم، بايد موى سر خود را بتراشم، آن وقت حاجى مى‏شوم.
به گمانم آن ساختمان قربانگاه است، چه جمعيّتى آنجا جمع شده است، وارد قربانگاه مى‏شوم، چند نفر از دوستان آنجا منتظرم هستند، سلام مى‏كنم، با هم به سوى محلّ نگهدارى گوسفندان مى‏رويم. گوسفندان را انتخاب مى‏كنيم، كتاب دعاى خود را باز مى‏كنم و شروع به خواندن دعا مى‏كنم:
بار خدايا! به نام تو و ياد تو مى‏خواهم گوسفندى را قربانى كنم، مى‏خواهم به آيين و سنّت پيامبر تو عمل كنم!
بار خدايا! تو وعده كرده‏اى كه هر كس با اخلاص در اين سرزمين قربانى كند، گناهان او را مى‏بخشى، از تو مى‏خواهم تا شيرينى عفو خود را به من بچشانى.
لحظه‏اى به فكر فرو مى‏روم، به ياد مى‏آورم چه رمز و رازى در اين عمل است، به ياد ابراهيم عليه‏السلام مى‏افتم…
* * *
ساليان سال است كه ابراهيم عليه‏السلام در حسرت داشتن فرزند است و بارها از خدا خواسته تا به او پسرى بدهد. سرانجام خدا دعاى او را مستجاب مى‏كند و ابراهيم نام پسر خود را اسماعيل مى‏گذارد. سال‏ها مى‏گذرد، اسماعيل بزرگ مى‏شود، اكنون موقع امتحان بزرگ ابراهيم عليه‏السلام است. گوش كن ابراهيم عليه‏السلام با پسرش چنين سخن مى‏گويد: «ما بايد به قربانگاه برويم».
اسماعيل در جواب پدر مى‏گويد: «اى پدر! آنچه خدا به تو فرمان داده است انجام بده».
آنان به قربانگاه مى‏رسند. پدر، پسر را روى زمين به سمت قبله مى‏خواباند، اكنون پسر چنين مى‏گويد: «روى مرا بپوشان و دست و پايم را ببند».او مى‏خواست تا مبادا پدر نگاهش به نگاه او بيفتد و در انجام امر خدا ذرّه‏اى ترديد نمايد.
همه فرشتگان ايستاده‏اند و اين منظره را تماشا مى‏كنند، ابراهيم عليه‏السلام «بسم اللّه‏» مى‏گويد و كارد را بر گلوى پسر مى‏كشد؛ امّا كارد نمى‏برد، دوباره كارد را مى‏كشد، زير گلوى اسماعيل سرخ مى‏شود. ابراهيم عليه‏السلام كارد را محكم‏تر فشار مى‏دهد؛ امّا
باز هم كارد نمى‏برد، او كارد را بر سنگى مى‏زند و سنگ مى‏شكند. صدايى در آسمان طنين مى‏اندازد كه اى ابراهيم تو از اين امتحان سربلند بيرون آمدى. جبرئيل مى‏آيد، گوسفندى به همراه دارد، آن را به ابراهيم عليه‏السلام مى‏دهد تا قربانى كند.
و اين‏گونه است كه روز دهم ذى‏الحجّه، عيد قربان مى‏شود، روزى كه حاجيان به سرزمين «مِنا» مى‏آيند و گوسفند قربانى مى‏كنند.
من بايد فكر كنم و بدانم كه اسماعيلِ من چيست؟ رياست، شهرت، ثروت، آبرو، عزّت و… آيا آماده‏ام تا همه اين‏ها را در راه دوست قربانى كنم؟
* * *
اگر آن‏روز اسماعيل عليه‏السلام قربانى مى‏شد، از او هيچ نسلى باقى نمى‏ماند، پيامبر و حضرت على عليه‏السلام و همه امامان ما از نسل اسماعيل عليه‏السلام مى‏باشند، آرى، اگر او در آن روز قربانى مى‏شد، ديگر پيامبر و اهل‏بيت عليهم‏السلام به دنيا نمى‏آمدند.
عيد قربان عيد بزرگى است، روزى كه همه مسلمانان جشنى بزرگ مى‏گيرند و خدا را شكر مى‏كنند.
* * *
هنوز من در سرزمين «مِنا» هستم، بعد از قربانى كردن، سر خود را تراشيده‏ام و از لباس احرام بيرون آمده‏ام، شب يازدهم ذى‏الحجّه نيز در اين سرزمين ماندم، روز يازدهم به سه شيطان بزرگ سنگ زدم. اكنون ساعت 10 صبح روز دوازدهم است، مى‏خواهم به سوى شياطين بروم و آخرين سنگ‏هاى خود را بزنم. پس از آن مى‏توانم به شهر مكّه باز گردم، با انجام اين كار ديگر اعمال سرزمين «مِنا» تمام
مى‏شود.
تو نگاهى به من مى‏كنى و مى‏خواهى براى تو از راز اين كار بگويم، دوست دارى بدانى كه چرا بايد به اين سه شيطان سنگ زد.
بايد بار ديگر از ابراهيم عليه‏السلام برايت سخن بگويم، خدا به ابراهيم عليه‏السلام دستور داد تا اسماعيل عليه‏السلام را به اين سرزمين بياورد و در راه او قربانى كند . وقتى ابراهيم عليه‏السلام همراه اسماعيل به اين سرزمين آمد ، شيطان سر راهشان آمد و او را اين‏گونه وسوسه كرد : «تو چقدر بى‏رحمى ! آيا مى‏خواهى با دست خود فرزندت را سر ببرى ؟» .
جبرئيل به كمك ابراهيم عليه‏السلام آمد و دستور داد كه شيطان را با سنگ بزند . ابراهيم عليه‏السلام سنگى برداشت و به سوى شيطان پرتاب كرد .
او با زبان دل اين‏گونه با شيطان سخن مى‏گفت : «تو مى‏خواهى مرا وسوسه كنى تا دستور خداى خويش را انجام ندهم ! من ، خود ، فرزند و هر چه دارم را فداى خدا مى‏كنم» .
از آن‏روز است كه حاجى به همان جايى سنگ مى‏زند كه ابراهيم عليه‏السلام به شيطان سنگ زده است .
شيطان در آن مكان به زمين فرو رفت و ابراهيم عليه‏السلام به راه خود ادامه داد، بارديگر شيطان آمد و ابراهيم به او سنگ زد، بار سوم هم شيطان آمد و ابراهيم عليه‏السلام بازهم به او سنگ زد. اكنون همان مكانى كه شيطان به دل زمين فرو رفت، جايگاهى شده است براى سنگ زدن به شيطان! آرى، حاجى با اين كار خود ، به تمام وسوسه‏هاى شيطان ، سنگ مى‏زند .
* * *
در سرزمين منا، مسجدى بزرگ وجود دارد كه به نام مسجد «خيف» مشهور است. شنيده‏ام كه در اين مسجد هزار پيامبر نماز خوانده‏اند، چقدر خوب است كه من هم در اين مسجد بروم.
سمت راست جمرات، پاى آن كوه را نگاه كن! مسجد خيف آنجاست. به سوى مسجد مى‏روم، جمعيّت موج مى‏زند، هر چه به مسجد نزديك‏تر مى‏شوم، ازدحام جمعيّت بيشتر مى‏شود، به زحمت وارد مسجد مى‏شوم، به دنبال جايى مى‏گردم تا بتوانم دو ركعت نماز بخوانم، پس از مدّتى، يك جاى خالى پيدا مى‏كنم، به نماز مى‏ايستم، بعد از نماز سر به سجده مى‏گذارم و شكر خدا را به جا مى‏آورم. اكنون با خود فكر مى‏كنم، دوست دارم بدانم من كجا نشسته‏ام. به تاريخ سفر مى‏كنم، به سال‏هاى دور مى‏روم… به سال دهم هجرى.
* * *
در اين سال پيامبر به سفر حج آمده است، او روز دهم (روز عيد قربان) در اينجا قربانى كرده است، شب يازدهم و شب دوازدهم در اين سرزمين مانده است، اكنون كه روز دوازدهم ذى‏الحجّه است، او به محلِ مسجد «خيف» آمده است. كسى در ميان مردم اعلام مى‏كند : «اى مردم ! همگى كنار مسجد خيف جمع شويد پيامبر مى‏خواهد براى ما سخن بگويد» .
جمعيّت زيادى جمع شده است، پيامبر مى‏گويد : «اى مردم ! من به زودى به ديدار خداى خود خواهم رفت ، بدانيد كه من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مى‏گذارم ، آن دو چيز گرانبها ، قرآن و عترت مى‏باشند ، خداوند خبر داده است كه قرآن و عترت من ، هرگز از هم جدا نمى‏شوند تا در روز قيامت كنار حوض كوثر به من ملحق شوند ».
اين پيام مهمّى بود كه پيامبر در اين مكان مقدّس به گوشِ همه مردم رساند ، امروز ديگر همه مى‏دانند كه عترت و خاندان پيامبر ، خيلى عزيز و محترم هستند ، قرآن و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم‏السلام، يادگارهاى پيامبر هستند . امروز همه مى‏فهمند كه خاندان پيامبر چه جايگاه ويژه‏اى دارند.
آرى، از اين سخن استفاده مى‏شود كه خاندان پيامبر شايستگى رهبرى جامعه اسلامى را دارند، زيرا پيامبر در اين سخن خود، اهل‏بيت عليهم‏السلام و قرآن را دو امانت بزرگ خود معرفى نمود و همانگونه كه قرآن باعث هدايت انسان‏ها مى‏شود، پيروى از اهل‏بيت عليهم‏السلام هم زمينه رستگارى و نجات را فراهم مى‏كند. همان‏طور كه هيچ باطلى در قرآن راه ندارد، هيچ باطلى هم در اهل‏بيت عليهم‏السلام راه ندارد و اين همان معناى «عصمت» است، آرى، خاندان پيامبر از هرگونه خطايى به دور هستند.

بیان دانش آموزی عید قربان

پرده‌ی اول
سال ها از آزمون سنگین حضرت ابراهیم علیه السلام گذشته است.چه فرمانی دشوارتر از قربانی فرزندی مانند اسماعیل.با آن که ابراهیم علیه السلام تصمیم خود را گرفته است و اسماعیل را از فرمان خدا آگاه کرده؛ باز هم انگار شیطان دست بردار نیست و می خواهد او را از تصمیمش پشیمان کند.حضرت ابراهیم علیه السلام تصمیم می‌گیرد،فرمان خداوند را به دور از چشمان هاجر، مادر اسماعیل انجام دهد تا مبادا بی تابی های هاجر،او را از این مأموریت بزرگ منصرف کند.پدر و پسر دست در دست هم از شهر خارج می شوند. ابراهیم قدم هایش را محکم برمی دارد تا دل نلرزد و دستان سست نشود.در هر پیچ کوه شیطان به صورتی ظاهر می‌شود و او را از کشتن فرزند باز می‌دارد.ابراهیم علیه السلام هربار سنگی را برمی‌دارد و شیطان را نشانه می‌گیرد.با هر زحمتی که هست خود را به جای خلوت وآرامی می‌رسانند.اسماعیل علیه السلام از پدر می‌خواهد تا چشمانش را ببندد تا مبادا نگاهش در نگاه پدر گیر کند و آزمون پدر را سخت تر از پیش کند.
بسم الله می‌گوید و چاقو را برمی‌دارد،اما چاقو هم با او سر ناسازگاری دارد.انگار نمی‌خواهد ابراهیم علیه السلام کارش را تمام کند.چاقو گردن را نمی‌برد.چندین بار آن را تیز می‌کند، اما فایده ای ندارد. شانه های ابراهیم علیه السلام بیش از این توان این بار سنگین را ندارد. هر جور که هست ابراهیم علیه السلام چاقو را محکم تر از پیش برمی‌دارد و ان را روی گردن نقره ای رنگ اسماعیل می‌گذارد و محکم تر از پیش می‌کشد.ندایی ابراهیم علیه السلام را به خود می‌آورد. ای ابراهیم! آن‌چه در رؤیا به تو وحی کردیم را انجام دادی. ما تو را امام مردم قرار می‌دهیم.
ابراهیم تازه به علت این آزمون دشوار پی می‌برد.خدا را شکر می‌کند و اسماعیل را به آغوش می‌کشد.
پرده‌ی دوم
قرن ها از امتحان دشوار حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السلام می‌گذرد. روزی که اسماعیل فرمان الهی را می‌پذیرد و خویش را به دست پدر می‌سپرد تا پدر دستور ذبحش را اجرا کند.
این جا مکه است و این بار داستان جور دیگری تکرار می‌شود.پس از درگذشت حضرت ابوطالب علیه السلام فشار مشرکان بر مسلمانان افزایش یافته است.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقدمه‌ی مهاجرت مسلمانان به مدینه را فراهم می‌کند.شب اول ربیع الاول سال سیزدهم هجری مشرکان نقشه کشیده اند، دسته جمعی به خانه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هجوم برند و ایشان را به قتل برسانند.رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که از این توطئه با خبر شده است،موضوع را با حضرت علی علیه السلام در میان می‌گذارد.قرار می‌شود حضرت علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر ایشان بخوابد تا دشمن گمان کند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانه‌ی خویش خوابیده است و از سوی دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مدینه هجرت کند.حضرت علی علیه السلام مانند اسماعیل علیه السلام مشتاقانه درخواست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را می‌پذیرد و با فداکاری تمام آماده‌ی شهادت می‌شود. مشرکان نقشه‌ی خود را عملی می‌کنند،اما با تعجب علی علیه السلام را در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌بینند.
خدا بر این فداکاری آفرین می‌گوید:« و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است».(بقره،207)

پیوند مهدوی عید قربان

از کارهای مستحب در روز عید قربان، خواندن دعای ندبه است. وقتی جای خالی امام را در نماز عید می بینیم و بر فراق اماممان ندبه و گریه می کنیم.
حضرت ابراهیم علیه السلام، فرزندش را به قربانگاه آورد. ماهم در این روز به امام عرضه می داریم که عزیزترین دارایی هایم، یعنی جان خود را فدای تو می کنم.

آیات و روایات مربوط به عید قربان


المناقب (للعلوي) / الكتاب العتيق ؛ ص50

فلمّا  راي أبو طالب، قال: يا فاطمة، دعيه فإنّه آية من آيات اللّه الكبري، قال: فلمّا كان من الغد دخل رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله علي فاطمة فلمّا رآه ضحك في وجهه و سار إليه فأخذه رسول اللّه صلّي اللّه عليه و آله فقالت فاطمة: و ربّ الكعبة و لأجل ذلك سمّي يوم عرفه يعني أمير المؤمنين عرف رسول اللّه، ثمّ قال رسول اللّه: و الذي نفسي بيده لقد ابتدأني بالصحف الذي أنزلها اللّه علي آدم عليه السّلام و أقام بها شيث ابنه و تلاها من أوّل حرف إلي آخره حتّي لو حضر شيث لأقرّ بأنّه أحفظ لها منه ثمّ قرأ توراة موسي عليه السّلام حتّي لو حضر موسي بن عمران لأقرّ بأنّه أحفظ لها منه ثمّ إنجيل عيسي عليه السّلام حتّي لو حضر عيسي بن مريم لأقرّ بأنّه أحفظ منه ثمّ قرأ القرآن الذي أنزل اللّه عزّ و جلّ عليّ ثمّ خاطبني و خاطبته كما يخاطب الأنبياء عليهم السّلام.
فلمّا كان اليوم الثالث و كان العاشر من ذي الحجّة نادي أبو طالب نداء جامعا و قال: يا معشر الناس، هلمّوا إلي وليمة ابني عليّ عليه السّلام، قال: و نحر ثلاث مائة من الإبل و الفرس و البقر و ثلاث آلاف رأس من الغنم و اتّخذ وليمة عظيمة و قال: أيّها الناس من أراد منكم أن يتناول من طعام عليّ عليه السّلام تفعلوا ذلك و جرت هذه السنّة في يوم الأضحي فلكلام فاطمة عرفت يوم التروية و يوم عرفه و لفعل أبي طالب عرف يوم النحر .


 الكافي (ط – الإسلامية) ؛ ج4 ؛ ص549

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ زِيَادٍ الْقَنْدِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ ذَرِيحٍ الْمُحَارِبِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِي فِي كِتَابِهِ بِأَمْرٍ فَأُحِبُّ أَنْ أَعْمَلَهُ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قُلْتُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ قَالَ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْكَ الْمَنَاسِكُ قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سِنَانٍ فَأَتَيْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ قَالَ أَخْذُ الشَّارِبِ وَ قَصُّ الْأَظْفَارِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ ذَرِيحَ الْمُحَارِبِيِّ حَدَّثَنِي عَنْكَ بِأَنَّكَ قُلْتَ لَهُ- لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ لِقَاءُ الْإِمَامِ- وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ تِلْكَ الْمَنَاسِكُ فَقَالَ صَدَقَ ذَرِيحٌ وَ صَدَقْتَ إِنَّ لِلْقُرْآنِ ظَاهِراً وَ بَاطِناً وَ مَنْ يَحْتَمِلُ مَا يَحْتَمِلُ ذَرِيحٌ .  الخصال ؛ ج1 ؛ ص58 حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِيمَ ع أَنْ يَذْبَحَ مَكَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِيلَ الْكَبْشَ الَّذِي أَنْزَلَهُ عَلَيْهِ تَمَنَّي إِبْرَاهِيمُ ع أَنْ يَكُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِيلَ بِيَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْكَبْشِ مَكَانَهُ لِيَرْجِعَ إِلَي قَلْبِهِ مَا يَرْجِعُ  إِلَي قَلْبِ الْوَالِدِ الَّذِي يَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ عَلَيْهِ بِيَدِهِ فَيَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَي الْمَصَائِبِ فَأَوْحَي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِي إِلَيْكَ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ حَبِيبِكَ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْحَي اللَّهُ تَعَالَي إِلَيْهِ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ نَفْسُكَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ نَفْسِي قَالَ فَوُلْدُهُ أَحَبُّ إِلَيْكَ أَمْ وُلْدُكَ قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَي أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِكَ أَوْ ذَبْحُ وُلْدِكَ بِيَدِكَ فِي طَاعَتِي قَالَ يَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَي أَيْدِي أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِي قَالَ يَا إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ طَائِفَةً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَيْنَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ يَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِكَ سَخَطِي فَجَزِعَ إِبْرَاهِيمُ ع لِذَلِكَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ يَبْكِي  فَأَوْحَي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ فَدَيْتُ جَزَعَكَ عَلَي ابْنِكَ إِسْمَاعِيلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِيَدِكَ بِجَزَعِكَ عَلَي الْحُسَيْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَكَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَي الْمَصَائِبِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ    

 
   شباهت حضرت علی علیه السلام به حضرت اسماعیل در لیلة المبیت در زیارت غدیریه

فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ أَجْرَيْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَيَا رَغْبَةً عَنْهُمَا[1] بِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَكَ، فَأَشْبَهَتْ مِحْنَتُكَ بِهِمَا مِحَنَ‏ الْأَنْبِيَاءِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَ الْوَحْدَةِ وَ عَدَمِ الْأَنْصَارِ، وَ أَشْبَهْتَ فِي الْبَيَاتِ عَلَى الْفِرَاشِ الذَّبِيحَ عَلَيْهِ السَّلَامُ، إِذْ أَجَبْتَ كَمَا أَجَابَ، وَ أَطَعْتَ كَمَا أَطَاعَ إِسْمَاعِيلُ صَابِراً مُحْتَسِباً، إِذْ قَالَ لَهُ:

«يا بني إني أرى في المنام أني أذبحك فانظر ما ذا ترى قال يا أبت افعل ما تؤمر ستجدني إن شاء الله من الصابرين‏»[2] وَ كَذَلِكَ أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَكَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكُمَا، وَ أَمَرَكَ أَنْ تَضْطَجِعَ فِي مَرْقَدِهِ، وَاقِياً لَهُ بِنَفْسِكَ، أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِيعاً، وَ لِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً، فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَكَ، وَ أَبَانَ عَنْ جَمِيلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ: «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله‏»

المزار الکبیر، ص279

 

رسانه های مربوط به عید قربان

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *